هادی نژاد حسینیان مقام سابق نفتی و اقتصادی( زیاد فرقی ندارد) در مورد فروش گاز به قیمتی 32 درصد زیر قیمت بازار به هند سخن گفت. فروش گاز مذکور به کشور مذکورتر، طبیعتا کار بسیار خوبی است، چون باعث می شود روابط ایران و هند که روابطی استراتژیک است و هندی ها هم همسایه ما هستند، هم همدین ما هستند، هم منافع مشترکی در دریای هند( خلیج فارس بعدی) داریم، هم از نظر فرهنگی زبان واحد داریم، هم از نظر سابقه سینمایی با هم یک گذشته داریم، هم چیزهای دیگر- که همین چیزهای دیگر ده برابر 32 درصد ارزش دارد. به همین دلیل اصول اساسی اقتصاد خارجی ایران و برخی روش های اقتصاد ملی در وضع کنونی برای عبرت ملت ایران توضیح داده می شود:
روش اول: بزن بریم به سرعت برق و باد
در این روش یک کشور وجود دارد مثل هند که ما به مدت یک هفته فکر می کنیم که متحد سیاسی ماست، بعد به مدت ده سال گازمان را زیر قیمت به این کشور می فروشیم که به این اتحاد کمک کنیم، رابطه دو کشور بعد از یک هفته به هم می ریزد، اما ما به مدت ده سال گاز ارزان به این کشور می فروشیم. در عوض هندی ها هم این لطف را به ما می کنند که نفت را هم از ما ارزان تر می خرند.
روش دوم: همسایه ها رو دوست داریم، اگرچه اونها ندارن
در این روش در حالی که هر شب برق شهرهای مختلف قطع می شود، برای کمک به کشورهای همسایه که ما آنها را دوست داریم و شبها از دوری شان خواب نداریم، به آنها برق صادر می کنیم، در نتیجه هزینه های کشور همسایه، مثلا عراق، که قرار است توسط آمریکا تامین شود، کاهش پیدا می کند و ما طریق کاستن هزینه آمریکا، بطور پنهانی ضربه مهلکی به اقتصاد این کشور می زنیم که اگر همین ضربات مهلک تا ده سال دیگر ادامه پیدا کند، اقتصاد آمریکا به دلیل کاهش هزینه ممکن است نابود شود، البته ممکن است اقتصاد ما هم نابود شود، ولی برای ما اقتصاد اهمیت ندارد، چون ما معتقد به خدا هستیم.
روش سوم: تو منو تنها گذاشتی واسه چی، توی این شبهای سرد!
در این روش ما چون کشور صلح دوستی هستیم و به اسلحه نیاز داریم، یک میلیارد دلار اسلحه به سوریه می دهیم تا سوریه با آن اسلحه با دشمنان ما بجنگد، بعد، دشمنان ما پنجاه برابر پولی که ما به سوریه کمک کردیم، به مخالفان سوریه کمک تسلیحاتی می کنند تا آنها با آن اسلحه ها با سوریه بجنگند، بعد، خودمان تصمیم می گیریم پنجاه برابر کمک تسلیحاتی آمریکا برای خودمان اسلحه بخریم، ولی با دو مشکل روبرو می شویم، کل پولی که ما داریم حتی به اندازه کمک مالی آنها هم نیست، و از طرف دیگر کسی به ما اسلحه نمی فروشد، از طرفی نمی توانیم اسلحه هایی را که به سوریه دادیم پس بگیریم، چون تازه قرار است از روسیه اسلحه بخریم بدهیم به سوریه، ولی اولی نداده که بدهیم به دومی.
روش چهارم: عزیز دلم کجایی؟ چرا پیش من نمی آیی؟
در این روش تصمیم می گیریم که از محل سوخت بنزین صرفه جویی کنیم، در نتیجه کشور به هم ریخته و هفته ای ده پانزده نفر را اعدام و در نتیجه مصرف سوخت آنها کم می شود، با پولی که از صرفه جویی بنزین به دست آوردیم، اقدامات وسیع عمرانی را برای جلب رضایت مردم آغاز می کنیم، البته مردم لبنان، فلسطین، نیکاراگوئه، مالزی، جمهوری ارمنستان و غیره که مردم این کشورها به دولت ما علاقمند می شوند، در عوض مردم ما به دولت خودشان علاقمند نمی شوند، در اینجا یک راه خوب وجود دارد، اینکه ما مردم لبنان و فلسطین و مالزی را که به دولت ما علاقمندند بیاوریم به ایران و مردم ایران را که به دولت خودشان علاقمند نیستند، بفرستیم خارج. مرحله دوم این اقدام، یعنی رفتن مردم خودمان به خارج آغاز می شود، اما مرحله اول آغاز نمی شود، یعنی مردم لبنان به ایران نمی آیند، چون لبنانی ها و فلسطینی ها و ارمنی ها و مالزیایی ها یک مثلی دارند که می گوید: دوری و دوستی.
روش پنجم: بوی گندش مال تو، هر چی می کاره مال اون
در این روش ما تصمیم می گیریم که مشکلات کشور را که ده سال، نه، بیست سال، نه، سی سال، نه، پنجاه سال، نه، صد سال( عقب تر نرو می افتی پائین.) حل نشده است، حل کنیم. به همین دلیل تصمیم می گیریم قیمت کالاها را پائین بیاوریم، در نتیجه قیمت مسکن و بعد قیمت همه چیز بالا می رود، یک ماه بعد، تصمیم می گیریم انرژی هسته ای تولید کنیم، در نتیجه تحریم اقتصادی می شویم و قیمت کالاها باز هم بالا می رود، بعد تصمیم می گیریم قیمت ها را پائین بیاوریم، به همین دلیل سوخت را سهمیه بندی می کنیم، در نتیجه همه قیمت ها باز هم بالا می رود، در مرحله آخر دیگر تصمیم نمی گیریم قیمت چیزی را پائین بیاوریم، بلکه در مورد پائین آوردن قیمت آن چیزها حرف می زنیم.
نتیجه گیری اخلاقی: حل مشکلات اقتصادی کشور کار ساده ای است، البته اگر کسی بلد باشد آن را حل کند.