بحثی در ضرورت پرکردن زندان‌ها

نویسنده

چند سال پیش در مقطعی که بار دیگر عماد‌الدین باقی را بازداشت و زندانی کرده بودند، یکی از دوستان که اکنون خود در شرایط مشابهی قرار دارد، به نقل از او بحث ضرورت “پرکردن زندان‌ها” را مطرح کرده بود. خط مشی‌ای که اگر خوب بیندیشیم، دامنه و ابعاد آن را درست ارزیابی کنیم و به آثار و برکات آن نظر افکنیم، امروز مفیدتر و اثرگذارتر است.

شاید باشند کسانی که گمان کنند، یا لب به لبخند بگشایند که این هم از آن شعارهای دوران جنگ تحمیلی است که “جنگ را نعمت می‌دانستند” اما واقعیت این است که آنچه در این چند ماه در زندان‌های جمهوری اسلامی تولید شده ـ آن هم از جانب جمعی محدود ـ و بیرون آمده، اثرگذارتر از کار آنانی بوده است که در رده‌های میانی جنبش سبز فعالیت و ایفای نقش کرده‌اند. طبیعی است آنان که سکوت اختیار کرده‌‎ و راه عافیت جسته‌اند یا پس از دوران کوتاه بازداشت، آزاد شده یا به مرخصی رفته و پس از آن از کنشگری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بازنشسته شده‌اند، اساسا در این مقایسه به‌حساب نیامده‌اند، چون این جماعت در عمل کاری نکرده‌اند که قابل محاسبه باشد.

تاثیر بیانیه‌ها و نامه‌نگاری‌های داخلی و خارجی این جمع محدود و انگشت‌شمار، چنان قابل توجه بوده که مقام‌های سیاسی، امنیتی و قضایی ایران را واداشته است شمشیر از رو ببندند و هرروز در مصاحبه یا سخنرانی خود به‌گونه‌ای به آنان بتازند یا خانواده‌هایشان را به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم تحت فشارها و تهدیدهایی قرار دهند که از احضار و تهدید و هشدار شروع می‌شود و تا آدم‌ربایی و ضرب و جرح منتهی به سقط جنین اوج می‌گیرد.

بخشی از فعالیت‌های درون زندان پیشینه‌ی تاریخی دارد و ضرورت بازنگری‌های سیاسی دوران زندان است یا از آن دست که به نوشتن “چه باید کرد”ها انجامید یا جریان‌های سیاسی پیشرو را در دوران پیش از انقلاب، دهه‌های آخر رژیم پهلوی، شکل داد و نوع مبارزه را عوض کرد.

شاید عده ای بگویند که این سخنان دور از واقعیت و اغراق‌آمیز است، اما یک محاسبه‌ی اندک و سر‌انگشتی نشان می‌دهد که طی همین دو هفته‌ی اخیر، در حرکتی در ظاهر غیرهماهنگ، سه نامه و بیانیه با امضای 20 زندانی سیاسی، عقیدتی ـ یک نامه تک نفره و دو بیانیه با امضای 14 و 5 نفر ـ منتشر شده که البته مخاطبان داخلی و خارجی گسترده‌ای داشته است. محمد نوری‌زاد از سری نوشته‌های خود خطاب به  رهبر جمهوری اسلامی، نامه‌ا‌ی نگاشت و دست آیت‌الله خامنه‌ای را هرچه بیشتر رو کرد و ظلم و استبداد حاکمیت او و نقض گسترده حقوق بشر را بیان داشت؛ نیز 14 زندانی سیاسی در بیانیه‌ای از احمدی‌نژاد خواستند جرأت و جسارت به‌خرج دهد و یک “گروه حقیقت‌یاب” در مورد کشف تقلب گسترده و غیرقانونی و غیرمشروع بودن نتایج انتخابات 22 خرداد 88،  تشکیل دهد؛ و همچنین پنج زندانی سیاسی دیگر در بیانیه‌ای، بحث برگزاری رفراندوم برای تشخیص و اعلام “عدم‌کفایت” احمدی‌نژاد و “برکناری” او را مطرح کردند.

اکنون اگر به کارنامه‌ی فعالیت کنشگران سیاسی ایران در درون و بیرون زندان ـ فارغ از رهبران جنبش سبز که ضرورت دارد در بیرون باشند، هرچند که خود نیز نخواهند ـ نظر بیاندازیم،  کفه‌ی فعالیت در زندان سنگین‌تر و اثرگذاری داخلی و بین‌المللی آن مسلما بیشتر است.

اگر چنین است ـ که هست ـ چه اشکالی دارد راهبرد “پرکردن زندان‌ها” در سرلوحه‌ی برنامه‌ی فعالان سیاسی و کنشگران اجتماعی و فرهنگی ایران قرار گیرد؟

 می‌توان حدس زد که هرچه حضور در زندان، از نظر کمی و کیفی، گسترده‌تر و دامنه‌دارتر باشد، عمر حاکمیت اقتدارگران، ستم‌کاران و زورگویان محدودتر خواهد بود و دوران زندان زندانیان کوتاه‌تر، هرچند احکام صادره به‌ظاهر سنگین‌تر باشد.