غریب روزگاری است

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

اگر بخواهیم از نگاه یک ناظر بیرونی به تحولات کنونی ایران نظر اندازیم شاید بتوان گفت فضایی مشابه سال ‏‏1360 در حال ظهور است.‏

در سال 60 تضادی آنتاگونیستی بین مجاهدین خلق و حزب الله بروز کرد که جایی برای عرض اندام نیروهای حد ‏وسط باقی نگذاشت.‏

یک طرف معرکه سال 60 مجاهدین خلق بود که با اعلام جنگ مسلحانه، دست به تروری وسیع و بی رحمانه زد ‏و دیگر سوی آن، حزب الله بود که ضمن عملکردی انحصار طلبانه، خشونت را در ابعادی غیر متناسب، علیه ‏نیروهای مخالف خود از جمله کادرهای پایین سازمان به کار گرفت.‏

در این میان نیروهای وسط بسیاری اعم از مشرب های فکری مختلف حضور داشتند که نه با تروریسم مجاهدین ‏موافق بودند و نه از عملکرد حزب الله دل خوشی داشتند، اما در میانه آن دعوای خونین مجبور به گزینش هایی ‏شدند که باب میلشان نبود.‏

بخش اندکی از نیروهای حد وسط، جانب سازمان را گرفتند و تاوان آن را با تحمل زندان و یا اعدام پس دادند. ‏بخشی از آنان نیز به حزب الله پیوستند و نه فقط چشم بر خشونت های غیر متناسب و بی مورد بستند که عموما ‏مجبور به تایید آن نیز شدند.‏

بخش اصلی اما در این میان، میدان را برای هر نوع فعالیت سیاسی سالم و موضع گیری منصفانه تنگ یافتند و ‏داوطلبانه در لاک خود رفتند به امید ظهور شرایط بهتر و منطقی تر.‏

در حال حاضر نیز بین جمهوری اسلامی و ایالات متحده آنتاگونیسم تازه ای ظهور کرده است.‏

در بازی دو قطبی جدید، نیروهای حد وسطی که نه از سیاست های داخلی و منطقه ای جمهوری اسلامی حمایت ‏می کنند و نه خواهان تغییر سرنوشت کشورشان از سوی بیگانگان هستند، با همان انتخاب های سال 60 ‏روبرویند.‏

عده ای احتمالا به سمت آمریکا کشیده می شوند شاید با این انگیزه که راه دیگری نمی بینند. آنها اگر در خارج ‏باشند قاعدتا جایشان امن است و اگر در داخل باشند، سرنوشت دیگری برایشان رقم می خورد.‏

عده ای نیز به حمایت قاطع از جمهوری اسلامی بر خواهند خاست با این انگیزه که به هر حال پشتیبانی از دولت ‏مستقر با هر ماهیتی همواره در مقابل فشار بیگانه ارجحیت دارد. آنها اگر در ایران باشند جایشان امن است و اگر ‏در خارج باشند باز هم جایشان امن است.‏

عده بیشتری از نیروهای حد وسط اما تلاش خواهند کرد که ضمن انتقاد به هر دو طرف دعوا، نسبت به خطرات ‏درگیری هشدار دهند. این افراد اگر در خارج باشند جایشان امن است و اگر در داخل باشند، در زمانی که بحران ‏اوج گیرد، به عنوان بخشی از نیروی دشمن تلقی می شوند و در صورت اصرار بر موضع خود، سرنوشت ‏دیگری برایشان رقم خواهد خورد.‏

در این فضا، در صورتی می توان معادله فوق را تغییر داد که نیروهای حد وسط در داخل، به حدی قوی، مصمم ‏و گسترده باشند که به عنوان یک بازیگر سوم وارد صحنه شوند و آرایش آن را دگرگون کنند.‏

مشکل اما این است که نیروهای حد وسط، هیچکدام از شرایط فوق را ندارند و در صورت اصرار بر خط مشی ‏خویش، تنها قربانی معرکه ای می شوند که نه در پدید آمدن آن نقشی داشته اند و نه از عواقب آن بهره ای می ‏برند.‏

درست به همین دلایل است که سبک بالان ساحل ها در آن سوی آب ها، نباید آنچه را برای خود درست تشخیص ‏می دهند به سواران بر موج نگران از گرداب حائل در این سوی آب ها تجویز کنند.‏

همه آنچه که گفته شد اما بدان معنی نیست که جنگ بین ایران و آمریکا اجتناب ناپذیر شده است و سناریوی پیش ‏گفته، سرنوشت محتوم است.‏

هر چند که هر چه ساعت به جلو می رود خطر جنگ نیر افزایش می یابد، اما هنوز بارقه های امیدی سوسو می ‏زند.‏

از سخنان سردار رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه در دانشگاه صنعتی شریف چنین برداشت می شود که نظامیان ‏ایران خطر جنگ را جدی گرفته اند و نسبت به بی توجهی سیاستمداران به این مساله هشدار می دهند.‏

از مصاحبه علی فلاحیان وزیر سابق اطلاعات با خبرگزاری فارس چنین استنباط می شود که حتی در بین ‏نیروهایی که به تندروی بسیار شهرت یافته اند، مساله هسته ای مساله مرگ و زندگی نیست و می توان نسبت به ‏آن تجدید نظر کرد.‏

این احتمال که نیرویی از بطن ساختار سیاسی برای جلوگیری از وقوع جنگ ظهور کند و در بین محافل اصلی ‏تصمیم گیری حکومت در این باره اجماعی پدید آورد، هر چند که مشکل به نظر می رسد اما غیر ممکن نیست.‏

به باور من، ادامه فعالیت نیروهای حد وسط به شیوه گذشته، احتمالا ظهور یک نیروی عملگرا در بطن قدرت را ‏مشکل تر می کند و یا به تاخیر می ندازد.‏

نیروی عملگرا زبان و منطق درون حکومتی خاص خود را دارد و بنابراین نمی تواند مورد حمایت علنی نیروهای ‏حد وسط قرار گیرد، گو اینکه چنین حمایتی ممکن است به آن آسیب هم برساند.‏

بنابراین، اگر نیروهای نگران از جنگ، «مساله محور» اند و نه «خود محور» نیاز است قدری درنگ کنند و از ‏فعالیتی که ظهور نیروی عملگرا را مشکل می کند، برای مدتی بپرهیزند تا شاید در این روزگار غریب راهی به ‏ساحل نجات گشوده شود.‏