یکی از نشانه های ایمانِ مؤمنان در متون دینی ما، شرم و حیاست که “لا دینَ لمن لاحیاء له” دین ندارد آنکه حیا ندارد؛ با این معیار آیا می توان حکومت جمهوری اسلامی را حکومت دینی دانست؟ سالگرد ۲۵ بهمن و گذشتِ ۷۳۰ روز از حصر رهبران جنبش سبز، بهانه خوبی است تا با مرور چند رویداد، شرم و حیای حاکمانِ این نظام را در ترازو بگذاریم:
یک: در سرکوب راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمنِ دوسال پیش، صانع ژاله و محمد مختاری در تهران به شهادت رسیدند و به گواهی برخی از طلاب حوزه علمیه آیت الله دستغیب، یکی از معترضان شیرازی نیز جزو شهدای ۲۵ بهمنِ آن دیار بود. ناگهان اما در همان نخستین ساعات اعلام شهادت “صانع ژاله”، رسانههای حکومتی، از وی با عنوان یک «دانشجوی بسیجی» نام بردند؛ دروغی که با واکنش خانواده و دوستان وی مواجه و در نهایت منجر به انتشار عکس وی در دیدار با مرحوم استاد آیتالله منتظری شد. تاوانِ تکذیب این خبر توسط برادر شهید، بازداشت او بود! زیرا حسین شریعتمداری (نماینده ولی فقیه و مدیر مسئول کیهان) آن شهید را از برادر و خانواده و دوستانش بهتر می شناخت…
دروغ رسانه های حکومتی تا آنجا پیش رفت که پیکرش را از خانواده ژاله به سرقت بردند و با حضور بسیجیان وی را تشییع کردند؛ علیرضا پناهیان (از وُعّاظ السّلاطینِ مشهور تلویزیون) و روح الله حسینیان (از متهمان قتل های سیاسی دهه ۷۰) بر پیکر او حضور یافتند و سخنرانی کردند و سرانجام حسین شریعتمداری، برای توجیه عکس ها و اسناد موجود گفت که او “نفوذی کیهان” در سبزها بوده است!
دو: پس از گذشت بیش از سه سال ونیم از نامه مهدی کروبی در مورد شکنجه های بازداشتگاه کهریزک که آیت الله خامنه ای را مجبور کرد حکم تعطیلی آن بازداشتگاه را صادر کند به تازگی سیداحمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران وعضو مجلس خبرگان رهبری، گفته است: “مدعیان تجاوز به زندانیان نتوانستند ادعای خود را ثابت کنند”. محمد داوری اما از زندان اوین به او پاسخ داد و نوشت که “اگر فجایع کهریزک واقعیت نداشت حکومت مجبور به برگزاری غیر علنی دادگاه او و حصر بدون محاکمه آقای کروبی نمی شد”. مهدی محمودیان، محمد داوری و مهدی کروبی از راویان کهریزک، سالهاست در زندان اند؛ شهدای کهریزک سالهاست در بهشت زهرا آرمیده اند و سعید مرتضوی، حاکم کهریزک هنوز محاکمه نشده است اما احمد خاتمی مجاز است این فاجعه را انکار کند.
سه: هشت سال پس از تایید صلاحیت محمود احمدی نژاد در شورای نگهبان و ریاست اش بر همه شئون کشور، حالا برخی اصولگرایان می گویند که او از همان اول هم نخستین شرط کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری را نداشته و تایید صلاحیت او اشتباه بوده است! سید مهدی طباطبایی، مدرّس اخلاق تلویزیون و روحانی اصولگرای مجلس هفتم به روزنامه “قانون”، چاپ تهران می گوید: “یکی از شروط کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری این است که فرد رجال سیاسی باشد. من در دوره اول کاندیداتوری آقای احمدی نژاد به شورای نگهبان گفتم که ایشان جزو رجال سیاسی نیست.رجال سیاسی تعریف دارد اما ایشان هیچ سابقه ای در سیاست نداشت از شهرداری به ریاست جمهوری رسیدن ناگوار است”.
رفتار سیاسی محمود احمدی نژاد تا آنجا پیش رفت که یک استیضاح ساده (که عادی ترین حق نمایندگان مجلس است) را به “یکشنبه سیاهِ نظام” بدل کرد. محمود نبویان از نزدیکان مصباح یزدی که از فهرست جبهه پایداری به عنوان نماینده تهران به مجلس راه یافته، جلسه استیضاح وزیر کار را “یکشنبه سیاه مجلس نهم” نامیده و گفته است: “مباحث مطرح شده در جلسه علنی باعث تزلزل نظام و از هم پاشیدگی و اختلاف میان بلندپایهترین مقامات کشور شد”. به گفته وی “جلسه بعد از ظهر مجلس، آبروی نظام را برد”.
حسین صفار هرندی، وزیر ارشاد محمود احمدی نژاد در دولت نهم نیز از اعتبار “۱۶ درصدی احمدی نژاد در نظر سنجی ها” خبر داده و وی را “متوهم” خوانده در حالی که در “روز واقعه”، همین آقای صفار هرندی و دیگر هواداران دولت، مدعی بودند که وی با ۶۳ درصد آراء، بیش از ۲۵ میلیون رأی آورده است؛ همان روزی که میلیونها نفر در اعتراض به تقلب در انتخابات به خیابانها آمدند، دهها تن از معترضان، شهید و مجروح شدند و به گفته سخنگوی وقتِ قوه قضائیه، نزدیک به پنج هزار نفر به زندان رفتند.
با اینهمه اعتراف اما، آنکس که باید زبان بگشاید و از اینکه “نظرش به نظر محمود احمدی نژاد نزدیک تر بوده” عذرخواهی کند نه تنها چنین نکرده بلکه از یک ملت خواسته ماجراها را “کش ندهند” و اگر کسی تا قبل از انتخابات آینده، زبان به انتقاد بگشاید “خیانت کرده است”!
همین ها کافی است تا باور کنیم حق با “ابوالفضل قدیانی” است؛ شیرمرد جنبش سبز و ابوذرِ بی پروایی که به تازگی در یادداشتی از زندان به صراحت نوشته که مشکل را در بی شرمی رهبر جمهوری اسلامی باید جستجو کرد و سپس در بی شرمیِ پیروانش؛
قدیانی نوشته است: “آنچه علیه آن قیام کردیم حکومت فردی و سلطنت مطلقه بود که اینک همان مناسبات در قالب ولایت مطلقه فقیه، بازتولید و مستقر شده است. آن روز می گفتند که شاه مافوق قانون است و امروز هم صراحتاً ولی فقیه را حاکم بر قانون اساسی معرفی می کنند و وی نیز بی شرمانه نه تنها آرمان های انقلاب ۵۷ بلکه دستاوردهای انقلاب مشروطه را نیز زیر پا گذاشته، کشور را به عهد ناصرالدین شاهی برده و با صدور آنچه حکم حکومتی می نامد شخصاً قانون صادر کرده و در سخنانش حکم «کور شو، کر شو» صادر می کند”.
قدیانی ماجرا را درست دریافته؛ موسوی و کروبی و رهنورد و همه زندانیان سیاسی و نیز شهدای جنبش مبارکِ سبز و ملتی که این روزها تحقیرِ تحریم را تحمل می کند همه بیش و پیش از آنکه مظلومانِ جور و بی قانونی باشند قربانیِ بی شرمی اند! شرم، کیمیایی است که مدعیان ایمان را می توان در ترازوی اش سنجید و به پرسش نخستِ این یادداشت، به سادگی پاسخ گفت.