واقعا فرهنگ هم چیز بدی است. بعضی اوقات آدمهای فرهنگی حرفهای عجیبی می زنند که هر چه فکر می کنی چطوری باید در موردش توضیح داد متوجه نمی شوی. طرف می گوید: “محمدرضا گلزار و سحر قریشی فقط بخاطر قیافه شان وارد سینما شدند، وگرنه هیچ چیزی ندارند.” و من فکر می کنم به اینکه انجلینا جولی بخاطر اینکه موشک های بالستیک را کشف کرده وارد سینما شده، مریلین مونرو بخاطر زدن وزنه ۳۴۷ کیلو در دو ضرب وارد سینما شده، اسکارلت جوهانسون چون اولین تلفن هوشمند را طراحی کرده وارد سینما شده و تام کروز بخاطر اینکه ارزش سهام اپل را سه برابر کرده در سینما ماندگار شده است.
برادر من! خواهر من! عزیز من! همه بازیگران سینما بخاطر قیافه شان وارد سینما می شوند، این که چیز عجیبی نیست. حالا ممکن است زنی زیبا باشد و استاد دانشگاه هم باشد، یا مردی خوش تیپ باشد و رئیس جمهور هم باشد، یا زنی خوش هیکل باشد و اقتصاد دادن خوبی هم باشد، ولی دلیل نمی شود که آدمی بخاطر قیافه اش وارد سینما بشود و اشکالی داشته باشد. یک عده با قافیه شان وارد شعر می شوند و عده زیادی بخاطر قیافه شان وارد سینما می شوند. شما فکر می کنید چرا “نگار” این همه در شعر حضور دارد؟ منظورم نگار خاصی نیست، کلا نگار را عرض کردم، بخاطر قیافه که نیست، بخاطر قافیه است.
با من قدم بزن
کم کم فضای سیاسی ایران دارد سکسی رمانتیک می شود، هفته قبل همایش “با من قدم بزن” با حضور الهام چرخنده برگزار شد. یعنی من فکر کردم برای چی باید چنین اسمی برای همایش انتخاب شده باشد؟ اصلا موضوع همایش چیست؟ یعنی در این همایش از چه چیزی حرف زده می شود؟ از ضرورت پیاده روی سالمندان برای حفظ سلامت آنان؟ یا برای داشتن رابطه گرم میان زوج های جوان؟ یا برای همراهی شوهرانی که همسرشان حامله است و اگر در ماههای هفتم و هشتم و نهم پیاده روی کند، راحت تر وضع حمل می کند؟ اصلا یعنی چی این اسم گذاری ها؟
یک جورهایی این رمانتیسیسم نومینالیستی از سینما وارد سیاست ایران شده است. اسم های عاشقانه ای مثل “از کنار هم می گذریم”، “به من نگاه کن”، “چتری برای دو نفر”، “شب بخیر غریبه”، “بی تو تنهایم” ، “باران رویاها را نمی شوید.” کم کم با چرخش سیاست به طرف سینما تبدیل به اسم هایی شبیه “ما نگرانیم”، “ما دلنگرانیم”، “دفاع تمام قد دلنگرانان” و “منتظران حریم حرم یار” می شود.
حالا من نمی دانم میزبانان همایش “با من قدم بزن” واقعا با این چرخنده قدم زدند یا فقط او قدم زده و آنها نگاه کردند، یا وسط قدم زدن لی لی هم کرده، یا یک دفعه بعد از قدم چرخیده و گفته بپر تو بغلم یا هر چی، ولی دارم فکر می کنم احتمالا اسامی همایش های آینده با الهام چرخنده، چنین چیزهایی خواهد بود: “تا شب به من نگاه کن”، “از سروکولم بالا برو”، “وقتی می ری چادرتو سرت کن”، “به چشام نگاه کن و دستتو بذار تو دستم” و یک همچین چیزهایی، من مطمئنم با این سرعتی که چرخنده دارد پیش می رود یا تا دو سال دیگر رئیس جمهور می شود یا یک سال دیگر در لاس وگاس بزرگترین جی جی سرای جهان را افتتاح می کند، من به نیروی او و به توانایی او در چرخش در نقطه عطف ایمان دارم.
هادی حیدری دستگیر شد
هادی حیدری کارتونیست و در واقع کاریکاتوریست ایرانی بازداشت شد. در این هشت سالی که قاضی مرتضوی در حال محاکمه است، تا حالا فکر کنم هادی حیدری سه چهار بار دستگیر شده و زندان رفته و آزاد شده است. نمی فهمم چطوری طرف در حالی که هنوز کاریکاتورش را تمام نکرده دستگیرش می کنند، بعد امروز اعلام شده که قاضی مرتضوی امروز تفهیم اتهام شد.
۱۳۸۴، آقای مرتضوی! شما متهم هستی به قتل زهرا کاظمی، فهمیدی؟
مرتضوی: با منی؟
۱۳۸۶، آقای مرتضوی! شما متهم هستی به توقیف غیرقانونی روزنامه، فهمیدی؟
مرتضوی: نوفهمم….
۱۳۸۸، آقای مرتضوی! شما متهم هستی به قتل چهار نفر از معترضان به انتخابات، فهمیدی؟
مرتضوی: من اهل این محل نیستم، از یکی دیگه بپرس
۱۳۹۰، آقای مرتضوی! شما متهم به رشوه و اختلاس هستی؟ مفهوم شد؟
مرتضوی: یواش تر حرف بزن پیلیز، من تازه فارسی یاد گرفتم…
۱۳۹۲، آقای مرتضوی! شما متهم به دزدی و قتل و اختلاس هستی، فهمیدی؟
مرتضوی: یعنی به من می گی یا منظورت یکی دیگه است؟
۱۳۹۴، آقای مرتضوی! شما متهم به همکاری با بابک زنجانی در دزدی از اموال ملی هستی؟ فهمیدی؟
مرتضوی: حضرت عباسی گوشم سنگینه، برم دو سال دیگه با سمعک می آم….
سال ۱۴۲۴، آقای مرتضوی! شما متهم هستی که در دوره حکومت قبلی ۳۵۰ روزنامه توقیف کردی، ۲۸ نفر رو کشتی و ۱۵۶ نفر رو غیرقانونی زندانی کردی و یک و نیم میلیارد دلار رشوه گرفتی، فهمیدی؟
مرتضوی: هیچی یادم نمی آد، من هشتاد سالمه، اینها که می گی مال چهل سال قبله، من چرا اینجام؟ کی بود؟
و سرانجام قاضی مرتضوی به دلیل آلزایمر ملی تبرئه شد و سالم به پایگاه خود بازگشت.