یک پدیده شگفت آور در نیویورک

مسیح علی نژاد
مسیح علی نژاد

جناب میرحسین ! جواب جوسازی های احمدی نژاد را به رسانه های جهان بدهید.

میر معترض!

نسل من خوب دیده است که دروغ گویی چگونه به یک سنت بدیع در ایران تبدیل شده است و دارد جامعه اش را از درون می پاشد اما در تمام این چهارسال، اولین باری که کسی توانست کاخ دروغ رئیس دولتی را  در صدا و سیمای جمهوری اسلامی در هم بریزد شما بودید. پیش از این کسی واژه دروغ را به کار نمی برد، همه یا شرم داشتند و یا مراعات اخلاق را می کردند و حتی شیخ هم همانند خود شما در شب اول مناظره انتخاباتی، مدام می گفت، دولت راست نمی گوید. در حالی که این گونه نرم و نازک سخن گفتن با کسی که سفت و سخت دروغ می گوید و دارد خانه ما را ویران می کند دلی از ملت آرام نمی کرد تا دوباره اعتماد کنند و پای صندوق های رای بیایند. نجابت را در برابر وقاحت او در یک مناظره  زنده تلفنی کارساز ندیدید و صبوری پایان دادید و از کوره در رفتید و انگشت اتهام  بالا بردید و کملاتی را بر زبان جاری ساختید که در تمام این سالها ملتی برای بیان کردن این واقیعیت ها دچار لکنت شده بود. زنگ کلمات شما که زنگ مشارکت عظیم مردمی را به صدا در آورده بود هنوز در گوشهایمان هست که گفته بودید:

“این یکی از مشکلات همه ماست که در مقابل یک پدیده واقعا شگفت آوری قرار داریم که می تواند به دوربین نگاه کند، به  چشم های شما مردم نگاه کند و به سفید بگوید سیاه و اصلا تعجب  هم نکند و خیلی با قدرت هم این قضیه را بگوید. هزار را بگوید دوهزار. دو ضرب در دو را بگوید اصلا چهار نمی شود، می شود ده!  آنقدر با اطمینان خاطر این حرف ها را بگوید که جامعه را تحت تاثیر قرار دهد. دلیلی که این حرفها را می گویم واقعا به دلیل احساس خطری هست که برای جامعه می کنم.  هیچ چیز بدتر از این نیست که یک حکومت به مردم دروغ بگوید و ما متاسفانه با این پدیده روبرو هستیم.”

و حالا این پدیده شگفت آور، مشعوف، شال و کلاه کرده است و به نیویورک رفته است و در برابر دوربین ها نشسته است و مثل آب خوردن دارد باز هم دروغ  می گوید: “چهل میلیون نفر در انتخابات ایران شرکت کردند، ولی در ۴۶۰۰۰ صندوق، ۵۰۰ هزار نفر هم مسئول شمارش آرا بودند، در کمتر از نیم ساعت میشه همه آرا رو شمرد.”

 لری کینگ، خبرنگاری که در این حرفه پیر شده است  اما متاسفانه نمی تواند از  همین  “پدیده شگفت آور”  بپرسد؛ چرا بازرسان  و نمایندگان موسوی و کروبی  را در همین پایگاههای راگیری اخراج کرده بودند؟ چرا ساعت تمدید آرا را همانند سالهای گذشته از همان ابتدا دوساعت تمدید نکرده بودند؟ چرا برگه های آرای تا نشده کشف شده بود؟ چرا  در ساعت اولیه شمارش آرا که میلیون ها رای شمرده شده بود، هیچ آرای باطله ای اعلام نشده بود؟ اگر نحوه شمارش آرا مشکلی نداشت و اطمینان هم وجود داشت پس چرا پیش از نظر نهایی شورای نگهبان، پیروزی احمدی نژاد در نماز جمعه اعلام می شود تا راه بر شکایت های قانونی و  بازشماری آرا بسته شود؟

وقتی  از رئیس دولت ایران  در مورد دستگیری ها و شکنجه ها و اعترافات  پرسش می شود، از آزادی رسانه های دنیا بهره می گیرد تا از خود چنین دفاع کند: 

“من هیچ دخالتی در حوادث پس از انتخابات نداشتم. دستگاه قضایی در کشور ما مستقل است و تحت امر من نیست”.

یک خبرنگار خارجی کجا می توانست در برابر او که به دوربین نگاه می کند و نقش وزارت اطلاعات دولت خود را انکار می کند سوالی دیگر بپرسد تا کشف کند، بازداشتگاه زیرزمینی وزارت کشور، تحت نظارت چه کسی اداره می شود؟ آیا نیروی انتظامی تحت نظارت همین وزارت کشور دولت احمدی نژاد نیست؟ نیروی انتظامی تحت نظارت وزارت کشور برای حفظ امنیت راهپیمایی هایی که به مردم شلیک می شد چه کرده است؟ شنود تلفن ها و ایمیل ها و جلسات رسمی احزاب و روزنامه نگاران و فعالان سیاسی با اجازه مخابرات و وزارت ارتباطات کدام دولت اجرا شده بود تا ردپای فعالین پناه گرفته در این خانه و آن خانه را بیابند و دستگیرشان کنند؟ وزارت ارشاد کدام دولت طی یک عملیات خشونت آمیز به همراه نماینده دادستانی تهران، شبانه به چاپ خانه ها حمله کرده بودن؟ دستور تعطیلی و توقیف روزنامه ها  و سایت های اطلاع رسانی از وضعیت اسفبار مردم در روزهای بحرانی پس از انتخابات را  هیات نظارت بر مطبوعات کدام وزارت ارشاد به همراهی دادستان مرتضوی صادر کرده بودند؟   فیلترینگ سایت های اینترنتی و بسته شدن موبایل ها و تلفن های ثابت و حتی تعطیلی پیامک ها در همان ایامی که مردم یکی یکی یا کشته می شدند یا به بازداشنگاههای زیر زمینی وزارت کشور و کهریزک و اوین منتقل می شدند، آیا جزء حوادث پس از انتخابات به شمار نمی آید؟ این محدودیت ها و خفه کردن ها با تصمیم کدام  وزارت خانه های تحت نظارت احمدی نژاد صورت گرفته تا ملتی را فلج کنند و سپس در بی خبری کامل بتوانند بگیر و ببند ها و خشونت های خیابانی خود را در حاشیه ای امن پی بگیرند؟

 

جناب میرحسین!

جواب جوسازی های جناب احمدی نژاد را در رسانه های دنیا دادن جرم نیست که شما از آن سرباز می زنید و با رسانه های معتبر دنیا مصاحبه نمی کنید.  همانگونه که احمدی نژاد دارد راه به راه، روزنه های امید ملتی رنج کشیده را می بندد صدای امیدوارانه این ملت وقتی در رسانه های داخلی جایی ندارد را چه کسی باید در رسانه های معتبر دنیا انعکاس دهد؟ آنگاه که احمدی نژاد  به چشم های خبرنگار زن خارجی خیره می شود و چشم های خیره مانده ندا در دوربین های مردم معمولی شهر را فراموش می کند، چه کسی باید نداهای خاموش شده را در برابر انکار کنندگان ندا فریاد زند؟ یکبار دیگر گوش کنید ببیند چه ادعایی کرده است: “ندا کسی بود که در تظاهرات نبود و در یک خیابان فرعی و از فاصله کم با یک اسلحه کوچک کشته شد. ایشون از کلاس موسیقی برمیگشته و استاد موسیقی اش هم این رو تایید کرده. ایشون دائما زیر نظر این دو دوربینی بوده که بعدا تصاویرشون از تلویزیونهای اروپایی پخش شده. چطور این دو تا دوربین این فرد رو زیر نظر داشتن؟”

خبرنگار  خارجی کجا می تواند به آقای رئیس بگوید:  اگر مرگ ندا مشکوک است، چگونه است که تاکنون بیش از صدها نفر در ایران پس از انتخابات دستگیر شده اند اما حتی یک نفر برای مرگ مشکوک ندا دستگیر و دادگاهی نشده است؟ و یا هرگز نمی تواند به روی به آقای رئیس بیاورد که مرگ محسن روح الامینی، سهراب اعرابی و باقی کسانی که پس از بازداشت در زندان جان داده اند چه؟ آیا در زندان های جمهوری اسلامی هم طرفداران موسوی و کروبی راه یافته بودند و زندانیان را کشتند تا دولت احمدی نژاد را زیر سوال ببرند؟  آیا مرگ دهها نفر دیگر به جز هم مشکوک است که دولت نامی از آنها نمی برد؟ و اگر هست در کنار این همه دستگیری ها و دادگاهی صدها نفر از فعالین سیاسی ایران، تاکنون چند نفر برای مرگ مردم معمولی دادگاهی شده اند؟

تازه وقتی صحبت از تجاوز به زندانیان می شود، باز همان حکایت پدیده شگفت آور است که به دوربین نگاه می کند و می گوید وقتی از آقای کروبی مدراک و مستندات تجاوز را خواسته بودند ایشان گفته بود که عصبانی بودم و این حرف ها را زدم.  شیخ زنده است هنوز خودش بهتر از هر کسی می داند که چه گفته است و چه مدارکی را به مجلس و دولت و قوه قضاییه داده است و چه کسانی به دفتر شیخ و شما حمله کرده اند تا مستندات تجاوز را نابود کنند؟  ادعای چنین سخنی از طرف او در رسانه های جهان را چه کسانی باید جواب دهند؟ مگر می شود یکی تا این اندازه مجاز باشد و دوره بیافتد در غرب و با رسانه های معتبر دنیا مصاحبه کند و مدام مردم ایران را انکار کند و از طرفی همان مردم در رسانه های داخلی هم هیچ فرصتی برای دفاع نیابند و نمایندگانشان نیز مصاحبه با رسانه های معتبر دنیا را کماکان نفی کنند؟

 

نقاش درد این روزای مردم ایران!

گفته بودیم نقاش بمان و بگذار ما خود نقش درد بر بوم بی رنگ یک جامعه بیمار بکشیم. گوش که ندادی هیچ، آمدی و چنان رنگ سبز بر روی زردمان پاشیدی که از شوق و شتاب روییدن و جوانه زدن، یادمان رفت از نقاش و باغبانی که شهر را سبز و زنده کرده بود، عذر بخواهیم برای روزهایی که بیست سال سکوت ات را هزار بار بر فرق سر هواداران ات زدیم تا متقاعدمان کنند آنکه بیست سال درد و رنج ملتی را دید و هیچ نکرد، چگونه می تواند میدان دار رنج های در راه باشد.  به قول همان واگویه به جا؛ دیر آمدی آما چنان شیر آمدی که چنگ و پنجه کشیدن گربه های  دوره گرد کوچه بر صورت جوانان شهر را هم مرحم شدی.  حتما خودت می بینی که این روزها  دولت دزد آراء و کیهان  صحنه آرا و صدا و سیمای رسوا به دریوزگی افتاده اند برای پیدا کردن تنها یک نفر که بیاید مصاحبه و مکاتبه ای بکند و  بگوید خون عزیز از دست رفته اش را از تو و شیخ همراهت می خواهد، از طرف دیگر مادر سهراب کماکان عکس تو و سهراب نداشته اش را با افتخار بر دیوار خانه نگاه داشته است  تا زرد و پریشان اما استوار و با ایمان بگوید که خون سرخ سهراب هم رنگی است بر بوم نقاشی تو سید تا روسیاهی اش برای آنانی بماند که تیتر نخست رسانه های تحت نظارت رهبری  و دولت را چنین زده بودند: جنبش خون خواهی ملت  از موسوی و خاتمی و کروبی.

 

میرحسین بزرگوار!

حالا که بزرگی ملتی را در برابر کوچکی دولتی دیده ای و دل تو هم همانند دل نسل امیدوار ایران، خون است از حقیری مداحان متقلب انقلاب و اسلام، بیا و کاری کن. همین نسلی که متهم به سستی اعتقاد و ایمان و باور بود این روزها در ایران و نیویورک، هیچ ابا و شرمی ندارد که یا حسین و میرحسین را یکجا و با هم فریاد زند. از شرم ادعای این مسلمانان بی عار بود که در تمام این سالها، نسل من اگر باوری به اسلام  هم در دلش بود، انکارش می کرد. چارقد از سر بر می داشت و شمایل غیرمسلمانی به خود می گرفت و در خلوت اما از خدا برای همرنگ با جماعت شدن،  عذر می خواست. از یکرنگ شدن با اقلیتی در عرصه سیاست که به نام مذهب شان بی آبرویی ها کرده بودند شرم داشت نسل من. برای همین هرچه پلیس و گشت و نیروی ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر در جا جای شهر می کاشتند، آنچه درو می کردند، خشم نسل من بود که سینه به سینه پلیس می ایستاد و صورت، خونین می کرد اما با زور موی به پرده پنهان نمی کرد.  اینها همه را گفتم تا بدانی که این روزها نه کسانی که اعتقاد به اسلام و مسلمانی دارند شرمگین اند  از جحاب و باور خود و نه کسانی که باور مذهبی شان قوی نیست دل نگران اند از ایستادن در کنار همراهان مقید و مومن شان.  در راهپیمایی ها و نماز جمعه و ها و مراسم های روز قدس و بیست و دوی بهمن و چه و چه حتما دیده ای که جماعت همیشه یک شکل و یکدست بوده اند اما در جنبش سبزی که موج اش ایران را گرفت دیگر اینگونه نیست.  درست عین لبنان و ترکیه که در راهپیمایی ها و مراسم های ملی شان تنوع و تفاوت ظاهر نماد واقعی تری از یک کشور مسلمان است این روزها راهپیمایی ها و گردهمایی های جنبش سبز ایران نیز نماد واقعی تری از ایران است و مردم به واسطه نوع پوشش و باورشان قضاوت و طرد نمی شوند.

 

میر معترض !

می دانی که این روزها صاحب صندوق های دروغین انتخابات ریاست جمهوری ایران،  عازم نیویورک شده است تا فخر آزادی نداشته ما و آبروی نداشته خویش را به جهان بفروشد. همان رسانه هایی که ما و همپالگی های دست ار همه جا کوتاه مارا به پادویی شان متهم می کردند این روزها به صف شده اند تا  لبخندهای معروف احمدی نژاد را در قاب تلویزیون های خود بنشانند و فرصتی به او دهند تا برای جهان بگوید که؛ رئیس جمهور کل ملت ایران است و هیچ تقلبی در کار نبوده و شمردن چهل میلیون رای در نیم ساعت، منطقی بود و کسی که خبر از تجاوز داد عصبانی بود و کار شما و شیخ  و دیگرانی که به همراهی مردم در خیابان ها آمده بودند، غیرقانونی بود و شهادت ندا ساختگی بود و دستگیری و بازداشت و زندان، قانونی بود و  محاکمه و اعترافات دسته جمعی، طبیعی بود و  تجاوز و شکنجه نه کار وزارت اطلاعات دولت او که کار سیسیتم قضایی بود و در نهایت اعتراضات و تظاهرات ملت ایران، نه از سر حق خواهی که نقشه دولتمردان آمریکایی و انگلیسی بود و چه و چه…لطفا صبوری را تمام کنید. گاهی اقتدار هم به اندازه صبوری کردن ارزشمند است و مقدس. در برابر وقاحت نمی شود نجابت به خرج داد و از ملت مایه گذاشت. قدم جلو بگذارید و جواب جوسازی و دروغ های  به قول خودتان این  “پدیده شگفت آور” را به رسانه های معتبر دنیا بدهید که این فقط از شما و شیخ بر می آید.