نسیمی کز بن آن کاکل آیو
میرزاآقا عسگری. مانی
نسیم خاکسار از نسل شکوهمند آرمانخواهانی است که به زلالی آبهای جاری در جنگلهای سیاهکل، نیکاراگوئه، کوبا یا بولیوی گام در زندگی اجتماعی و ادبی گذاشته ند. به همان زلالی و همانگونه روان راه افتاده و تا انتها رفته اند. این نسل به همه چیز از جمله مردم، آزادی، زادگاه، برابری خواهی، ادبیات و شعر وفادار بود و ماند و در کنار خطاهای مرگبارش، همچنان در فکر و اندیشه خدمتگذاری بی چشمداشت مردم باقی ماند. از دور که مینگرم خاکسار را همچون مرتاضی کوشا میبینم که به دور از هیاهو و هیجان، کنج ادبی گزیده و آنچه را که می آفریند ارمغان ما میکند. همچون بسیارانی از ما، نسیم، شعله ی سوزان و گرمای آرمانخواهان بی سرانجام ایران را با خود به تبعید هم آورد. در نزدیک به 30 سال زندگی در تبعید همچنان برای آزادی، آبادی و زیبایی نوشت و گفت. تقالهای بیحاصل همه ما در کانون نویسندگان در تبعید، در گردهماییها و سخنرانیها در جلسه ها و دیدارهای خصوصی شبیه به تقلای ماهیان بر خاک بود و هست. اهریمن ما را از دریای زندگی مردممان بیرون پرتاب کرده است.نسیم اهل باندبازیهای ادبی و یا مافیاهای سیاسی که برخی از ما بانی و کارچاق کنشان بودیم نبود و نیست. بیهوده نیست که نمی بینیم حتا یکی از جوایز ادبی یا فرهنگی درشت ادبی غرب به او و همانندان او داده شده باشد. تجربه نشان میدهد آنگونه “جوایز” را تنها به اسلام باوران غیرمعمم ایران میدهند. جایگاه نسیم خاکسار هم مانند شماری از ما در میزگردهای مثال فرهنگی یا ادبی در رسانه های فارسی زبان غربی اغلب خالی بوده است. چرا که او از چشمه های تفکر و منشی دیگر نوشیده و ادبیاتش به مذاق قاچاقچیان بین المللی سیاست خوش نمی آید. نسیم با وجود داشتن خط ومنش سیاسی معینی در دو دهه نخست تبعیدش تزئین و دکور هیچ سازمان و حزب سیاسی نبود. ادبیات سفارشی و فرمایشی ننوشت. با همان پوتینهای سربازی و کوله پشتی پر از کتاب و دفترش از شهری به شهری و از کشوری به کشوری رفت و هرجا که دوستدارانش برای او تریبونی هرچند کوچک فراهم کردند، داستان خواند، سخن گفت و شعر خواند.نگرش و منش سیاسی نسیم از سبک و سیاق داستانهایش متحول تر بود. داستانهای او کمتر توانستند قامتی کشیده همچون تحول پذیری اندیشه ی او بیابند.نسیم به نوشتن به زبان زیبا اما منزوی پارسی وفادار ماند. او هم مانند بسیارانی از ما جائی برای نشر آثارش درحکومت جمهوری اسلامی ندارد و از آنجایی که کتاب خوانی در میان ایرانیان برونمرزی پا در لبه گور گذاشته است، در برونمرز هم دیگر شعله ی بلندی از آثار او ما را گرم نمی کند.
نسیم به معنای واقعی یک تبعیدی است و سرنوشت نویسندگان تبعیدی همچون جامهای به غایت اندازه در تن و جان او خوش نشسته است. او از شمار شاعران و نویسندگانی است که باید آنها را آبروی پایداری در تبعید برای آزادی و دموکراسی نامید.
منبع : مجله ی شهروند بی سی