تقابل طبیعت ومعماری…
هفته گذشته خانه عکاسان ایران نمایشگاه عکسی با عنوان “طبیعت و معماری” را افتتاح نموده است. نمایشگاهی که درآن آثاری از جواد سیدی در برابر دیدگان مخاطبان قرار می گیرد. همکارمان در تهران نگاهی داشته است به این نمایشگاه…
به طور کلی حسی که به بیننده منتقل می شود، حسی خشک، سرد وبی روح است. یک جور حس مطرود بودن همه چیز و همه کس با آدم است که این حس با سیاه و سفید بودن عکس ها علی الخصوص حاکمیت تن های خاکستری و خنثی بیشتر القا می شود.
سایه روشن و کنتراست بالا در این عکس ها دیده نمی شود.عکسهای جواد سیدی شاید از آن دسته عکسهایی است که به بهترین وجه تکنیک عکاسی را در به خدمت درآوردن حرف اصلی عکس نشان میدهد، همگی عکسها در زونهای میانی خاکستری قرار گرفتهاند، نه سیاهی مطلق نه سفیدی و همان چرکی ذاتی شهری وزیبایی طبیعت را به یاد می آورد.
اینکه همهی عکسها در روزهای ابری و بارانی و غروب گرفته شدند دقت و ظرافت عکاس در به انجام رساندن پروژهاش که حدود 3 سال طول کشیده را یادآوری میکند.
صندلیها همگی برای بردن چیبده شدهبودند، اتوبوس برای مهاجرت ایستادهبود، ماشینها همگی رهاشده و از یک انتظار بی حاصل برای دوباره روشن شدن خبر میدادند… و حالا مدتهاست که کسی روی صندلیهای کافی شاپ نمینشیند.
در بیشتر عکسها یک تقابل دوسویه از ساختمان و معماری در پسزمینه و اشیاء در پیشزمینه میبینم که با زیاد شدن عکسها از این فشاری که باید به بینندهی مجموعه وارد شود کاسته شده و تاثیر گذاری عکسها کم میشود و در عین حال ارائه کلاسیک این عکسها با قاب و پاسپارتوهای همیشگی یکسانی ناخوش آیندی را در بیننده عکس ایجاد میکند. کما اینکه اینگونه مجموعه مستند به نظر جایگاهی متفاوتتر از گالری دارد، جایی مثل کتاب عکس یا مجلههایی که در دسترس همگان باشد.
یکی از اتفاقات نادر در عکاسی ایران نشان دادن کنتاکتهاست یک مبارزه طلبی که پشت آن نمیتوان شخصیت جواد سیدی را ندید! او با این کارش قدرت و توانایی خودش را در عکس گرفتن و بعد انتخاب عکس بهرخ بیننده کشیده است، سیدی ویزور دوربینش را بهخوبی میشناسد و از توانایی بسیار بالایی در گزینش در هنگام عکاسی برخوردار است و این را در تمام کنتاکتها میتوان دید.
در عوض عناصری که به انسان مربوط می شوند و مصنوع و ساخته ی دست آنها هستند و مورد استفاده ی همین آدم هاست در عکس ها مورد توجه قرار گرفته اند ولی همین عناصر مورد استفاده هم رها شده اند و دیگر استفاده نمی شوند.
نکته ی دیگر که در عکس ها قابل توجه است چیده شدن عناصر به منظور رساندن همان مفهوم مورد نظر عکاس است یعنی این یک عکاسی برنامه ریزی شده و از پیش تعیین شده بوده است که با دقت عکاس در همه ی جوانب صورت پذیرفته است.
امیدواری زیادی پشت عکس ها نیست، همه چیز به کندی می گذرد وتقابل طبیعت و معماری انسانی را به خوبی می بینیم.سیدی در کولاژ سوژه های خود تلاش می کند به بهترین نحو ممکن عمل کند و حتی الامکان کمترین چیدمان های دستی را به کار ببرد.
مجموعه عکس های سیدی خیلی خوب توانسته است این مفهوم را انتقال دهد که شاید عکاس می خواسته ما دقیقتر به محیط پیرامون و زندگی مان نگاه کنیم و دریابیم که چطور ساختمان ها و فضا های مناسب و نا مناسب بر ما تسلط یافته اند و ما از آن بی خبریم و از فرسایش جسم و روحمان بی خبریم و باز و همچنان بازهم “می آییم” و “می رویم”…