به دنبال حوادث بند ۳۵۰ اوین،با مهدی نوذر، زندانی سیاسی سابق که اینک در ترکیه به سر می برد،و ماه ها در این بند، شاهد رفتارهای مسئولین زندان بوده، گفت و گوکرده ام. او یکی از شاهدان کشته شدن هدی صابر در زندان اوین است.
آقای نوذر در ۱۸ مرداد سال ۱۳۸۹ بازداشت شد و تا ۱۸ آبان همان سال در بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ زندان اوین در انفرادی و پس از آن تا ۱۸ مرداد ۱۳۹۰ در بند ۳۵۰ بود و سپس آزاد شد.
شما یکی از افرادی هستید که شاهد آخرین لحظات زندگی مرحوم صابر در زندان اوین بودید. با توجه به اتفاقات اخیر در بند ۳۵۰ زندان اوین، اینگونه رفتارها چقدر مسبوق به سابقه است؟
یک سری از مسئولین اوین هستند که به بدنامی در بین زندانیان معروف هستند. به طور مثال آقای “مجید رضازاده” به عنوان مسئول بهداری اوین یا کسانی مانند “علی صادقی” و “عظمت” که هر کسی در بند ۳۵۰ زندان اوین زندانی بوده است حتما از آنان خاطرات زیادی دارد. معروف ترین اتفاق در مورد این افراد همان اتفاقاتی است که متاسفانه منجر به شهادت آقای صابر شد.
یا مثلا “جواد مومنی” به عنوان معاون زندان اوین که زاویه ای که با زندانیان سیاسی دارد معروف است. او کسی است که با افتخار خود را شاگرد کوچک “اسدالله لاجوردی” می داند و عکس “استادش” را روی میز کارش گذاشته است. در همان دوره ای هم که من زندانی بودم خیلی از فشارهایی که به زندانیان سیاسی وارد می شد از سمت ایشان بود.
در مورد تاریخچه اینگونه رفتارها نشانه های زیادی وجود دارد. مثلا آقای عظمت به عنوان پرستار در بهداری اوین کار می کند که در قضیه شهادت مرحوم صابر نقش جدی داشت. البته طبیعی است که امثال آقای عظمت سرخود نمی توانند کاری انجام دهند و حتما برای رفتارهای خود مجوزی دارند و یا به اصطلاح از حاشیه امنی برخوردارند. حتما شما در مورد شب شهادت آقای صابر شنیده اید. آقای صابر حدود ده روز در اعتصاب غذا و از نظر جسمی بسیار ضعیف شده بود. تا جایی که من واقعا نگران وضعیت ایشان شدم و از ایشان خواهش کردم که اعتصابشان را بشکنند. بعد از ده روز حدود ساعت یازده شب خیلی حالشان بد شد و دچار افت فشار شدند. ما با افسر نگهبان که شخصی به نام آقای روشن بودند تماس گرفتیم و ایشان هم آقای صابر را به بهداری اوین منتقل کردند. ما خیالمان راحت شد که در بهداری از ایشان مراقبت می کنند. آن شب شیفت آقای عظمت بود. بعد از یک ساعت که آقای صابر را آوردند با وضعیت بسیار بد و صورت قرمز شده ایشان مواجه شدیم. من برای اولین بار صدای بلند آقای صابر را آنجا شنیدم که فریاد می زد از شماها شکایت میکنم. از آقای صابر پرسیدیم چه شده و چه کسی این بلا را سر شما آورده است؟ که آقای صابر گفتند: “عظمت”.همانجا متوجه شدیم که فردی که قرار بوده پرستار بهداری باشد آقای صابر را شدیدا مورد ضرب و شتم قرار داده است و هیچ گونه رسیدگی پزشکی به وضعیت ایشان نشده بود. ما مجددا با آقای روشن (که افسر نگهبان بود و در ضمن آدم معقولی هم بودند و طی یک سالی که من در اوین بودم هیچ برخورد بدی از ایشان ندیدم) تماس گرفتیم و ایشان درخواست کرد مجددا آقای صابر را پیش ایشان بفرستیم که ما تاکید کردیم که شما باید متعهد بشوید آقای صابر را به بیمارستان بفرستید که آقای روشن تعهد داد آقای صابر را به بیمارستان بفرستد. با برانکارد آقای صابر را بردند و به بیمارستان مدرس انتقال دادند.متاسفانه ما فردای همان روز متوجه شدیم آقای صابر فوت کرده اند.
آیا این برخوردها به شکل عرف در آمده است یا اینکه واقعا گاهی اتفاق می افتد؟
اولا از این اتفاقات در زندان ها زیاد پیش می آید. قانونا و شرعا با شخصی که زندانی است نباید اینگونه رفتارها صورت بگیرد. زیرا این رفتارها دقیقا مصداق شکنجه است که هم در قانون و هم در شرع ما منع شده است. من نمی توانم بگویم که اتفاق اخیر در بند ۳۵۰ یک اتفاق بود. چون بارها و در سطوح مختلف شاهد اینگونه اتفاق ها بوده ایم. دلیل آن هم این است که در این زمینه تا الان کسی مجبور به پاسخگویی نشده است. در زمان شهادت آقای صابر، محمود احمدی نژاد رییس جمهور بود ولی به عنوان رییس دولت و به عنوان کسی که باید حافظ حقوق مردم باشد هیچ برخوردی نکرد. همان زمان هم مطرح شد که آقای صابر سکته کرده اند و دیگر کسی پاسخگو نبود و سر و ته قضیه را هم آوردند.
همین الان هم شاهدیم که وقتی گزارش احمد شهید منتشر می شود آقای لاریجانی به راحتی آن را رد می کند. طی اتفاق اخیر هم اگر می دیدیم که رییس سازمان زندان ها یا رییس زندان اوین اعلام می کرد که این اتفاق افتاده و ما پیگیری می کنیم، می توانستیم امیدوار باشیم که اتفاقات مثبتی در راه است. چون این عمل به معنای قبول وقوع اتفاق و مقدمه پیگیری ها برای جلوگیری از اتفاقات بعدی بود. اما می بینیم که رییس سازمان زندان ها به راحتی کل قضیه را تکذیب می کند. چند روز از این اتفاق گذشته است و ما شاهدیم از سمت دولت هم پیگیری خاصی اتفاقی نیفتاده است. فراموش نکنیم خیلی از همین زندانیانی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند کسانی هستند که در انتخابات سال پیش از آقای روحانی حمایت علنی کردند. اما تا این لحظه موضع منطقی و خوبی از سمت آقای روحانی هم در این زمینه گرفته نشده است. احتمالا آقای روحانی فکر می کند که برای موضع گیری باید در برابر افراد دیگری بایستد که ممکن است موقعیت خودش را به خطر بیاندازد.
با توجه به اینکه الان تعدادی از زندانیان آسیب دیده نیاز به درمان در خارج از زندان دارند به نظرتان مسئولین بهداری اوین چه واکنشی نشان خواهند داد؟
ببینید با برخوردهایی که با زندانیان سیاسی می شود یک ترس جدی در بین دوستان ما وجود داشت که اگر سر و کارشان با امثال “علی صادقی” یا “عظمت” بیفتد حسابشان با کرام الکاتبین است. در مورد پیگیری وضعیت درمانی هم باید آقای مجید رضا زاده به عنوان مسئول بهداری اوین مجوز اعزام زندانی به بیمارستان های خارج از زندان را صادر کند. در حالی که ایشان به هیچ عنوان خودش را در قبال وضعیت زندانی مسئول نمی داند و اگر زندانی پیگیری کند اساسا او را تحویل نمی گیرد. به طور مثال ما وضعیت آقای دکمهچی را خاطرمان هست. ایشان سرطان داشتند و روز به روز جلو چشم ما آب می شدند و نیاز مبرم به درمان در خارج از زندان داشتند. دکتر زندان هم تایید کرده بود که وضعیت ایشان بسیار بد است و با این وضعیت زمان زیادی از زندگی ایشان باقی نمانده است و باید سریعا به وضعیتشان رسیدگی شود. اما آقای رضازاده به عنوان یک پزشک، که من از ایشان به عنوان “پزشک احمدی” آقای خامنه ای یاد می کنم، عملا نه تنها حداقل امور درمانی را از ایشان دریغ کرد بلکه در نهایت شاهد بودیم که ایشان را با آن وضعیت وخیم به زندان رجایی شهر تبعید کردند. مشخص است با دستوری که از طرف اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات به مسئولین بهداری و بازجوهای اوین داده می شود مجوز شدیدترین برخوردها با زندانیان به آنها داده می شود.
تعدادی از زندانیان آسیب دیده نیاز به پیگیری درمانی فوری دارند. به نظرتان امثال آقای رضازاده به عنوان مسئول بهداری اوین چه برخوری با این وضعیت خواهند کرد؟
وقتی رییس سازمان زندان ها با کمال وقاحت همه چیز را تکذیب می کند یا آقای پورمحمدی اعلام می کند عملا اتفاق خاصی نبوده و با دو زندانی درگیری مختصری پیش آمده، عملا نباید انتظار رسیدگی خاصی را داشت. زیرا اگر زندانیان آسیب دیده به بیمارستان انتقال داده شوند دروغشان علنی خواهد شد. اگر ما از سمت مسئولین دولت و قوه قضاییه شاهد تایید خبر بودیم می توانستیم امیدوار باشیم که رسیدگی های جدی تری انجام شود.