شیفته ایران هستم. واژه مناسب تری برای سالیان دراز ارتباط با این کشور بزرگ و فرهنگ غنی و هزاران ساله اش نمی یابم. این ارتباط از شناخت من از “اسلام ایرانی”، از طریق نوشته های هنری کوربن سرجشمه می گیرد و از کشف شاعران و عارفان بززگ که آثار آنان بسان “سان خوان دلا کروز” و “سانتا ترسا د خسوس” است.
اواخر دهه هفتاد بود. قیام سراسری علیه محمد رضا پهلوی شاه ایران رو به گسترش می رفت. اپوزیسیون لائیک مانند حزب توده، نهضت آزادی به رهبری مهدی بازرگان، جبهه ملی طرفدار مصدق با هدایت علی اردلان و روحانیون مخالف به رهبری آیت الله خمینی تبعیدی در نوفل لوشاتو فرانسه آن را به پیش می برند.
در تظاهراتی علیه شاه در پاریس، دانشجویی تبریزی را شناختم. از جبهه دانشجویان انقلابی بود. در پاسخ به پرسش من که آیا از حزب توده است یا از پیروان خمینی، گفت “هیچکدام، پیرو علی شریعتی هستم.” در آن زمان به طور کلی از وجود چنین شخصیتی ناآگاه بودم. یک مخالف شیعه حکومت شاه که با تشریفات فراوان خود را امپراطور تحت جمشید می خواند. شریعتی بارها به خاطر عقاید انقلابیش به زندان افتاده بود. بعد به انگلیس تبعید شد و در آنجا توسط ماموران وحشت آفرین ساواک به قتل رسید.
مطالعه آثار شریعتی برای من به شاه کلید دهلیزها ی واقعیات پیچیده تاریخی و اجتماعی ایران تبدیل شد. شریعتی سنت پاسخگویی که ستون فقرات تشییع است را تبیین و تفسیر می کند… دیدگاههای شریعتی که بسیار نزدیک به پدران قانون اساسی سال 1787 آمریکاست، متعلق به یک خبره دکترین تشییع و در عین حال یک روشنفکر مدرن است که در آثارش به توئین بی، فانون، اریک فروم، کامو و کافکا اشاره دارد.
در سال 1990 برای اولین بار به جمهوری اسلامی ایران سفر کردم زمانی که توافقنامه پایان جنگ، ناشی از تجاوز صدام حسین، موشک بارانها پایان یافته و خمینی رحلت کرده بود. در آن زمان انتشار جملاتی از علی شریعتی درروزنامه دولتی کیهان بین المللی مرا شگفت زده کرد. شریعتی نسبت به خطر ناشی از گسترش قدرت روحانیون هشدار داده بود: “حکومت مذهبی رژیمی است که در آن به جای رجال سیاسی، رجال مذهبی [روحانی] مقامات سیاسی و دولتی را اشغال می کنند و به عبارت دیگر حکومت مذهبی یعنی حکومت روحانیون بر ملت. آثار طبیعی چنین حکومتی یکی استبداد است، زیرا روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین می داند و در چنین صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند. یک زعیم روحانی خود را بخودی خود زعیم میداند، به اعتبار اینکه روحانی است و عالم دین، نه به اعتبار رأی و نظر و تصویب جمهور مردم ؛ بنابراین یک حاکم غیر مسئول است و این مادر استبداد و دیکتاتوری فردی است و چون خود را سایه و نماینده خدا می داند، بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هیچ گونه ستم و تجاوزی تردید به خود راه نمی دهد بلکه رضای خدا را در آن می پندارد. گذشته از آن، برای مخالف، برای پیروان مذاهب دیگر، حتی حق حیات نیز قائل نیست. آنها را مغضوب خدا، گمراه، نجس و دشمن راه دین و حق می شمارد و هرگونه ظلمی را نسبت به آنان عدل خدایی تلقی می کند.”
به برخی از ایرانیها شگفتی خود از انتشار این پیش بینی شریعتی را ابراز داشتم آنان پاسخ دادند “شریعتی یک شهید است. با اینکه اکنون از ذکر مطالب او پرهیز می کنند، هیچکس نمی تواند صدای او را خاموش سازد.”
پس از برقراری جمهوری اسلامی تنگنای فضای سیاسی شدت یافت. دراین شرایط میرحسین موسوی – نامزد اصلاح طلب انتخابات اخیر- مسولیت هدایت دولت را به مدت هشت سال برعهده گرفت تا با شرایط سخت اقتصادی ناشی از جنگ و به خون غلطیدن هزاران جوان به رویارویی کند.، شمار زیادی از این جوانان قربانی گازهای شیمیایی شدند که از طریق دمکراسی های غربی در اختیار صدام حسین قرار گرفته بود… در سریال “القبله” که برای تلویزیون اسپانیا ساختم رنج بسیاری زا قربانیان گزارهای سمی در بیمارستانهای ایران را شاهد بودیم.
در سال 1988 آیت الله العظمی منتظری، جانشین رهبر عالی، علیه سرکوبهای خونین پاسداران و اعمال شکنجه در زندانها لب به اعتراض گشود. درستکاری او به برکناری و حصر شدن در خانه خود در قم انجامید. جانشین بعدی خمینی، علی خامنه یی بود که در رده بسیار پایین تر روحانیت شیعه قرار داشت و رتبه مرجعیت نداشت. پس از فوت آیت الله خمینی به گونه یی توازن بین علی خامنه یی (مورد حمایت سپاه و بسیج) و جناح عملگرا و اصلاح طلب ( هاشمی، خاتمی و موسوی ) تا سال 2005 ادامه یافت تا اینکه محمود احمدی نژاد به رییس جمهوری برگزیده شد.
در هفته های اخیر شاهد این صحنه بوده ایم: تظاهرات عظیم علیه تقلب انتخاباتی، سرکوب وحشیانه مردم توسط پلیس و شبه نظامیان بسیج، صدای کر کننده بوق همزمان خودروها، تهید به راه اندازی جوی خون توسط خامنه ایی، فریاد مرگ بر دیکتاتور در خیابانها و پشت بامها، بازداشت و زندان کردن دهها خبرنگار و فعال سیاسی، حمله به کوی دانشگاه، مرگ عینی “ندا”، .
همه اینها، به شکل غیرقابل اجتناب، یادآور صحنه های سی سال پیش است که فیلمهای آنها را برای ساخت سریال القبله جمع آوری و مونتاژکردم.
امروز به حق جوانان شهری – به ویژه زنان – نمی توانند تحمل کنند که نظام عقب افتاده یی با دیدگاهی فرقه یی، احساس مذهبی تشییع را تحریف می کند. پنج سال بعد از سفر، 1990 بار دیگر و همزمان با برگزاری مراسم عاشورا [سالگرد شهادت امام حسین] به ایران سفر کردم. حضور پرشور مردم برای یادآوری این ماجرای تاریخی ناعادلانه و شوق به ظهور مهدی هیچگاه مانع آن نبوده تا ایران با تکیه بر دیدگاهی که علی شریعتی سمبل است، به عنوان با فرهنگ ترین و بازترین کشور اسلامی معرفی شود. در این سفرها گفتگو با زنان دختران ایرانی مرا تحت تاثیر قرار داد. آنان با وجود پوشیدن لباسهای بلند، مسلط به زبانهای خارجی هستند و شناخت عمیقی از ادبیات و فرهنگ غرب دارند.
ضدیت ایران با آمریکا دارای دلایل محکمی است از جمله : کودتای سازمان سیا علیه مصدق، حمایت بی شرمانه واشنگتن از صدام حسین در تجاوز به ایران، سیاست ویرانگر بوش در عراق و لحاظ کردن ایران در محور شرارت. با اینحال اکنون به دلیل تغییر رفتار اوباما شعارهای احمدی نژاد علیه شیطان بزرگ اعتباری ندارد.
دردآور تر از همه آنها، این است که ملتی اینگون مهربان و با چنین فرهنگی ناچار به تحمل پی در پی حکومتهای سرکوبگر باشد همان چیزی که علی شریعتی از آن وحشت داشت.
سخنان تازه منتظری از محل حصرش در قم هشداری تازه است، او می گوید: “اگر مردم شریف امروز خواسته های به حق خود را در اجتماعات آرام مطرح نکنند و مظلومانه سرکوب شوند، عقده هایی شکل خواهد گرفت که ممکن است بنیان هر حکومتی را هر چند مقتدر باشد برکند.”
شجاعت مردان و زنانی که به خیابان می ریزند تا ارزشهای پیوند دهنده سنت و تجدد را زنده کنند، برای شیفتگان فرهنگ ایرانی این نوید را می دهد که خواسته هایشان دیر یا زود تحقق خواهد یافت. حکومتهای مستبدانه از نوع مذهبی، اعتقادی یا نظامی همانند شرایط کنونی احمدی نژاد در ایران ابدی نیستند.
منبع: ال پاییس، پنجم جولای
توضیح مترجم - احمد طاهری
خوان گویتی سولو Juan Goyitisolo اندیشمند اسلام شناس و نویسنده شهیر اسپانیایی سرانجام دست به قلم برد تا همراهی خویش را با مردم ایران، با تحلیلی عمیق ابراز کند.
گویتی سولو 78 ساله این اواخر کمتر قلم می زند اما آنگونه که خود می گوید “شیفتگی او به ایران” او را به نوشتن مقاله ای در روزنامه ال پاییس معتبرترین نشریه اسپانیا وا داشته است.
گویتی سولو از زمان انقلاب الجزایر علیه فرانسه یعنی از دهها سال پیش همراه ملل مظلوم بوده و از آن پس رد پای او در فلسطین، مراکش، مصر، بوسنی، عراق، چچن و ایران… دیده می شود. شناخت عمیق او ناشی از تامل و سیاحت در این ملل است.
صراحت لهجه این نویسنده روشنفکر در تقبیح اعمال نادرست کشورهای غربی زبانزد است. وی به خوبی سره را از ناسره تشخیص می دهد. سریال “القبله” که در اوایل دهه نود برای تلویزیون سراسری اسپانیا ساخت به تعمیق شناخت مردم این کشور از اسلام و فرهنگ اسلامی کمک فراوانی کرد.