خانواده صدها زندانی در بی خبری

نویسنده
پرستو سپهری

» گفت و گوی روز با بستگان دستگیرشده ها

این روزها دراصلی بازداشتگاه اوین، شاهد تجمع خانواده های زیادی است که بستگان شان در بند های مختلف این زندان گرفتارند. مادرها نفرین می کنند، پدرها فریاد می زنند، زنان جوان سراغ شوهران شان را می گیرند و کودکان، گریه کنان مادر و پدرشان را می خواهند. با دو تن از حاضران در این «تجمع» متفاوت گفت و گویی کرده ایم که در زیر می آید.

 

دانشجو بودن جرم است.

خانم نسترن رحمت پناه، یکی از هزاران نفریست که از صبح پشت در اوین است. خواهر زاده وی از دوازده روز پیش در  بازداشت به سر می برد.

 

اسم خواهرزاده تان چیست؟ چند سالش است؟

علی فرجام فر. 28  سال. دانشجوی کارشناسی ارشد زبان خارجه در دانشگاه تهران است.

 

کجا بازداشت شده ؟

درکوی دانشگاه. درگیری های هفته گذشته در کوی دانشگاه باعث شد خیلی از دانشجویان آنجا را با خودشان ببرند. علی ما را هم اینطوری بردند.

 

علی سابقه فعالیت سیاسی داشت؟

خیر؛ ولی اینها کاری به این چیز ها ندارند. سابقه سیاسی داشته باشی یا نه برایشان فرقی ندارد. کم کم درکشور ما دانشجو بودن دارد تبدیل به جرم می شود و خانواده ها باید مراقب فرزندان خود در دانشگاه ها باشند چرا که ممکن است بریزند و بزند و ببرند و بکشند و دلیل آن هم فقط هیچ و پوچ باشد.

 

چه کسانی علی و دوستانش را بازداشت کردند؟

به گفته شاهدانی که در دانشگاه بودند عده زیادی از لباس شخصی ها و بسیجی ها به کوی حمله ور شدند. تازه خدا را شکر می کنیم که علی را بازداشت کرده اند و نام او میان کشته شدگان آن شب نیست. در شب حادثه در خوابگاه ها گاز اشک آور زدند و به دختران وپسران مردم رحم نکردند.

 

پدر و مادر علی کجا هستند؟

پدر او سه سال پیش فوت کرد؛ علی با مادرش زندگی می کند. من و خواهرم همسایه هستیم، اما خواهرم به تازگی عمل جراحی داشته ودررختخواب بستری است و نمی تواند پی گیرقضیه باشد. از این رو من و دایی های مان این کارها را انجام می دهیم.

 

ازکجا مطمئنید که علی الان در این بازداشتگاه است؟

به ما اعلام کردند. ما پس از یک هفته دوندگی و سرکشی به زندانها و بیمارستان ها متوجه شدیم او الان اینجاست. هفته اول به هیچ خانوداه ای اعلام نمی کنند که بستگانشان را درکجا بازداشت کرده اند.

 

چرا؟

لابد برای اینکه خانواده ها را حسابی بترسانند و نگران کنند. ما پس از یک هفته استعلام فهمیدیم علی اینجاست.

 

فکر می کنید با تجمع دراینجا آنها را رها می کنند؟

قرار است فردا عده ای را به دادسرای انقلاب ببرند و تکلیفشان را مشخص کنند. علی هم بین آنهاست. امیدوارم  هر چه زودتر مشکل همه حل شود و بازداشتیها به آغوش خانواده شان برگردند.

 

تا به حال موفق شده اید او را ملاقات کنید؟

خیر. اصلا اجازه ملاقات نمی دهند ولی سربازانی را به عنوان رابط می فرستند تا مایحتاجشان را برایشان بفرستیم. آنهااز حال بازداشتی ها برایمان می گویند. حالا اینکه واقعا راست می گویند یا نه، خدا می داند.

 

 

بازداشتی دیگر

بهروز ملکیان از دیگر بازداشتیهای زندان اوین است که درشلوغی های میدان هفتم تیرگرفتار شده. علی ملکیان، پدر اومی گوید: دریکی دوماه اخیر همه درایران سیاسی بودند.

 

علت حضور شما در این محل چیست؟

متاسفانه فرزند من را در آشوب های اخیر خیابانی بازداشت کرده  اند. من روزهاست که به اینجا می آیم تا تکلیف فرزندم را بدانم. امیدوارم به زودی همه گرفتاری ها تمام شود. من خیلی نگرانم؛ خانواده های زیادی را هم می بینم که به خاطر دربند بودن عزیزانشان در بندند. خداوند مشکلات همه را حل کند. دعا می کنم که مسئولین نظام دلشان به رحم بیاید وهرچه زودتر آنها را به خانواده ها بازگردانند. درهرحال اینها فرزندان این آب وخاکند ونباید مانند متجاوز با آنها برخورد کرد.

 

شما می دانید که در سخنان  اخیر وزرای اطلاعات ودادگستری طرح برخورد جدی و قاطع با بازداشتیهای خیابانی مطرح شده است تا “درس عبرتی” برای دیگران باشد؟

بله. شنیده ام امابا همه نمی توانند چنین برخوردی داشته باشند. قبول دارم که درمیان برخی از بازداشتی ها کسانی بوده اند که به قصدو نیت خاصی به خیابان ها ریخته اند اما قطعا همه کسانی که بازداشت شده اند را نمی توان اغتشاش گر نامید وهمه را به یک چشم نگاه کرد.

 

نام فرزند شما چیست و کجا بازداشت شده است؟

اسم فرزند من بهروز ملکیان، 27 ساله است. او در درگیری های میدان هفتم تیر بازداشت شده است.

 

ماجرای بازداشت او چگونه بوده است؟

ما درمیدان ولی عصر تهران یک مغازه داریم. آن روز بهروز پیش من بود. به او ماموریت دادم بسته ای راکه محتوای آن پارچه بود از مغازه من به محل کسب یکی از همکارانم در انتهای بلوار کشاورز ببرد و از آن طرف به سمت منزل راهی شود. هدف من از این کار این بود که او با محل درگیری فاصله داشته باشد. اصرار زیادی کرد تا بماند و ازدور شاهد درگیری ها باشد؛ من نپذیرفتم واو را با فرزند یکی از همکارانم راهی کردم. اما مدتی که گذشت نگران شدم و چون تلفن های همراه قطع شده بودو نمی توانستم بهروز را از طریق تلفن پیدا کنم، به همکارم که قرار بود بسته به دستش برسد زنگ زدم. او به من گفت بهروز آنجا نرفته است. وقتی این را گفت انگار آب سردی روی پیکرم ریختند. نگرانی ام تشدید شد. به منزل هم نرسیده بود. پس از 15 دقیقه پسر همکارم که همراه بهروز بود سراسیمه رسید و گفت بهروز رادر هفت تیر گرفته اند.

 

آیا بهروز فعالیت سیاسی خاصی داشت؟

خیر. به هیچ عنوان. فقط انتخابات این دوره حساسیت هایی به وجود آورده بود که همه درگیر آن شدند. حتی بچه های کوچک هم در خانواده ها در مورد احمدی نژاد وموسوی حرف می زدند. اتفاقا در حالیکه در یکی دوماه گذشته همه ایران سیاسی بودند اما بهروز هرگز فعالیت سیاسی مستقیمی نداشت. مطمئن باشید بازداشت او براثر کنجکاوی هایی بوده است که یک جوان دارد.

 

بهروز را چگونه در میان بازداشتی ها پیدا کردید؟

بلافاصله پس از اینکه خبر دستگیری او به مارسید به کلانتری نزدیک حادثه رفتیم.

 

کدام کلانتری؟

پاسگاه فلسطین واقع در خیابان فلسطین. اغلب کسانی راکه بازداشت می شدند به آنجا می بردند و سپس از آنجا انتقال می دادند.

 

آنجا بهروز را دیدید؟

خیر. من از آن روز به بعد بهروز را ندیده ام. اما در پاسگاه یکی از مامورین پس از چک کردن اسامی به من گفت بهروز را ابتدا به آنجا و پس از یک ساعت به اوین برده اند.

 

آیا تا به حال به صورت رسمی به شما اعلام کرده اند که پسرتان دراوین است؟

خیر. بسیاری از کسانی که اینجا هستند از طریق آشنا و یا رابطه ای که دراوین به وجود آورده اند متوجه  حضور بستگانشان در آن شده اند وگرنه تا به حال به صورت رسمی کسی چیزی به ما اعلام نکرده است.

 

 

بهروز چندمین فرزند شماست؟

او تنها فرزند من است(ناگهان می گرید).

 

حال مادر او چطور است؟

او در این مدت رنج بسیار زیادی کشیده. تصاویر را از تلویزیون می بیند و گریه می کند؛تنها مساله ای که باعث می شود تحمل کنیم، دیدن تصاویرافرادی است که بی جهت کشته شده اند. افرادی مثل ندا و…  همواره به همسرم می گویم این جوانان برای غیرت وریشه خود می جنگند و به خاک وخون کشیده می شوند. خدارا شکر کنیم که بهروز سالم است؛ قطعا خدا به اوو دوستانش که درزندان هستند و یا مجروح در بیمارستان، رحم خواهد کرد.

 

به شمااعلام کرده اند که سرانجام چه خواهد شد؟

اینها به ما چیزی را اعلام نمی کنند. فقط یادداشت هایی را هرروز به دیوار زندان اوین می زنند که درآن نوشته شده:پیگیری ها با اطلاع رسانی در رادیو تلویزیون وروزنامه ها صورت می گیرد.