من: پلیس ۱۱۰
پلیس ۱۱۰: بله، بفرمائید
من: ماشین منو دزدیدن.
پلیس ۱۱۰: اسمت چیه؟
من: حسین شفابخش
پلیس ۱۱۰: مدلش چی بود؟
من: یه پراید مدل ۲۰۰۳ سفید.
پلیس ۱۱۰: توش چی بود؟
من: هیچی، فقط یه شیشه داروی معده تو داشبورد بود با دو سه تا سی دی.
پلیس ۱۱۰: سی دی چی؟
من: سی دیهای مختلف بود. ابی بود، داریوش بود، یه سی دی هپی هم بود.
پلیس ۱۱۰: ازش استفاده هم کردین؟
من: بله، هر روز ازش استفاده میکردم.
پلیس ۱۱۰: تنهایی یا با دیگران؟
من: گاهی با زنم، گاهی با بچه هام، ولی معمولا تنهایی.
پلیس ۱۱۰: موقع استفاده فیلم هم گرفتین؟
من: نه حاج آقا! موقع استفاده از ماشین کسی فیلم نمیگیره که….
پلیس ۱۱۰: ماشین رو نگفتم، سی دی رو گفتم.
من: سی دیاش اصلا مهم نیست، دنبال ماشینم میگردم.
پلیس ۱۱۰: اتفاقا سی دی مهمه، شما چرا در رو باز نمیکنی؟
من: در چی؟
پلیس: ماموران ما سه دقیقه است که دارند زنگ میزنند، در رو باز کن.
من: به همین زودی اومدین؟ بابا ایول.
در را باز میکنم. مامور با حکم دم در است: “آقای حسین شفابخش! شما به اتهام حمل سی دی مستهجن، تشکیل مجالس لهو و لعب، هپی بودن به شکل دسته جمعی بازداشت هستید. اگر هر حرفی نزنید هم در دادگاه علیه خودتون استفاده میشه، بهتره از همین حالا اعتراف کنید.”
هپی در عکاسی
عکاس: بخند.
من: واسه چی؟
عکاس: مگه نمیخوای عکس ازت بگیریم، بخند.
من: خندهام نمیآد.
عکاس: به چیزهای خوب فکر کن، چیزهای شاد…..
من (هر چه فکر میکنم چیزی یادم نمیآید): چیزی یادم نمیآد.
عکاس: یه کمی هپی باش، خوشحال باش، بخند که عکسات خوب بیافته….
(یک ساعت بعد عکاسی تعطیل شده، پلاکاردی روی آن نصب شده است. این مکان به دلیل دائر کردن مجالس لهو و لعب پرسنلی، خانوادگی و دسته جمعی توسط اداره اماکن نیروی انتظامی تعطیل شده است.)
هپی در محله
من: پلیس ۱۱۰
پلیس ۱۱۰: بله، بفرمائید.
من: جلوی خونه مون در خیابان فلسطین شمالی، نبش کوچه شهید کبکانیان، دو نفر توی پیاده رو دارن با زنجیر و قمه یک نفر رو میکشن.
پلیس ۱۱۰: آیا مورد مشکوکی هم وجود داره؟
من: مثل اینکه متوجه نشدید چی میگم، عرض کردم دارن یکی رو میکشن…..
پلیس ۱۱۰: آقای آیکیو! فهمیدم چی گفتی. هر روز تو پیاده رو یکی رو با قمه میکشن، ما که نمیتونیم بخاطر یه زنجیر و یه قمه نیروی انتظامی ارسال کنیم، اگه مورد مشکوکی نیست قطع کن.
من: شما متوجه نشدین، قمه توی جعبه نیست، توی شکم مقتوله….
پلیس ۱۱۰: پس مورد مشکوکی وجود نداره؟
من: مثل اینکه نفهمیدین چی گفتم، الآن یکی شون با زنجیر گردن طرف رو گرفته اون یکی داره با قمه میزنه توی شکمش
پلیس ۱۱۰: تا مورد مشکوکی نباشه ما نیرو اعزام نمیکنیم.
من: صبر کنید، صبر کنید، یک ماشین بیام و اومد، صدای ضبطش هم بلنده، چهار تا دختر و پسر دارن توش میرقصن. همین الآن بغل خیابون وایستادن، درست روبروی قتلگاه…..
پلیس ۱۱۰: صبر کن صبر کن، تا سه دقیقه دیگه هلیکوپتر میرسه، گفتی چند نفرن؟
من: دو نفر قاتل، یک نفر مقتول
پلیس ۱۱۰: اونها رو نمیگم، اون افرادی که دارن توی بیام و میرقصن…….