“در جمهوری اسلامی، تعرّض به غیر مسلمان از سوی مسلمانها هیچ سابقهای ندارد.” این ادعای صریح آیتالله خامنهای است که اروپا و آمریکا را ناقض حقوق مسلمانان میداند و “رواداری” جمهوری اسلامی با پیروان سایر ادیان را به رخ آنها میکشد. این ادعا تا چه اندازه با واقعیت همخوانی دارد؟ آیا غیرمسلمانها در ایران بدون آزار و اذیت حکومت اسلامی زندگی میکنند و حقوق شهروندیشان نقض نمیشود؟ در این گزارش ادعای رهبر جمهوری اسلامی را با نمایندگانی از بهاییان درمیان گذاشته ایم.
فرقه یا دین؛ توجیهی برای نقض حقوق
فتوای صریحی از آیتالله خامنهای موجود است که در آن آمده: “از هرگونه معاشرت با این فرقه ضالّه مضلّه{بهائیت}، اجتناب شود.” او همچنین فتوا داده که “جمیع افراد فرقه ضاله بهائی محکوم به کفر و نجاست هستند و از غذا و سایر چیزهایی که با رطوبت مسری در تماس با آنها بوده است باید اجتناب کرد”. رهبر جمهوری اسلامی همچنین بر “مومنین” تکلیف کرده که “با حیلهها و مفاسد فرقه گمراه بهائیت مقابله نموده و از انحراف و پیوستن دیگران به آن جلوگیری کنند”.
بسیاری از مراجع تقلید شیعه هم فتواهای مشابهی در این زمینه صادر کردهاند اما احکام صادر شده توسط آیتالله خامنهای قابلیت تبدیل شدن به سیاستها و اصول اساسی نظام را دارد و بر مبنای آن حتی حکم قضایی نیز میتوان صادر کرد.
اما فردی که به صراحت نظرش را درباره بهاییت عنوان کرده چطور میتواند مدعی رواداری با پیروان سایر ادیان شود؟ احتمالا پاسخ جواد لاریجانی در این زمینه، بیانگر نوع نگاه رهبر جمهوری اسلامی هم باشد. دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه تاکنون در برابر پرسشهای مکرر رسانههای داخلی و بینالمللی ضمن تکذیب نقض حقوق بهاییان یک توجیه همیشگی هم دارد. او همواره توضیح میدهد که بهاییت یک دین نیست، بلکه یک فرقه است و قانون اساسی جمهوری اسلامی هم بهاییت را به عنوان دین به رسمیت نمیشناسد.
این موضوع خود به یکی از عوامل نقض حقوق بهاییان هم تبدیل شده، تا جایی که به روایت شیرینی عبادی،اگر یک فرد بهایی کشته و یا زخمی شود هیچ دیهای به او تعلق نمی گیرد.
عرفان ثابتی، پژوهشگر جامعه شناسی دین در گفتوگو با روزآنلاین توضیح میدهد که «مفاهیم جامعهشناختی نظیر فرقه(sect)، کلیسا(church)، جنبش دینی نوین (new religious movement)، دین(religion) و دین جهانی (world religion) “ابزارهایی اکتشافی” برای مطالعه گروههای دینیاند. او به آیلین بارکِر، جامعه شناس بریتانیایی استناد میکند که هشدار میدهد تعاریف “ارزشگذارانه” از یک دین را در لباس مبدل “تعاریف توصیفی” پنهان نسازید؛ در غیر این صورت، در معرض این خطر قرار دارید که ادیانی را که تصدیق میکنید، اصیل و آنهایی را که انکار میکنید، جعلی بشمارید.
این پژوهشگر با برشمردن قرائتهای مختلف دینشناسان برجسته به شرح سیر پیدایش و رشد آیین بهایی در دنیا میپردازد و استدلال میکند که به جای رجوع به ناظرین بیرونی باید به فهمی که اعضای یک گروه دینی خاص از آن گروه دارند، رجوع کنیم.
ثابتی میگوید: “آیین بهائی یکی از معدود ادیان جدید مستقل، جهانی و موفق است که «اصل ونسبش»، برخلاف هر یک از ادیان قدیمی رسمی، نسبتا به آسانی قابل کاوش تاریخی است و دوران حیاتی متعاقب آن که نهادینه سازی، گسترش و تحول آموزه ای را در برگرفته، جزئی از تاریخ معاصر به شمار می رود.”
در این زمینه فتوای آیتالله منتظری، فقیه مخالف حاکمیت نیز قابل توجه و مشهور است: “فرقۀ بهائیت چون دارای کتاب آسمانی همچون یهود، مسیحیان و زرتشتیان نیستند در قانون اساسی جزو اقلیتهای مذهبی شمرده نشدهاند، ولی از آن جهت که اهل این کشور هستند حقّ آب و گل دارند و از حقوق شهروندی برخوردار میباشند. همچنین باید از رأفت اسلامی که مورد تأکید قرآن و اولیای دین است بهره مند باشند.”
دستور رهبری برای ممنوعیت از حقوق شهروندی
یکی از مهمترین اسناد نقض حقوق بهاییان، نامه محرمانهای است که در اسفند ماه ۱۳۶۹ از شورایعالی انقلاب فرهنگی به دفتر رهبر جمهوری اسلامی ارسال شده است. بر طبق این نامه آیتالله خامنهای از همان نخستین سالهای رهبری جمهوری اسلامی توجه ویژهای به پیروان آیین بهایی در ایران داشته و در زمینه به شورایعالی انقلاب فرهنگی دستوراتی داده است. این شورا نیز در نامه خود پیشنهاداتی را برای تصویب به آیتالله خامنهای میفرستد. در این سند به صراحت عنوان شده که طبق “اوامر مقام معظم رهبری” بهاییان از حقوقی محروم خواهند بود. از جمله این که “در دانشگاهها چه در ورود و چه در حین تحصیل چنانچه احراز شد بهائیاند از دانشگاه محروم شوند”. همچنین تاکید شده که “پستهای موثر ( مانند معلمی و…) به آنان داده نشود” و “در صورت ابراز بهائی بودن اجازه استخدام ندارند”.
از سوی دیگر این راهکار اندیشیده شده که بهاییان “بدون جهت از مملکت اخراج نمیشوند” و “بیدلیل دستگیر، زندانی و یا مجازات نمیشوند” اما “برخورد نظام با آنان باید طوری باشد که راه ترقی و توسعه آنان مسدود شود”.
آیتالله خامنهای پس از رویت این نامه در پایان آن نوشته است: “مصوبه شورایعالی محترم کافی بنظر میرسد. از توجه و اهتمام آقایان متشکرم”.
بررسی رویه و رویکرد آموزش عالی نسبت به حضور دانشجویان بهایی نشان میدهد که دستورات رهبر جمهوری اسلامی اگرچه با ضعف و شدت اما همواره پیگیری شده و در دستور کار بوده است.
کمیسیون حقوق بشر دفتر تحکیم وحدت با همکاری سایت دانشجونیوز و کمپین دفاع از حق تحصیل در خرداد ماه ۱۳۹۲، در گزارشی به احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوقبشر سازمان ملل در مسایل ایران به موضوع محرومیت از تحصیل در ایران پرداخت که بخشی از این گزارش مفصل و مستند به محرومیت اقلیت های مذهبی از تحصیل اختصاص داشت.
بنا به اعلام جامعه بینالمللی بهائیان تا قبل از سال ۱۳۸۵، هیچ دانش آموز بهائی به دلیل وجود ستون مذهب در فرم کنکور (و گزینههای محدود به مسلمان، زرتشتی، کلیمی و مسیحی) امکان ورود به دانشگاه های ایران را نداشت. در این سال، بعد از برداشته شدن ستون مذهب در فرم، بیش از ۸۰۰ بهائی در امتحان کنکور شرکت کردند؛ ۴۸۰ نفر از آنها در مرحله اول آزمون دانشگاه ها قبول و در نهایت ۲۸۹ نفر در دانشگاه پذیرفته شدند. از آن زمان بیش از نیمی از این افراد بعد از اینکه مشخص شد بهائی هستند از دانشگاه اخراج شدند.
همچنین در سال تحصیلی ۸۶-۸۷، بعد از شرکت یک هزار بهائی در کنکور، به ۸۰۰ نفر از آنها اعلام شد که به امتحان آنها نمره دهی نخواهد شد؛ دلیل هم “نقص در پرونده” بود. ۱۲۱ نفر دیگر در دانشگاه پذیرفته شدند اما از آن تعداد هم بیش از ۵۰ نفر از آنها اخراج شدهاند.