از اساسی ترین مولفه های سیاست ورزی دموکراتیک، یکی مسئولیت پذیریست. این مهم نه صرفا از آنرو که نقش برجسته اخلاق را در حوزه سیاسی اجتماعی توضیح می دهد بل از این حیث که برسازنده و ضامن نوعی اعتماد میان متن جامعه و جریان های سیاسی نیز هست، نیازمند دقت، توجه و پرداختن است و در عین حال بستری مناسب تر برای جهت گیری ها، تصمیم گیری ها و رویکردهای تشکیلاتی مبتنی بر عقلانیت مهیا خواهد ساخت.
نحوه مواجهه برخی افراد، جریان ها و گروه های سیاسی داخل و خارج از کشور که عموما با عنوان “منتقدان وضع موجود” شناخته می شوند و در عین حال مَبلغ و حامی مشارکت مردم در انتخابات اخیر و البته نتیجه آن بودند از یک سو،و از سوی دیگر نوع برخورد تردید آمیزی که آنان این روزها در مورد رویکردهای احتمالی دولت آینده ارایه می کنند مجموعا نشان از نوعی تناقض، فقدان صداقت و تلاش برای زمینه یابی جهتِ گریز از مسئولیت های پیش رویشان در آینده دارد.
یکی از مصادیق این تناقض را می توان با طرح یک ادعا دریافت: بازی برد ـ برد.
این دوستان اغلب بی آنکه برگزاری اینچنینی انتخابات با همه ابعادش، را نفی کنند که در وهله نخست پیروزی برای رهبر جمهوری اسلامی بود، ادعا می کنند فرجام داستان من حیث المجموع مَعرف یک بازی برد-برد بوده که دو طرف، یعنی حاکمیت از یک سو و همان جامعه دل چرکین و زخم خورده انتخابات هشتاد و هشت از سوی دیگر،به آنچه می خواستند، حالا با تفاوت کیفی خاص خودشان، رسیدند.
این موضوع که رهبر جمهوری اسلامی بصورت اخص، و حاکمیت بشکل اعم پیروز این میدان بودند قابل فهم است، اما بد نیست بیشتر در مورد بَرد طرف دیگر بحث شود.
چگونه می شود ادعای این دوستان را پذیرفت وقتی نخستین نگرانی ها و تردیدها و حتی می توان گفت هراس های ایشان متوجه یک موضوع ابتدایی در چنین مواردی، یعنی چگونگی و سویه ترکیب کابینه رییس جمهور منتخبشان است. این دوستان شخصی را به عنوان نماینده منتخب ملت و یکی از نمادهای برد طرف دیگر(جامعه) به رسمیت شناخته اند که کمترین حوزه اطمینانی نسبت به رفتار سیاسی و رویکردهایش در حوزه های مختلف در ذهن آنها وجود ندارد؛ و البته “دکتر” روحانی هم اقلا طی این مدت تمایلی به مرتفع ساختن این موضوع نشان نداده است.او نه تنها هنوز هیچ چراغ سبزی را برای این دوستان و جریان های متبوع و البته مطالباتشان روشن نکرده است بلکه اساسا امکان هیچ برآورد و محاسبه و پیش بینی جدی از نحوه رفتار و عملکرد این “رییس جمهور منتخب” را هم برای این فعالین فراهم نساخته است.
در حقیقت ما با طیف هایی از سیاسیون، که عمدتا عنوان منتقد وضع موجود را یدک می کشیدند، در داخل و خارج از کشور مواجه بودیم که همه حولِ شرایط خاص کشور، با دغدغه هایی مشترک و همسو، به شکلی موثر و با دورنمایی امیدوارکننده، مردمی زخم خورده از تجربه ای نزدیک را دوباره به شرکت در انتخابات تشویق کردند. آنان از همه یا اقلا بخش مهمی از اصول و پیش شرط های پیشین خود گذشتند و پشت سر “دکتر” حسن روحانی ایستادند و از او حمایت قاطع کردند؛ از اصلاح طلبان تا جریان ملی مذهبی و نیروهای موسوم به جمهوری خواه. صرف نظر از تاثیر این حمایت ها، دعوت ها و فراخوان ها در سمت دهی اقبال بخشی از جامعه به انتخابات و پیروزی آقای روحانی، مساله ای که در قالب پرسش می توان مطرح کرد اینست که با توجه به تردیدها و نگرانی هایی که این دوستان نسبت به عملکرد دولت آقای روحانی از هم اکنون مطرح می کنند، تا چه حد می توان رویکرد انتخاباتی این دوستان را محاسبه شده انگاشت؟
پاسخ به این پرسش البته آنجا مهم نشان می دهد که نقش “مسئولیت پذیری” در سپهر سیاست ورزی اخلاقی که از جمله شامل به عهده گرفتن هزینه های منفی یا مثبت پیشاروی اتخاذ یک رویکرد سیاسی می شود را بشناسیم و به نتیجه آن واقف و البته مقید باشیم.
از بَعدی دیگر، پرسش کلیدی که می توان از این جریان ها و گروه ها مطرح کرد اینست که بواقع آیا می توان بر مبنای رویکرد انتخاباتی تان “دکتر” حسن روحانی را نماینده شما یا به عبارت روشن تر “رییس جمهور مورد حمایت” شما دانست؟ به بیان دیگر گرچه شکل رفتار انتخاباتی شما می تواند به قدر کافی تعیین کننده نسبت شما با دولت آقای روحانی، کیفیت عملکرد و سرنوشتش باشد، با این وجود خودتان در این مورد چه فکر می کنید؟ چه موضع صریحی دارید؟ پاسخ نمی تواند عاری از “آری” یا “خیر” باشد. و البته فکر می کنم باید به هر صورت پاسخی برای این پرسش از سوی شما وجود داشته باشد. ( لازم به ذکر نیست که پرسش مذکور ناظر به اتخاذ یک رویکرد و رفتار سیاسی مشخص در ارتباط با یک وضعیت سیاسی مشخص است، که عملا تعهدها، وظایف و مسئولیت هایی پیشاروی آن تعریف می شود).
باری، اگر بپذیرید که نوع رویکردتان طبیعتا شما را در جایگاه پوزیسیون دولت آقای روحانی، با همه شعارها، برنامه ها، ضعف ها و قوت ها و سرنوشتش قرار می دهد اما اگر پاسخ شما “نه” باشد، پرسش دیگری قابل طرح است و آن اینکه: پس دقیقا روابط و مناسبات شما با این دولت، مسیر، اهداف و نتایجی که از حضور در ساخت قدرت فعلی دارد در آینده میان مدت چگونه خواهد بود؟ به عبارت دیگر نوع مواجهه شما با ناکارآمدی احتمالی این دولت در نیل به اهداف “حداقلی” و موازی شما با جامعه ای که حمایت و تشویق شما به رای دادن به آقای روحانی را از طریق پیغام و فراخوان و دعوت دریافت کرد چه خواهد بود؟ به هر حال تردیدهایی جدی در ذهن بسیاری از شما نسبت به این دولت وجود دارد. آیا در قبال خطاها، شکست ها و ناکارآمدیهای احتمالی دولت آقای روحانی و طبعا هزینه هایی که می تواند برای جامعه و کشور به همراه داشته باشد، احساس مسئولیت می کنید؟
بگذارید پرسش را اینطور مطرح کنم: آیا فرد یا افرادی همچون راقم به نمایندگی از بخشی از افکار عمومی محق اند فردایی احتمالی که فرضا ناکارآمدی دولت آقای روحانی شکل عینی بخود گرفت از شما سئوال کنند آیا خود را در این شکست ها، خطاها، نا کامی ها و هزینه های وارده بواسطه رویکردتان به انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری و حمایت از آقای روحانی مسئول می دانید و به اشتباه خود واقفید؟ آری یا خیر؟ اگر خیر چرا و اگر آری مصداق این مسئولیت پذیری شما چه می تواند باشد؟
خیلی پیچیده نیست؛مثال دم دستی و نزدیکش نوع برخورد شما و دوستانتان در داخل کشور با اصولگرایان بر سر دوره هشت ساله مدیریت احمدی نژاد بود.
به هر روی انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری در ایران با وجود همه حوادث پیشین و اما و اگر های مربوط به آن برگزار شد و این جریان ها و مواضعشان در قبال این انتخابات و نتیجه اش در ذهن تاریخ ثبت و ضبط می شود و ممکن است ـ صد البته طبیعی ست ـ بعد ها در صورت تصویر عملکرد خلاف انتظاراز دولت آقای روحانی، پرسش هایی از این دست در فضایی متفاوت با جدیتی متفاوت مطرح شود.از این رو اگر اینان امروز و در این شرایط سعی در پاسخ دادن به آن داشته باشند، می توانند در بلند مدت شدت برخی انتقادها و فشارهای احتمالی از سوی افکار عمومی به خود رابکاهند. بنا براین در صورت امکان به مجموعه این پرسشها که حول محور سنجش نسبت آنها با عملکرد احتمالی دولت آقای روحانی ست، همین حالا پاسخ دهید و لطفا پیش از آنتراکت.