تحریمات نفتی و اسرائیلیات

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

داشتم سایت تابناک را عمیقا مرور می کردم. خبرها و نظرهایش بامزه بود.

خبر: قیمت مرغ گران شد.

نظر: یک کارشناس اسرائیلی گفت تحریم ها در ایران اثری نکرده است.

خبر: گرانی بر سفره مردم بیداد می کند.

نظر: ناتانیاهو گفت تحریم ها حتی یک میلی متر در ایران اثر نکرده است.

خبر: برنج گران شد، ولی دو ماه دیگر ارزان می شود.

نظر: رئیس سابق موساد حمله به ایران را خطرناک خواند.

خبر: سبقت قیمت خانه از تورم….

نظر: یودیعوت آهارانوت خرابی اقتصاد ایران را دروغ خواند.

خبر: مرغ به پنج هزار تومان هم نوک زد.

نظر: یک نظر سنجی در اسرائیل نشان داد اسرائیلی ها با حمله به ایران مخالفند.

خبر: روزهای ناخوش اقتصاد ایران

نظر: وزیر اقتصاد اسرائیل تحریم های اقتصادی را بی ثمر خواند.

آدم نمی فهمد این خبرنگاران تابناک چرا وضع اقتصادی ایران را به جای اینکه از سرکوچه بپرسند از اسرائیل می پرسند؟ معلوم نیست رئیس سابق موساد مدافع جمهوری اسلامی است یا مخالف آن؟ اگر این رهبران اسرائیل که جمهوری اسلامی می خواهد محوش کند، چرا این همه منافع ملی کشور را در نظر می گیرند، ولی تابناک این همه خبر دروغ در مورد اقتصاد ایران می گذارد. اسرائیل معتقد است اگر به ایران حمله کند، تمام کشورهای عربی به نفع ایران وارد جنگ با اسرائیل می شوند، بعد جمهوری اسلامی معتقد است کشورهای عربی قصد حمله به ایران را دارند. اگر شما توانستید بفهمید بالاخره ایران در جنگ با اسرائیل در کنار اعراب است، یا اسرائیل در جنگ ایران با اعراب در کنار ایران است؟ یا اینکه اصلا اعراب با اسرائیل جنگ ندارند، بلکه جفت شان با ایران جنگ دارند؟ یا اصلا چشمهای من آستیگمات است سایت تابناک را با سایت رادیو اسرائیل عوضی گرفتم؟

 

لاریجانی رئیس مجلس شد

یک زمانی فکر می کردیم اگر کرباسچی رئیس جمهور شود چقدر خوب می شود. همان موقع فکر می کردیم اگر مهاجرانی رئیس جمهور شود عالی است، وقتی موسوی می خواست نامزد ریاست جمهوری شود، حال مان بد می شد. بعد اوضاع جوری شد که به این نتیجه رسیدیم که اگر هاشمی که به او بدوبیراه می گفتیم رئیس جمهور شود بهترین حالت است. کم کم به این نتیجه رسیدیم که اگر قالیباف هم رئیس جمهور شود عالی است. امروز از اینکه لاریجانی که زمانی از او متنفر بودم، رئیس مجلس شد و حداد عادل که زمانی فکر می کردم آدم عاقل و منطقی است، وقتی انتخاب نشد، کلی خوشحال شدم. البته من نمی فهمم چه خبر است، یعنی تقریبا می فهمم ولی رویم نمی شود بگویم، منتهی یعنی چی که مجلسی که یک جناحش انجمن چاکران رهبر هستند و یک جناح اش انجمن مخلصان رهبر، کسی را که جزو ساکتین فتنه و ناکثین فتنه و مارقین فتنه و چیزهای دیگر مختوم به “ ین” فتنه است، بشود رئیس مجلس و نامزد مورد علاقه رهبر که از همه به او نزدیک تر است، اصلا توی آقاست، گاهی سرش را بیرون می آورد و بای بای می کند، 89 رای در مقابل 177 رای لاریجانی بیاورد، آن هم با پای شکسته و دمپایی ابری و دشداشه و لبخند احمقانه بر لب. ممکن است فکر کنید که ما چقدر عقب رفتیم که به این چیزها راضی شدیم، ولی خودتان بررسی کنید ببینید همین موجوداتی که قبلا آن طوری بودند، الآن چطوری اند؟ رهبری در حال تبدیل احمدی نژاد به پهن است، غلط نخوانید، آن یکی فیروزآبادی است که پهن است. و خودش در جریان این جنگ روز به روز دارد کوچکتر و کوچکتر می شود.

 

بالاخره شاهین نجفی را می خواهند بکشند یا چی؟

من واقعا دارم نگران می شوم، یعنی واقعا هیچ کس از شیعیان امام زمان و امام نقی به پای چپ اسب حضرت عباس هم نیست که بیضه اسلام این طوری لگد خورده و دچار تورم شده است؟ بعد از این همه اهن و تلپ و الدرم و بلدرم که سر شاهین نجفی بدبخت آوردند که حالا یک ترانه هم درباره ایستادگی شاعر در مسیر باد خوانده است، به نتیجه جالبی رسیدم. فکر کنم اگر شخص امام نقی علیه السلام هم برود در خانه آیت الله صافی و  از او خواهان یک حکم دیگر برای ترور شاهین نجفی بشود، تلفن می زند به پلیس 110 و از امام شکایت می کند. من البته راستش را بخواهید مشکلم این نیست که خواننده مذکور برای چه این ترانه را خوانده؟ هزار بار تند تر و اهانت آمیز تر از این ترانه را در همین چهار پنج سال گذشته از صبح تا شب همین تلویزیون های لس آنجلسی علیه انواع ائمه و معصومین پخش می کردند اصلا کسی عین خیال اش نبود. اصلا کسی نمی شنید. امروز دیدم یک دختر شانزده ساله که احتمالا خواهر کوچک همان دختر شانزده ساله است که احمدی نژاد بنز برایش می فرستاد تا با شیلنگ و قمقمه اورانیوم غنی کند، یک شعر گفته است علیه شاهین نجفی که همان مرغی که در تابناک قیمتش به پنج هزار تومان نوک زده، وقتی توسط رئیس سابق موساد خریده شد و پخته شد، صدای خنده از آشپزخانه بلند می شود قاه قاه قاه. شعر مذکور در فرارو چاپ شده و امت همیشه در صحنه از شعر دختر شانزده ساله به وجد آمده اند و همه شان گفته اند که اصلا بهترین کار در مقابل کسی که توهین می کند این است که بی اعتنایی کنیم، اصلا محلش نگذاریم تا خودش از بین برود. جان من این شعر را بخوانید، ببینید که مشکل کشوری که از رهبر تا رهبر سابق تا رئیس مجلس اش، و حتی علیرضا قزوه هم شعر می گویند چقدر عمیق است. دختر شانزده ساله به نام “ ماجده سادات کرمی” گفته است:

” شاهین نجفی: این اسم، اسم غیرت بی غیرتی است/ اسم مردان بی هیبتی است که می گویند از با غیرتی اما/ نمی د انند مردانگی در اینها نیست/ درلبخند به بی حرمتی ها نیست/ در گفتن بیهوده ها نیست/ در شاعری برای غربی ها نیست/ اینکه می گویند مردانگی در غیرت است، دروغ نیست/ غیرت مرد به بی خدایی ها نیست/ غیرت از عشق خدا می آید/ از 12 امامی ها می گوید/ با غیرتی با دینی است، اما/ نمی دانم تو از آن بهره داری یا نه؟/ نه نه اشتباه شد تو می دانی/ غیرت چیست تو می دانی/ غیرت برای مردهایی است/ که دارند در قلبشان عشق خدا و پیغمبر/ فقط مثل قاطری سر به زیر افکنده ای و/ برای صاحبت دم می تکانی/ فقط هر گاه صاحبت شلاق میزند/ صدایت به در می آید و باز بیهوده ها می سرایی/ ای قاطر بیهوده گو/ ای شاهین قصه گو/ من دختری 16 ساله برایت گفته ام/ من با دلی پر کینه ام برایت گفته ام/ این همه بی غیرتی سرانجامی نمی خواهد داشت/ این همه بی حرمتی آخر به ما خواهد رسید/ به ایرانی ها خواهد رسید/ به من ودوستانم خواهد رسید/ به مردان باغیرت ایران خواهد رسید/ به عشق ناب فروزان خواهد رسید/ به یار یاران خواهد رسید/ پس این آخرین باری است که تو/ می سرایی برای بی حرمتی برای بی غیرتی.”

من قسم می خورم، بخدا، به همان حضرت عباس، به مرتضی حسین که من این شعر را از خودم در نیاوردم و شاعرش هم اسمش مهناز هدایتی نیست. من شخصا به کسی که بتواند این شعر را از رو بخواند، صد هزار تومان می دهم.

 

احمدی نژاد جهانی شد

این احمدی نژاد هم آدم باحالی است. خوشم می آید از پررویی اش. اصلا انگار نه انگار در این هشت سال پانصد میلیارد دلار پول نفت را به باد فنا ( قابل تغییر براساس سلیقه خودتان) داده است، قرار بود جهان احمدی نژادی بشود، حالا شوخی شوخی رفته چین در اجلاس شانگهای. برای چی؟ خودش گفته “ برای حل بحران های اقتصادی جهان”. من فکر کنم روس ها آخرش احمدی نژاد را بدزدند ببرند سیبری و تمام بحران اقتصادی شان را با راه حل های او حل کنند. می گفت: “ همه رهبران جهان زنبیل شان را گذاشتند توی صف ما منتظرند ما برای شان راه حل بدهیم.” یادتان هست؟

 

حمله کیهان به نشریات زنجیره ای حلقه نفوذی دولت

الهی من بمیرم برای این هوشنگ اسدی و نوشابه امیری، هر کسی هر کاری بکند، آخرش می اندازند گردن این زن و شوهر. بابا جان! خانه و زندگی شان را گرفتید، از مملکت بیرون شان کردید، هنوز ول شان نمی کنید؟ رضا پهلوی می خواهد برود لاهه می گویند شب خانه هوشنگ اسدی در پاریس خوابیده بود، مقتدی صدر علیه دولت عراق اعلامیه می دهد، می گویند متن اش را هوشنگ اسدی نوشته. کسی  در یک فیلم تبلیغاتی برهنه می شود، می گویند این فیلم را هوشنگ اسدی با اسم مستعار فرانسوی اش ساخته. در لیبی قذافی را می کشند، می گویند هوشنگ اسدی رابط ناتو و مخالفان قذافی بوده. حالا هم که چهار تا نشریه طرفدار دولت از بهروز وثوقی می نویسند، می گویند همه کارمندان این نشریه ها شاگرد هوشنگ اسدی و نوشابه امیری بودند. اصلا ما نمی فهمیم، این آقای احمدی نژاد وقتی رئیس جمهور شد، و مقاله نویسان کیهان داشتند خودشان را جر می دادند که دشمنان قصد به شهادت رساندن رئیس جمهور محبوب ملت را دارند، یک سال بعد از این بود که آقای کلهر رسما به عنوان معاون آقای احمدی نژاد گفته بود من با خوانندگان زن لس آنجلسی هم از راه دور دست می دهم. حالا چطور است که بکلی احمدی نژاد و کل تبارش نجس شدند؟ بیچاره هوشنگ اسدی.

 

شکایت ایران از 20 کشور اروپایی

طرف داشت توی بزرگراه مست لایعقل رانندگی می کرد، شنید که رادیو می گوید یک راننده دیوانه دارد در مسیر برعکس بزرگراه حرکت می کند، با خودش گفت: یک راننده، همه دارند برعکس حرکت می کنند. بقول مرحوم عمران صلاحی، حالا حکایت ماست، بعد از سه سال که دولت اعلام کرده ما اروپا را تحریم نفتی می کنیم و تهدید کرده به اروپا نفت نمی فروشیم، حالا که کشورهای اروپایی از ایران نفت نمی خرند، وزارت نفت از بیست کشور اروپایی شکایت کرده که باید از ما نفت بخرند. همین یک ماه قبل بود که فرمانده بسیج اعلام کرد روز خوشبختی ما روزی است که ایران تحریم بشود. بیا، حال شو ببر.

 

قضاوتم سریع و نادرست بود


من چند روز قبل در نوشته ای به وبلاگ گمنامیان اتهام زدم. اما اینک دریافته ام که  قضاوتم هر چند توام با کلمه “ احتمال” بود اما بر اساس خبرهایی که از کانال های مختلف دریافت کرده ام، و درباره ایشان به من گفته شده، قضاوتی سریع و بدون داوری درست بوده است.

آقای یاشار از سوی این وبلاگ در نامه ای یادآور شده اند که از دانشجویان کوی دانشگاه بوده  و سوابق مبارزه با نظام جمهوری اسلامی برای آزادی دارد.

در همان نامه اشاره شده “وقتی که من از جان خودم برای آزادی و دموکراسی در کشورم مایه می‌گذاشتم، شما در یکی از روزنامه‌ها مطلبی نوشتید و دانشجویان را تشویق به پایان دادن تظاهرات کردید” . این اشاره تا جائی که من به یاد دارم درست نیست من در آن زمان در نشریه ای دانشجویان را تشویق به پایان دادن تظاهرات نکردم اما امروز چنین اعتقادی دارم.

 

در بخشی از نامه آقای یاشار آمده است:

آقای ابراهیم نبوی! خلاصه داستان اتهام زدن شما به من، به شرح زیر است:

-       رژیم ایران، یک رژیم اسلامی است، بر اساس قوانین اسلام اداره می‌شود و سران آن، مشروعیت خود را از اسلام می‌گیرند. رهبر آن نیز یک آیت الله است، عموم مراجع تقلید نیز پیشتیبان این رژیم هستند.

-       شخصی به نام «گمنامیان»، وبلاگی دارد و در آن به نقد اسلام، تبلیغ و آموزش حقوق بشر و تبیین سکولاریسم و دموکراسی می‌پردازد.

-       گمنامیان به صورت سرسختانه‌ای اسلام و روشنفکران دینی را نقد می‌کند. به بیانه‌های آنها جواب می‌دهد و معتقد است که اسلام دینی است که باعث نابودی جامعه می‌شود.

-       گمنامیان معتقد است که ادیان در هر شکلی، اگر در قدرت قرار گیرند باعث نابودی جامعه می‌شوند. نمونه‌اش وضعیت رقت انگیز جوامع اروپایی در نتیجه حضور کلیسا در قدرت در دوران قرون وسطی و یا عقب ماندگی همه جانبه اکثر کشورها با حکومت‌های اسلامی در دوران حاضر است.

-       در میان وبلاگ‌نویسان و نویسندگان جامعه مجازی، شاید کمتر کسی باشد که به اندازه او در نقد اسلام و رژیم اسلامی مطلب نوشته باشد. فقط در طی دو سال گذشته بیش از دو هزار نوشته!!

-       آقای ابراهیم نبوی می‌گوید گمنامیان مزدور رژیم است.

براستی، اگر گمنامیان کارمند وزارت اطلاعات است، باید دست وزیر اطلاعات را بوسید که کارمندانش به تبلیغ آزادی بیان، دموکراسی و حقوق بشر مبادرت می‌کنند…!