صحنه

نویسنده
پیام رهنما

ایده ی خلاق، قصه ی آشفته…

اشاره:

” ماکاندو” برداشتی طنز گونه از یکی از تلخ ترین قصه های مارکز به نام : پیرمرد فرتوت با بالهای بزرگ بزرگ “ است که این روزها در سالن ایرانشهر خانه ی هنرمندان ایران و به کارگردانی آزاده انصاری بر روی صجحنه رفته است. مطالی این صفحه، نگاهی دارد به چند و چون متن و اجرا و در ادامه نیز گفت و گویی با کارگردان از پی می آید… مطالب این بخش را در ادامه از پی بگیرید…

خلاصه نمایش: فرشته پیری برای نجات یک کودک به زمین می آید، اما در بزنگاه زندگی  گرفتار توفان شده با بال هایی زخمی و شکسته بر زمین سقوط می کند. سرآخر کودک از مرگ نجات پیدا می کند اما فرشته زمین گیر می شود.

برخورد انصاری با نمایشنامه “ماکاندو” از سادگی و خلاقیت نابی برخوردار است که این نمایش را به سمت فشرده کردن تمام عناصر موجود در صحنه پیش می‌برد. این فشرده سازی هم در متن بازنویسی شده و هم در اجرا به چشم می‌خورد. نمایشنامه یی که مورد استفاده گروه نمایشی قرار گرفته از خط داستانی ساده یی برخوردار است که در آن تنها اتفاقات اصلی و عمده نمایش انتخاب شده و به دنبال هم ردیف شده اند، اتفاقاتی که داستانی را پی می‌گیرند. ناگفته نماند که این اجرا از اپیزودهایی تشکیل شده است که ربط منطقی به هم ندارند و هر کدام از ساختاری مجزا چه از نظر داستانی و شکل روایی و چه از نظر اجرایی برخوردارند. در این میان زنجیره ای که بتواند این اپیزودها را به هم مربوط سازد و آنها را در قالبی کلی و با هدفی یکسان به تماشاگر ارائه دهد، وجود ندارد. درادامه متوجه می شویم که این شیوه روایتگری باعث به وجود آمدن ساختاری آشفته و پراکنده می شود که یکی از دلایل عمده این آشفتگی، همانا مناسب نبودن این ساختار برای مخاطبی است که ذهنش برای پی گیری این اپیزودها ، آنهم به این شکل، آمادگی چندانی ندارد و دنبال کردن داستان هایی ساده تر با آغاز و پایانی مشخص تر بیشتر برای او ممکن است و این موضوع را البته می توان به عنوان بزرگترین ضعف این نمایش در نظر گرفت.


در این اجرا، برای به دست آوردن  ارتباط از اجزای نمایشی گوناگونی همچون نور، صدا، رنگ، موسیقی، داستان و … استفاده‌ می شود. آنچه باعث می شود نمایش ماکاندو نتواند به عنوان نمایشی مناسب برای مخاطب کودک هم در نظر گرفته شود حذف برخی عناصر تأثیرگذار در برقراری این ارتباط است. به نظر می رسد نمایش برای مخاطبان بزرگسال تهیه شده باشد.

 


این خرده حکایت ها بیشتر اهدافی اخلاقی دارند و پند و مثلی را برای آموزش به خواننده در نظر می گیرند. این اتفاقی است که در خرده حکایت های نمایش “ماکاندو”رخ می دهد و همچنین جنبه اخلاقی و آموزشی آنچه روایت می شود بر وجه داستانی آن غالب می شود. تلاش گروه نمایش برای آشنا کردن کردن تماشاگر ایرانی که وجوه اخلاقی و آموزشی قصه مارکز راکنکاش می کنند ، از طریق اپیزودهایی مجزا از این شکل به دست می آید.    


استفاده از عروسک ها که گاه به جای بازیگران ایفای نقش می کنند روایت ذهنی نویسنده را که روی صحنه حضوری عروسکی دارد برای مخاطب توجیه می کند، از طرفی دائم به او گوشزد می کند که این نمایش اثری است برساخته از داستانی از این نویسنده و روی صحنه همزمان دو زیست را به ما نشان می دهد: یکی زیست شخصیت ها و اتفاقاتی که در داستان مارکز می افتد و دیگر صحنه یی از خلوت و تنهایی مارکز حین انجام کار که با رویکردی طنزگونه و حرکاتی که توسط عروسک گردانان انجام می شود به آن جنبه یی طنز و مفرح داده است. زاویه ای که از نگاه رایج به خلوت جدی و افسرده نویسندگان کمی فاصله گرفته و نسبت به فرم های تکراری تازه تر و  شادمانه تر است.
آنچه در نمایش مثل های عروسکی در خور تأمل است تکنیک های عروسک گردانی است. در هر اپیزود از عروسک هایی استفاده می شود که در ساخت آنها از تکنیکی متفاوت بهره گرفته شده است. در این نمایش با عروسک های نخی، باتومی و تن پوش مواجه هستیم


به نظر می رسد این نمایش بیش از آن که بخواهد توجه مخاطب را به داستانی خاص جلب کند از ویژگی های بصری به ویژه در عروسک گردانی و ساخت عروسک استفاده می کند. این موضوع باعث می شود تا نمایش جذابیت خود برای مخاطب را حفظ کند.

در اجرای نمایش نیز با چنین رویکردی مواجه هستیم. “ماکاندو” به جای آنکه به شکل عروسک در هیبت انسانی نمایش داده شوند به شکل عروسک و انسان نمایش داده می‌شود که هر کدام بنا به موقعیت صحنه توسط یکی از بازیگران عروسک گردانی می‌شوند. بازیگران این نمایش صرفاً عروسک گردان و گوینده صدای عروسک‌ها نیستند، آنها خود در روند نمایش تاثیر گذاشته و تماشاگر به طور همزمان بازی آنان و عکس العمل‌های عروسک‌ها را دنبال می‌کند.

آنچه در “ماکاندو” بیش از هر عنصر دیگری به چشم می‌خورد خلاقیت و استفاده از تصاویر نمایشی برای ایجاد فضایی طنز آلود است که در آن یک تراژدی روایت می‌شود. این  امتیاز در اجرا با استفاده از عناصر خلاقه بصری که با وسایل و آکسسوار موجود در صحنه شکل می‌گیرند  و نیز بازی طنزآلود بازیگران که علاوه بر کمیک کردن فضا با کمترین استفاده از متن و ظاهراً با کمک بداهه پردازی‌های گروه نمایش در طول تمرین‌ها شکل گرفته است.

مساله‌یی که در موفق بودن فضای طنزآالود و ارتباط بیشتر مخاطب با این نمایش بی‌تاثیر نیست، این است که طنز استفاده شده در این نمایش از جنسی است که به مخاطب ایرانی نزدیک است. در عین حال چیزی که طنز این نمایش را برجسته می‌کند استفاده مدام و دقیق کارگردان از تصاویر نمایشی است؛ تصاویری که در ترکیب و هماهنگی بازیگران و عروسک‌ها به وجود آمده و فضایی یکدست و جذاب می‌آفرینند.