عطر سیب، طعم سیب

حسن اسدی زیدآبادی
حسن اسدی زیدآبادی

از زمان روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در شهرداری تهران که می توان از آن به عنوان اولین تجربه ‏اصولگرایان در مسئولیت های اجرایی طی سالهای پس از انقلاب نام برد، پوپولیسم و سیاست های اجرایی عدالت ‏توزیعی هر چه بیشتر در نهادهای اجرایی رواج پیدا کرد. چنین سیاستهایی به ویژه پس از شروع به کار دولت نهم ‏به عنوان اولین دولت اصولگرا شدت بیشتری گرفت و البته این بار نه فقط شهر تهران که کل کشور را با اتخاذ این ‏سیاستهای غیرکارشناسی و فاقد رویکردهای زیربنایی، با بحران های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روبرو ‏ساخت که امروز بسیاری از همان حامیان قدیمی این برنامه ها را در موضع اعتراض و هشدار نسبت به نابودی ‏زیرساخت های کشور قرار داده است. ‏

این سیاستها در کنار افزایش بی سابقه درآمدهای نفتی، عواید حاصل از خصوصی سازی شرکت های عظیم دولتی ‏و برداشت های گسترده از حساب ذخیره ارزی ابعاد شگفت آورتری نیز به خود گرفته و هر روز اخبار جالب ‏توجه ای در همین زمینه ذهن مخاطبان را به خود مشغول می سازد. ‏

هفته پیش رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران اعلام کرد که به مناسبت فرا رسیدن ایام عزاداری محرم ‏نمایشگاهی تحت عنوان “عطر سیب” با هدف حمایت از هیات‌ها، مساجد و حسینیه‌های تهران برگزار می شود. ‏امری که البته چند سالی است که رواج پیدا کرده و متصدیان امور فرهنگی نسبت به چنین کمک هایی اقدام می ‏کنند. همین مسئول شهرداری در توضیح میزان این کمک گفته است که مساجد تا سقف 300هزار تومان، حسینیه‌ها ‏‏250هزار تومان، هیأت‌های مستمر 220هزار تومان، هیأت‌های موردی 170هزار تومان و هیأت‌های ‏دانش‌آموزی 100هزار تومان اعتبار دارند؛ وی همچنین تعداد دریافت کنندگان این بودجه ها را این چنین اعلام ‏کرده است: “1800 حسینیه، 1200 مسجد، 4150 هیأت مستمر، 4700 هیأت موردی و 550 هیأت ‏دانش‌آموزی”. یعنی مجموعا “دو میلیارد و پانصد و هفتاد و هفت میلیون تومان” کل مبلغی است که قرار است به ‏هیات های مذهبی کمک شود.‏

با این حال همزمان خبر دیگری نیز در رسانه ها به چشم آمد و آن هم حاکی از “ارائه پیشنهاد تخصیص یارانه یک ‏میلیارد تومانی به احزاب” از سوی خانه احزاب بود، چرا که در بودجه سال آینده مطابق سال گذشته “بودجه ‏احزاب” قطع و ردیفی برای آن در نظر گرفته نشده بود. پیشنهادی که به نظر نمی رسد از طرف نمایندگان و البته ‏دولت نهم توجه ای به آن شود. با این حال شرایط جدید حاکم بر جامعه سیاسی ناشی از قدرت گرفتن دولت نهم، ‏فضایی را به وجود آورد که با قطع چنین بودجه هایی هرچند اندک، احزاب با جستجوی راهکارهای دست یافتن به ‏منابع مالی سالم، دوره ای سخت و جانکاه را برای “ساختن” مجدد خود آغاز نمایند. ‏

اما بازگردیم به خبر اول و آن هم تخصیص بیش از دو میلیارد و نیم به هیات های مذهبی در ایام ده روزه ‏عزاداری محرم. همگان می دانند که مراسم عزاداری ایام محرم یکی از مهمترین پایگاه های پیروزی انقلاب ‏اسلامی در بهمن 57 بوده و مساجد و هیات در رژیم سابق از چنان تحرک و پویایی و امکاناتی بهره مند بودند که ‏توانستند نقش عمده ای در ساقط ساختن یک نظام سیاسی مقتدر در خاورمیانه ایفا کنند. آنچه مسلم است اینکه در ‏آن زمان توانایی این نهادها برای چنین اقداماتی از سوی حاکمیت تامین نمی شده است، چرا که فرض اولیه بر این ‏است که هیچ حکومتی برای سرنگونی خود بودجه و امکانات فراهم نمی کند، پس نتیجه ساده این می شود که هیات ‏های مذهبی و مساجد به عنوان پایگاه های اصلی انقلاب اسلامی امکانات خود را از توده های جامعه و مخاطبان ‏اجتماعی خود دریافت می کرده اند، توده هایی که البته مخالف رژیم مستقر و خواهان سرنگونی آن نیز بوده اند. ‏

بر این اساس چرا اکنون پس از گذشت قریب به سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی تنها در شهر تهران باید بودجه ‏ای این چنینی از سوی حاکمیت به این مراکز تخصیص یابد؟ آیا پایگاه اجتماعی تکایا و مساجد از بین رفته است و ‏دیگر سیل کمک های مردمی به آنها سرازیر نمی شود؟ پذیرش چنین موضوعی البته تایید فرضیه “کاهش ‏چشمگیر باورهای مذهبی و دینی مردم” را به دنبال دارد، امری که با رجوع به توده های مردم و مشاهده سالانه ‏مراسم عزاداری به نظر صحیح نمی رسد. پس چه عامل دیگری می تواند در کار باشد. ‏

به طور خلاصه به نظر من دو عامل اساسی در این میان قابل طرح است. اول انگیزه های سیاسی و دوم انگیزه ‏های اقتصادی. بارها بر این مساله تاکید شده است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی حاکمیت سعی کرده است که ‏از نهادهای مذهبی برای تبلیغ خود و در جریان رقابت های سیاسی بهره جویی کند. امری که خطر دولتی شدن دین ‏و مذهب مردم و پدیدار شدن پدیده های ناپسندی چون رواج ریا و… را تبعا به دنبال دارد و اکنون نیز آثار عینی ‏چنین سیاستی به وضوح در جامعه امروز ایران قابل مشاهده است. اما عامل انگیزه های اقتصادی نکته ای است ‏که نباید آن را از نظر دور داشت و به نظر می رسد که وجوه جدیدی از ماجرا را عیان می کند. ‏

به گفته مقام مسئول امور فرهنگی در شهرداری کمک های مذکور در قالب کالا و درصدی تخفیف به هیات ها ‏پرداخت می شود. به دیگرسخن مسئولان شهرداری با راه اندازی یک “نمایشگاه عرضه محصولات عزاداری” ‏کمک های مالی عنوان شده را در ازای خرید کالا و به شکل مثلا کالابرگ در اختیار متصدیان هیات ها و مساجد ‏قرار می دهند. معنای ساده این قضیه این است که این مبلغ دو و نیم میلیاردی، بعلاوه درصدی که از متصدیان ‏هیات ها اخذ می شود عملا در اختیار تولیدکنندگان محصولات و کالاهای مرتبط با عزاداری محرم (کالاهایی ‏نظیر، پرچم، علامت، طبل، پارچه و…) قرار می گیرد و باید گفت این مساله در واقع چیزی جز سود رسانی و بده ‏بستان با برخی افراد خاص که بر اساس همین برنامه ها در جریان تولید این محصولات قرار می گیرند و احتمالا ‏تنها آنها حق شرکت در نمایشگاه مذکور را خواهند داشت، نیست. یک بازی اقتصادی که شاید بتوان از آن به ‏عنوان یک “سودجویی و رانت خواری مذهبی” نام برد. ‏

چنانکه از اوایل انقلاب دلسوزان جامعه و ارزشهای دینی بارها به حاکمیت متذکر شده اند، عاقبت ورود سیاست به ‏حوزه امور دینی و مناسک مذهبی حاصلی جز آلودگی دین و کاهش باورهای عمیق دینی و اخلاقی مردم در بر ‏ندارد، به گمان من اینک این کارشناسان که کاری جز انذار و نقد از دستشان بر نمی آید باید این بار در مورد ‏عواقب نامیمون ورود اقتصاد دولتی به مذهب و استفاده مالی ـ اقتصادی از شعائر مذهبی در جامعه ای که تا دهه ‏های پیشین حتی خرید و فروش کتاب “قرآن” در آن امری قبیح تلقی می شد، هشدار دهند و البته خون دل خورند… ‏


‏ ‏