از زمان روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در شهرداری تهران که می توان از آن به عنوان اولین تجربه اصولگرایان در مسئولیت های اجرایی طی سالهای پس از انقلاب نام برد، پوپولیسم و سیاست های اجرایی عدالت توزیعی هر چه بیشتر در نهادهای اجرایی رواج پیدا کرد. چنین سیاستهایی به ویژه پس از شروع به کار دولت نهم به عنوان اولین دولت اصولگرا شدت بیشتری گرفت و البته این بار نه فقط شهر تهران که کل کشور را با اتخاذ این سیاستهای غیرکارشناسی و فاقد رویکردهای زیربنایی، با بحران های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روبرو ساخت که امروز بسیاری از همان حامیان قدیمی این برنامه ها را در موضع اعتراض و هشدار نسبت به نابودی زیرساخت های کشور قرار داده است.
این سیاستها در کنار افزایش بی سابقه درآمدهای نفتی، عواید حاصل از خصوصی سازی شرکت های عظیم دولتی و برداشت های گسترده از حساب ذخیره ارزی ابعاد شگفت آورتری نیز به خود گرفته و هر روز اخبار جالب توجه ای در همین زمینه ذهن مخاطبان را به خود مشغول می سازد.
هفته پیش رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران اعلام کرد که به مناسبت فرا رسیدن ایام عزاداری محرم نمایشگاهی تحت عنوان “عطر سیب” با هدف حمایت از هیاتها، مساجد و حسینیههای تهران برگزار می شود. امری که البته چند سالی است که رواج پیدا کرده و متصدیان امور فرهنگی نسبت به چنین کمک هایی اقدام می کنند. همین مسئول شهرداری در توضیح میزان این کمک گفته است که مساجد تا سقف 300هزار تومان، حسینیهها 250هزار تومان، هیأتهای مستمر 220هزار تومان، هیأتهای موردی 170هزار تومان و هیأتهای دانشآموزی 100هزار تومان اعتبار دارند؛ وی همچنین تعداد دریافت کنندگان این بودجه ها را این چنین اعلام کرده است: “1800 حسینیه، 1200 مسجد، 4150 هیأت مستمر، 4700 هیأت موردی و 550 هیأت دانشآموزی”. یعنی مجموعا “دو میلیارد و پانصد و هفتاد و هفت میلیون تومان” کل مبلغی است که قرار است به هیات های مذهبی کمک شود.
با این حال همزمان خبر دیگری نیز در رسانه ها به چشم آمد و آن هم حاکی از “ارائه پیشنهاد تخصیص یارانه یک میلیارد تومانی به احزاب” از سوی خانه احزاب بود، چرا که در بودجه سال آینده مطابق سال گذشته “بودجه احزاب” قطع و ردیفی برای آن در نظر گرفته نشده بود. پیشنهادی که به نظر نمی رسد از طرف نمایندگان و البته دولت نهم توجه ای به آن شود. با این حال شرایط جدید حاکم بر جامعه سیاسی ناشی از قدرت گرفتن دولت نهم، فضایی را به وجود آورد که با قطع چنین بودجه هایی هرچند اندک، احزاب با جستجوی راهکارهای دست یافتن به منابع مالی سالم، دوره ای سخت و جانکاه را برای “ساختن” مجدد خود آغاز نمایند.
اما بازگردیم به خبر اول و آن هم تخصیص بیش از دو میلیارد و نیم به هیات های مذهبی در ایام ده روزه عزاداری محرم. همگان می دانند که مراسم عزاداری ایام محرم یکی از مهمترین پایگاه های پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 بوده و مساجد و هیات در رژیم سابق از چنان تحرک و پویایی و امکاناتی بهره مند بودند که توانستند نقش عمده ای در ساقط ساختن یک نظام سیاسی مقتدر در خاورمیانه ایفا کنند. آنچه مسلم است اینکه در آن زمان توانایی این نهادها برای چنین اقداماتی از سوی حاکمیت تامین نمی شده است، چرا که فرض اولیه بر این است که هیچ حکومتی برای سرنگونی خود بودجه و امکانات فراهم نمی کند، پس نتیجه ساده این می شود که هیات های مذهبی و مساجد به عنوان پایگاه های اصلی انقلاب اسلامی امکانات خود را از توده های جامعه و مخاطبان اجتماعی خود دریافت می کرده اند، توده هایی که البته مخالف رژیم مستقر و خواهان سرنگونی آن نیز بوده اند.
بر این اساس چرا اکنون پس از گذشت قریب به سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی تنها در شهر تهران باید بودجه ای این چنینی از سوی حاکمیت به این مراکز تخصیص یابد؟ آیا پایگاه اجتماعی تکایا و مساجد از بین رفته است و دیگر سیل کمک های مردمی به آنها سرازیر نمی شود؟ پذیرش چنین موضوعی البته تایید فرضیه “کاهش چشمگیر باورهای مذهبی و دینی مردم” را به دنبال دارد، امری که با رجوع به توده های مردم و مشاهده سالانه مراسم عزاداری به نظر صحیح نمی رسد. پس چه عامل دیگری می تواند در کار باشد.
به طور خلاصه به نظر من دو عامل اساسی در این میان قابل طرح است. اول انگیزه های سیاسی و دوم انگیزه های اقتصادی. بارها بر این مساله تاکید شده است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی حاکمیت سعی کرده است که از نهادهای مذهبی برای تبلیغ خود و در جریان رقابت های سیاسی بهره جویی کند. امری که خطر دولتی شدن دین و مذهب مردم و پدیدار شدن پدیده های ناپسندی چون رواج ریا و… را تبعا به دنبال دارد و اکنون نیز آثار عینی چنین سیاستی به وضوح در جامعه امروز ایران قابل مشاهده است. اما عامل انگیزه های اقتصادی نکته ای است که نباید آن را از نظر دور داشت و به نظر می رسد که وجوه جدیدی از ماجرا را عیان می کند.
به گفته مقام مسئول امور فرهنگی در شهرداری کمک های مذکور در قالب کالا و درصدی تخفیف به هیات ها پرداخت می شود. به دیگرسخن مسئولان شهرداری با راه اندازی یک “نمایشگاه عرضه محصولات عزاداری” کمک های مالی عنوان شده را در ازای خرید کالا و به شکل مثلا کالابرگ در اختیار متصدیان هیات ها و مساجد قرار می دهند. معنای ساده این قضیه این است که این مبلغ دو و نیم میلیاردی، بعلاوه درصدی که از متصدیان هیات ها اخذ می شود عملا در اختیار تولیدکنندگان محصولات و کالاهای مرتبط با عزاداری محرم (کالاهایی نظیر، پرچم، علامت، طبل، پارچه و…) قرار می گیرد و باید گفت این مساله در واقع چیزی جز سود رسانی و بده بستان با برخی افراد خاص که بر اساس همین برنامه ها در جریان تولید این محصولات قرار می گیرند و احتمالا تنها آنها حق شرکت در نمایشگاه مذکور را خواهند داشت، نیست. یک بازی اقتصادی که شاید بتوان از آن به عنوان یک “سودجویی و رانت خواری مذهبی” نام برد.
چنانکه از اوایل انقلاب دلسوزان جامعه و ارزشهای دینی بارها به حاکمیت متذکر شده اند، عاقبت ورود سیاست به حوزه امور دینی و مناسک مذهبی حاصلی جز آلودگی دین و کاهش باورهای عمیق دینی و اخلاقی مردم در بر ندارد، به گمان من اینک این کارشناسان که کاری جز انذار و نقد از دستشان بر نمی آید باید این بار در مورد عواقب نامیمون ورود اقتصاد دولتی به مذهب و استفاده مالی ـ اقتصادی از شعائر مذهبی در جامعه ای که تا دهه های پیشین حتی خرید و فروش کتاب “قرآن” در آن امری قبیح تلقی می شد، هشدار دهند و البته خون دل خورند…