جان میکالسین
زهرا رهنورد، همسر کاندیدای اصلاح طلب، میر حسی موسوی، شخصا در دیدار های شوهرش حضور دارد و از او حمایت می کند و با وجود محدودیت های اسلامی، جمعیت را به هیجان و خروش وا می دارد.
موسوی فقط دو سلاح دارد، یک صفحه در فیس بوک با 500 هزار حامی که قادر است جمعیت زیادی از جوانان را به صندوق های رای بکشاند و همسری خستگی ناپذیر که قادر است برای اولین بار بعد از فرح دیبا مردم را به خیابان بکشاند و کارزار انتخاباتی را در کنار همسرش هدایت کند. در مورد خلع سلاح کردن فیس بوک، تندرو های حکومت که حاضرند هر کاری برای تضمین کردن انتخاب مجدد احمدی نژاد بکنند، وارد عمل شده اند و آن را فیلتر کرده اند.
میر حسین موسوی، نخست وزیر 68 ساله سابق، تنها کاندادی اصلاح طلبی که قادر است روز 12 ژوئن در مقابل رئیس جمهور فعلی بیایستد، می تواند روی کمک همسرش که هم استاد دانشگاه و هم هنرمند است، حساب کند. او می تواند امیدوار باشد که همسری که در کنارش ایستاده است از یک سو شبیه به اویتا است و بدون در نظر گرفتن قوانین سختگیرانه جمهوری اسلامی، جمعیت را به خروش در می آورد و از سویی دیگر شبیه به میشل اوباماست که در روزنامه های اصلاح طلب می نویسد و با همسرش در دیدار ها حاضر می شود و یا در کارزار های تبلیغاتی از او حمایت می کند. روز شنبه او علیه دوران احمدی نژاد صحبت کرد و ابراز امید واری کرد که دوران جدید آغاز شود که در آن آزادی بیان و نوشتن و ازادی اندیشه زیر پا گذاشته نشود.
یک چیز مسلم است، رقیب احمدی نژاد، بدون وجود همسری چون زهرا رهنورد، بدون وجود این استاد دانشگاه و هنرمند و مجسمه ساز که قادر است دست او را در دست بگیرد و وارد صحنه بشود، آنقدر ها هم موفق نمی شد.موسوی با مو هایی که به خاکستری گراییده است ، بدون مادر 64 ساله سه فرزندش که بین اوقات تدریسش در دانشکده علوم سیاسی و نمایشگاه مجسمه سازی در مراسم و دیدار های او در کنارش حاضر می شود و او را تحسین می کند، امیدی به پیروزی نداشت. این درست است که هیچ کس معجزه نخست وزیر دوران جنگ ایران و عراق در سال های 1981 تا 1989 را که توانست اقتصاد کشور را نجات بدهد و نان شب فقرا را تضمین کند، فراموش نکرده است اما این کافی نیست. با وجود همه نکات درخشانی که در گذشته او وجود دارد، نخست وزیر سابق موفق نمی شد توجه زنان چادری که به سخنرانی اش آمده بودند جلب کند و یا مردان و پسرانی که در سوی دیگر ایستاده بودند را تهییج کند.
هیچ کس در ایران محترم بودن این کاندیدا را زیر سووال نمی برد، اما بدون انرژی که زهرا ایجاد می کند و بدون وجود زنی که صحنه را از او می رباید و از زنان جوانی که به لیل بد حجابی توسط دستگیر می شوند دفاع می کند، موسوی امید زیادی به پیروزی نداشت.
این زن هنرمند قادر است زیر چادرش روسری رنگی طرح دار به سر کند و کیفی که به دوشش بیاندازد که ساخته دست عشایر کوه نشین ایران است و بدل به تنها زن قهرمان کارزار انتخابات و اولین “بانوی اول” ایران بشود که چهره ای از زن را نشان بدهد که در دوران بعد از خاتمی به قهقرا رفته بود. به همین دلیل در دوازدهمین سالگرد پیروزی خاتمی در سال 1997 و در مراسمی که خاتمی از طرفدارانش درخواست می کرد به موسوی رای بدهند در کنارش کاندیدای اصلی حاضر نبود و بجای او بانوی اول زهرا رهنورد حضور داشت. هم او بود که با دادن این وعده که دورانی بدون زندانیان سیاسی و دانشجوی زندانی آغاز خواهد شد، شور زیادی در جمعیت ایجاد کرد. او بود که باعث شد زنان چادر سیاه پوش را واداشت تا مشت هایشان را بالا ببرند و خواستار پایان یافتن تبعیض علیه زنان شدند. در این زمان پرچم های سبز، رنگ سمبولیک طرفداران موسوی، در سرتاسر سالن به حرکت درآمد و پسران و دختران جوان این مادر 64 ساله را تشویق کردند.
شکیبا شاکر حسینی، دختر 21 ساله به نمایندگی از 12 هزار جوانی که سرپا ایستاده بودند، گفت:« وقتی به صحیت های زهرا رهنورد گوش می دهیم، عمیقا احساس می کنیم که دوران سختی خواهد گدشت. وقتی او حرف می زند ما به رویای آینده ای تازه می رویم که در آن می توانیم مثل او و فرزند واقعی او باشیم».
منبع: ایل جورناله 21 مه