ده روش نقد سیاسی در ایران

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

نقد سیاسی یکی از راههای پی بردن به معایب افراد است، تا از طریق بیان معایب، شخص به آگاهی رسیده و اشکالات خود را برطرف کند و زندگی بهتری در پیش گیرد:

روش اول، نقد بنیادین و ساختاری: در چنین نقدی ما اساس فکر شخصی را مورد تردید قرار می دهیم، البته ممکن است شخص مورد انتقاد اصلا به هیچ فکر مشخصی معتقد نباشد، به همین دلیل هم ما نمی توانیم وی را مورد نقد بنیادین قرار دهیم، در این صورت به خودمان نگاه می کنیم و کشف می کنیم که من علیه چه تفکری می توانم نقد کنم، مثلا بعضی افراد متخصص نقد کمونیسم هستند، بعضی ها متخصص نقد امپریالیسم هستند، بعضی ها هم متخصص نقد دین اسلام هستند، بسته به این که در چه حوزه ای تخصص داشته باشند، یکی را انتخاب می کنند، مثلا تصمیم میگیرند که طرف را نقد دینی کنند، برای همین اول به او اتهام می زنند که مسلمان است، بعدا شروع می کنند به نقد او به عنوان مسلمان. ممکن است فردی که شما او را مسلمان خواندید از اساس کافر و بی دین باشد، یا اصلا یهودی و بودائی و مسیحی باشد، این مشکل خود اوست.

روش دوم، نقد تئوریک: در این روش چند تهمت خوب جور می کنیم که با قیافه یا شخصیت نقد شونده سازگار باشد، مثلا دزدی، هیزی، فساد اخلاقی، سابقه جنایی یا هر چیز دیگری که خوشمان می آید. بعد چند تا جمله از کانت و دکارت و میلتون فریدمن و آرتور بنیامین و باختین و هوسرل و هایدگر انتخاب می کنیم. برای این کار لزومی ندارد که کتابهای این افراد را بخوانید، به هر مقاله ای از نیکفر یا شهریار زرشناس مراجعه کنید، پنجاه تا از این نقل قول ها را پیدا می کنید، بعد مقاله ای می نویسید درباره اینکه شخص مورد انتقاد دزدی کرده، با فلان خانم (از حروف الفبا استفاده کنید)، با فلان رژیم دیکتاتوری رابطه داشته، و بازجوی وزارت اطلاعات بوده، بعد این اتهامات را می نویسید، و بعد از هر مورد اتهام زدن، یک جمله از والتربنیامین یا کانت یا دکارت رفرنس می آورید. مهم نیست که آدرس منابع تان را درست بنویسید، چون کسی آن را دنبال نمی کند. حداقل ده کتاب مرجع ادبی را پیدا کردم که تقریبا در بیست مورد آن ارجاعات به صفحه کتاب درست نبوده و اساسا صفحه رفرنس شده، سفید است و روی آن چیزی ننوشته شده. عنوان مقاله را هم یک چیز دندانگیر می گذارید، مثلا “هرمنوتیک دکل و عصر روشنفگری”، با “ذاتباوری فرادستانه اکبر و مهدی” یا “هوبرتشلایشرت داعشگونه اعتدالیزم” یا چیزهای دیگر.

روش سوم، نقد منطقی: کلیه فحش هایی را که دوست دارید به عنوان اتهام به کسی نسبت دهید در یک مقاله می نویسید، اتهامات لازم نیست مستدل باشد، همین که با اشکال جزئی بیان شده باشد، خودش پذیرفته می شود، مثلا نباید بگوئید “آقای ایکس چهار میلیارد دلار دزدیده است” باید بگوئید “آقای ایکس شش میلیارد و ۵۲۰ میلیون دلار دزدیده است.” نباید بگوئید “آقای ایگرگ بیست سال قبل از سیا پول گرفته است.” باید بگوئید: “آقای ایگرگ در ملاقات روز هفتم خرداد ۱۳۷۴ که با جیمز مک نامارا جلسه داشت، از وی چکی به مبلغ سه میلیون و ۳۳۰ هزار دلار پول گرفته است.” اگر می خواهید بگوئید “قیمت خانه او در شمال شهر ۷۰ میلیارد تومان است” بهتر است بنویسید: “قیمت خانه او در خیابان دروس شماره ۴۲ ارزشی برابر ۶۸ میلیارد و ۵۳۰ میلیون تومان هفته قبل معامله شده است.” حالا مقاله شما آماده و بسیار اثرگذار است، ولی منطقی نیست، برای منطقی شدن مطلب، هر سه سطر مقاله تان را فاصله بدهید و اول هر قسمت عدد یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نه و ده و بقیه را بنویسید. همین که مطلب شما در ده بخش آمده خودبخود نشان می دهد که منطقی است.

روش چهارم: می خواهید به کسی اتهام بزنید، ولی طرف نه دزدی کرده، نه فاسد بوده، نه با حکومت همکاری کرده و نه هیچ چیز دیگر، اصلا لازم نیست که این کارها را کرده باشد، به دوروبری ها و حتی دوستان سابق اش نگاه کنید، در میان آنها حتما یکی دو تا دزد پیدا می شود، در این مقاله می توانید اول از برادر یا خواهر طرف حرف بزنید، بعد لابلای حرف تان، دائما اسم خودش را بیاورید، مثلا “کامران که ۳۸ میلیون دلار رشوه گرفته است، نیز با پدرش رابطه خوبی دارد.” البته اگر کسی هم پیدا نکردید که اطرافیانش دزدی نکرده نباشند، این اصلا مهم نیست، چرا که می توانید کسی که با او همشهری است یا نام خانواده اش با آن فرد یکی است، پیدا کنید و درباره او قصه هایی بسازید یا از همان منابع موثق نقل کنید، مطمئنا کسی با اتهام زنی شما مشکل نخواهد داشت، چون معمولا کسی جوابیه او را نمی خواند. مقاله ای که شما منتشر می کنید، می رود در موتور جستجوی گوگل و اثرش را می گذارد و تلاش بقیه برای روشنگری افکار عمومی فایده ندارد، چون خواننده نقد، ده برابر خواننده جوابیه است. با خیال راحت اتهام بزنید، و توکل کنید به خدا.

قبول ندارید نگاه کنید که هیچ کس درباره نقد مثبتی که درباره شما یا کتابتان یا برنامه تلویزیونی تان یا سخن تان در یک میزگرد منتشر شده هیچ اطلاعی ندارد، کی، کجا، نخواندمَ، نویسنده کی هست… از رفقاست؟ اما تا یکی از زاویه پایگاه اشرف یا زیرگاه مریم فحشی به شما بدهد یازده سال بعد که در یک میهمانی هستید یک نفر به شما نزدیک می شود و با لبخندی معنادار به شما می گوید در مورد مقاله فلانی نظرم مثبت نیست، یعنی از من تشکر کن که هوایت را دارم تو که این قدر پست هستی.

روش پنجم، نقد مبهوت کننده: این نوع نقد برای کسی که نه می داند موضوع چیست و نه وقت دارد تجزیه و تحلیل کند، بهترین روش است. نقد یکی از افرادی که مثلا درباره توافق ایران و آمریکا نوشته شده انتخاب و کپی کرده و در فایل ورد پیست کنید، بعد مطلب را بخوانید که خیلی با نظر خودتان تضاد نداشته باشد. بعد مطلب را به “زبان روشنفکری” و نه “زبان کلونتری” بازنویسی کنید. از واژه هایی مثل “شوربختانه”، “هرمنوتیک”، “گرانیگاه”، “چرخشگاه”، “هژمونی”، “سنخ نمای افق اندیشگی- ایستاری”، “پوپولیزم نفت سالار کمپرادور”، “پفیوز خفه شو”، “جنبایی جنبش پروگرسیو”، “سویه های پلشتیزه” و مواردی از این دست استفاده کنید گاهی هم چند بیتی الابختکی از میان مثنوی که خودتان معنایش را نمی دانید ضمیمه و کپی پیست کنید، نگران ربطش نباشید بالاخره ملای روم است. شنیده ای ترانه اش را ماردونا هم خوانده. نه فوتبالیسته را نمی گم اون که لاته نه اون که هنوز تو شصت سالگی حال میده. حالا مقاله شما آماده است، اما نیاز به یک تیتر خوب دارد، تیتری که اثبات می کند، برخلاف تصور عمومی، آدم باشعوری هستید. مثلا می توانید از تیترهایی این چنین استفاده کند: “گرانیگاه رهبر افیونی” یا “بطری های آگاهساز کهریزک”. برای این نوشته باید یک عکس تاثیرگذار بگذارید تا همه بفهمند که با یک اندیشمند طرف هستند. چهار روز ریش تان را نتراشید، یک عینک ته استکانی بگذارید و بروبر مثل بز در دوربین خیره شوید، با این عکس مقاله را منتشر کنید.

بعد سطح بحث را ارتقا دهید به فرهنگ دروازه قزوین، یک طوری که طرف حمله اصلا از ترس آبرویش جرات نکند چیزی را تکذیب کند یا سووال کند شما کی هستید. این سیستم را بهش میگن سیستم آب حوض کشی. آب حوض کش های سابق وقتی دریافت دستمزد با یک سطل لجن و دست و بال لجنی می رفتند سراغ آقا که با لیاس تمیز از در وارد شده بود و با صدای بلند بهش از زحماتی که کشیدند و کمرشان ناسور شده حرف می زدند و دست و بال تهدید کننده لجنی را تکان می دهند. آقا ناچار ساکت می شد و دستور پرداخت می داد. این روش خیلی موثرست حتی اگر کمی دست در طراحی هم داشته باشید دیگه چه بهتر.

روش ششم، نقد مونارشیستی: این شیوه نقد به سلطنت طلبان عزیز توصیه می شود. شما لازم نیست کار خاصی بکنید، با همان حالتی که در فیسبوک به همگان فحاشی می کنید، همان جور هم بنویسید، از واژه های “تردیدی در آن نیست”، “قطعا”، “یقینا”، “به زودی”، “همیشه” و “هرگز”، “حتما” استفاده کنید. برای بهتر شدن مقاله می توانید از ضبط صوت استفاده کنید. برای این کار یک وزنه سنگین روی بخش میانی بدن “در مورد مردان توصیه می شود” بگذارید، ضبط صوت را روشن کنید، کم کم احساس درد شدید می کنید، حالا هر چه در مورد مخالفتان به ذهنتان رسید، در ضبط صوت بگوئید، بعد متن را پیاده کنید و عینا منتشر کنید. لازم نیست متن را به ویراستار بدهید، یا حتی خودتان آن را غلط گیری کنید. چون اگر مطلب غلط املایی و انشایی و تایپی نداشته باشد، مردم به سلطنت طلب بودن شما شک می کنند.

روش هفتم، نقد مشارکتی با مسئولیت محدود: مقاله روز کیهان را در بیاورید و همان را ویرایش کنید و از لغات عجیب و غریب در آن استفاده کنید. یا به اصلاح طلبان و روحانی و هاشمی و میرحسین موسوی فحش بدهید. این کار بسیار مفید است، چون فردای آن روز کیهان بخشی از مطلب شما را با عنوان “اعترافات یک عنصر صهیونیستی، از فتنه گران” منتشر می کند، این جوری تعداد خوانندگان تان در داخل ایران هم زیاد می شود. این روش برای چپ های شبه مارکسیست توصیه می شود.

روش هشتم، نقد با آرایه های ادبی: مقاله تان را بنویسید، بعد در آغاز مطلب یک جمله از مارکس، کانت، اسپینوزا، حسین پناهی، کورش کبیر بنویسید، وسط مطلب هم دو سه جا از شعر استفاده کنید. برای پایان بندی مطلب هم می توانید از متن ترانه “بوی عیدی بوی توپ” استفاده کنید. در چند جای مقاله می توانید از اصطلاحات و عبارات جدید ایران استفاده کنید، این جوری مردم متوجه نمی شوند که شما ۳۵ سال است که ایران نبودید. برای تهیه اصطلاحات و واژه های جدید به صفحه “ژانر” مراجعه کنید.

روش نهم، نقد منسجم: مقاله را به پنج بخش تقسیم کنید، در بخش اول به اپوزیسیون اصلاح طلب بیرون ایران چهار تا فحش چارواداری بدهید، بعد به اپوزیسیون داخل کشور و اصلاح طلبان تعدادی اتهام بزنید، در صورت نداشتن اطلاعات کافی می توانید از آخرین سرمقاله کیهان استفاده کنید. بعد به امپریالیسم فحش بدهید، بعد به روشنفکران و هنرمندانی که از قیافه شان خوشتان نمی آید، چهار تا فحش چارواداری بدهید. ودر آخر نتیجه بگیرید که تا وقتی که این چنین باشد، جنبش های اجتماعی به نتیجه نمی رسد.

روش دهم، نقد مردمسالارانه: شما سخنگوی مردم هستید، و کسی نمی تواند این را انکار کند، هر جایی که می خواهید از خودتان حرف بزنید، بنویسید “مردم” یا “توده های مردم”، به مخالفان خودتان هم بگوئید عوامل رژیم. اینجوری همه چیز درست می شود، اتفاقا چنین برخوردی با مخالفت دیگران هم مواجه نمی شود، چون همه همین کار را می کنند.