درحالیکه مذاکرات هستهای به وقت اضافه کشیده شده، حساسیتهای سیاسی ایران و آمریکا فضای گفتگو را پر کرده است و بسیاری را به این فکر واداشته که آیا این دوکشور آماده فائق آمدن بر سوءظنهای قدیمی خود هستند یا خیر.
آمریکاییها در راهروهای هتل صد ساله محل مذاکرات، به شیوهای بسیار آمریکایی، درباره اعداد و ارقام و محدودیتها حرف میزنند. اما وقتی مقامات ایرانی از اتاقهای زیبای چلچراغدار بیرون میآیند، بیشتر سئوالها درباره ارقام و محدودیتها کنار میرود. این مقامات تقریبا فقط از احترام به حقوق خود و حاکمیت ایران میگویند.
اختلافات در اتاق مذاکرات، کل تلاشها را به خطر انداخته است. ایرانیها شدیدا وابسته به سیاستهای داخلی هستند و از امضای هرگونه کاغذی که جزئیات زیادی در مورد کاهش فعالیتها یا مقدار تسلیم سوخت هستهای به روسیه داشته باشد خودداری میکنند.
یک مقام آمریکایی چند روز پیش عنوان کرد: “همه حرف ما درباره اعداد و ارقام است: چند سانتریفیوژ میتواند بچرخد، چه مقدار پلوتونیوم میتواند از راکتور اراک خارج شود، چه مقدار اورانیوم را میتوانند حفظ کنند. تمام حرف آنها نمادین و خودداری از عقبنشینی است.”
این احساس وجود دارد که اگر مذاکرات بین آقای کری، ارنست مونیزُ وزیر انرژی آمریکا و همتایان ایرانی آنها بود، موانع کمتری ایجاد میشد. از هر لحاظ، روابط کاری آنها بسیار قوی است. آقای کری با هیچ وزیر خارجهای به اندازه محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه ایران وقت نگذرانده است. آقای مونیز با علیاکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران درباره غنیسازی و تکنولوژی راکتور حرف میزند، در عین انکه اختلافهایی دارند، اما فقط درباره تکنولوژی حرف میزنند، نه ایدئولوژی. هر دو مقام ایرانی، پیش از انقلاب در آمریکا تحصیل کردهاند و با اینکه نمیتوانند این حقیقت را به زبان بیاورند، اما میخواهند به روزهای خصومت با آمریکا پایان دهند، ولی دستشان بسته است.
رهبر ایران گاه حرفهایی میزند که حتی تیم مذاکرهکننده این کشور را نیز شگفتزده میکند و خطوط قرمزی ایجاد میشود که نمیتوانند از آن عبور کنند، مثل اینکه: ایران باید با ۱۰ برابر توان تولید امروز به غنیسازی صنعتی اورانیوم بپردازد و نباید تجهیزات هستهای خود را تعطیل کند.
کمی پیش، معاون آقای ظریف خاطرنشان کرد، ایران ذخیره سوخت هستهای خود را به روسیه نخواهد فرستاد. بسیاری فکر میکردند توافق تمامشده است اما در عوض سخنگوی وزارت خارجه آمریکا میگوید: “با این موضع ایران درباره ذخیره هستهای، توافقی نخواهیم داشت.”
کریم سجادپور از بنیاد کارنگی برای صلح بینالملل روز سهشنبه گفت: “چالش همیشگی در رابطه با ایران این است که قدرتمندترین مقامات ایران دسترسناپذیرند، در حالیکه مقامات در دسترس، قدرتمند نیستند. آیتالله خامنهای از سال ۱۹۸۹ کشور را ترک نکرده است. قاسم سلیمانی در تکریت پرسه میزند نه در لوزان.” وی به فرمانده قدرتمند نیروی قدس سپاه پاسداران ایران اشاره میکند که برای بازپسگیری تکریت از داعش تلاش میکند.
این اولین بار است که آمریکا خود را با قاسم سلیمانی، که در فهرست افراد تحریمی این کشور قرار دارد، در یک جبهه میبیند. ایران نیز کمی از سیاستهای آمریکا را درک کرده است. آقای کری نیاز به اعداد و ارقام در مورد تعطیلی و از کار انداختن تجهیزات ایران دارد، چون کنگره اینطور میخواهد. اگر او و آقای مونیز نتوانند اسنادی برای چگونگی تعهد ایران و محاسبه زمان گریز ارائه کنند، کنگره تحریمهای جدید خود علیه ایران را اعمال خواهد کرد.
آقای اوباما و دستیارانش سعی دارند بفهمانند که قدرت فزاینده ایران در خاورمیانه، دقیقا دلیل اهمیت توافق هستهای است. برای همین آقای کری میگوید، هدف اصلی مذاکرات این است که ایران نتواند در مدتی کمتر از یک سال سوخت لازم برای ساخت سلاح هستهای را تولید کند.
اما حتی اگر توافق تا ۳۰ ژوئن بدست آید، احتمال احیای روابط بین دو کشور به این زودیها مقدور نیست. هاله اسفندیاری از مرکز ویلسون اخیرا نوشته است: “چهار دهه دشمنی بین ایران و آمریکا یکشبه پاک نمیشود.”
منبع: نیویورک تایمز، ۳۱ مارس ۲۰۱۵