گفتگو را آغاز کنید

عباس محمودی
عباس محمودی

چندی پیش یادداشتی به قلم یک نویسنده ی نا آشنا در ورلد پرس[۱] می خواندم، که نویسنده در آن ضمن بر شمردن تهدیدات دو ماه اخیر بر فراز ایران، مستمسک طرفین و اوضاع پیچیده ی منطقه، در انتها به این نتیجه رهنمون شده بود که گویا غرب در تقابل با جمهوری اسلامی تنها از تاکتیک “سایه ی تهدیدات” بهره می جوید و نه عملی کردن تام و تمام تهدیدات.او سپس نتیجه گرفته بود که تا فراهم شدن شروط لازم در تقابل عملی و گسترده در قبال ایران،غرب همچنان سیاست سایه ی تهدیدات را تداوم خواهد بخشید.

 فارغ از ارزیابی نتیجه گیری نویسنده ی ورلد پرس، آنچه عیان است اینکه تاکتیک سایه یا نیم سایه ی تهدیدات غرب در قبال ایران، تحرک محسوسی به سپهر سیاست در ایران بخشیده است؛ این تهدیدات از یک سو حاکمان جمهوری اسلامی را بسیار برافروخته و به رعشه و واکنش واداشته،و از سوی دیگر در میان اپوزیسیون نظام موجی از خوف و رجاء آفریده است، آنچنان که بسیاری قلم به دست گرفته و به تحلیل و واکاوی تهدیدات، چگونگی این تقابل، قدرت عملیاتی طرفین و حتی سناریوهای محتمل نظامی پرداخته اند. در همین راستا بازار نامه های سرگشاده ی گروهی، حسب ائتلاف های موجود، جمع آوری امضاء ها و طرح مواضع روشنفکرانه گرم شده و اکثریتی از داغ و درد و ننگ جنگ می گویند و اقلیتی از دردهای جاری بر بدنه جامعه ایرانی.

نقد هاهم در پس اظهار نظرات آمده و پیرو آن جوابیه های بسیار داده شده است، آنچنان که گویا گفتگو و دیالوگ به سامانی از مجرای رسانه ها میان اپوزیسیون شکل گرفته است؛ دیالوگی ناخواسته و شاید نادانسته میان نخبگان اپوزیسیون که شاید هر یک تاب و تحمل گفتگو با طرف مقابل را بسیار بعید می انگاشت. اما رخداد تهدیدات اخیر باعث شد تا نخبگان اپوزیسیون در پس نقادی خود، ضمن رسمیت بخشی به حضور علائق و سلایق در اردوگاه مخالفان، به گفتگو و هم اندیشی نیم بندی اشتغال بورزند، هر چند مجال و محمل این گفت و شنود، رسانه ها بودند و نه میز گرد هم اندیشی.

اما در پس این نقد و نظرات که نگارنده از آن با عنوان “گفتگوی نیم بند و البته بسامان میان نخبگان اپوزیسیون نظام” یاد می کند نکات جالب توجهی می توان یافت که از فرط سادگی بسیار، مغفول مانده اند. ابتدا آنکه اظهار رای، نقد آراء دیگری، و گفت و شنود پیرامون هر مسئله ای میان طرف های درگیر حول آن مسئله، همچنانکه در روند وقایع و تهدیدات دو ماه اخیر میان نخبگان اپوزیسیون روی داد، در بادی امر نشان از وجود ظرفیت ها ی مشخص برای هم اندیشی و برقراری گفتگو میان گوینده و نقاد دارد. چنانکه ارائه ی هر نقد و گفت و شنودی از سوی نقاد در بادی امر به معنای به رسمیت شناختن طرف نقد و سوی دیگر گفتگو است، و اینکه نقاد پیش از نقد، سوژه ی مورد نظر را مورد شناسایی قرار داده و شایستگی آن را برای به جدل کشیدن، مورد ارزیابی قرار داده است؛لذا صرف نقد و نقادی، فارغ از محتوای آن، نشان از شایستگی طرف نقد و به رسمیت شناخته شدن اش از سوی نقاد دارد و اینکه نقاد،طرف نقد و گفتگوی خود را صاحب پایگاه نظری و علایق مشخص و قابل مذاکره و هم اندیشی یافته تا نقد را متوجه وی بگرداند.

 لذا در این مرتبه نعمت یا نغمت تهدیدات اخیر ایران را می توان اتفاق خوشایندی در امکان پذیری گفت و شنودی هر چند نیم بند در میان نخبگان اپوزیسیون ارزیابی نمود؛چه آنکه در تمامی این نقد و نظرات، جدل های رسانه ای، رد و تایید اظهارات و جوابیه ها می توان نمودی از بروز “گفتگو و هم اندیشی ناپیدایی” را یافت که به رسمیت شناختن نخبگان اپوزیسیون از سوی یکدیگرست؛ ماحصلی که امکان و تداوم گفتگو در سایر زمینه ها را نیز ممتنع می نماید. ضمن آنکه وجوب جریان نقد و نظر میان افراد، خود حکایت از وجود زمینه ها و علایق مشترکی دارد که مدار گفتگو و هم اندیشی بر گرد آن می گردد. همچنان که ضمن نمود علایق مشترک و زمینه های مشترک هم اندیشی، خود تجلی میزان اهمیت این علایق و موضوعات مورد بحث خواهد بود، چنانکه در رابطه با وقایع اخیر، وجود زمینه های مشترک نقد و نظر میان اپوزیسیون و همچنین اهمیت بالای این زمینه های مشترک تحت عناوینی چون دموکراسی خواهی، علایق ملی و امثالهم، خود ضروریات انکار ناپذیری از لزوم و امکان گفتگو میان نخبگان را متبلور نمود.

در واقع در جریان این گفت و شنود ناپیدا، نخبگان اپوزیسیون ضمن به رسمیت شناختن هویت و پایگاه فکری یکدیگر در اردوگاه مخالفان، در این جدل های رسانه ای و نقد خوانی ها از زمینه ها و علایق مشترک و با اهمیتی می گفتند و می گویند که نزد هر یک از حساسیت و عنایت خاصی برخوردار است؛ فلذا این اشتراک در حساسیت و اهمیت علایق ضرورتی بر امکانپذیری و رد امتناع بر گفتگو و هم اندیشی خواهد بود. در نهایت آنکه این گفت و شنود و نقادی رسانه ای میان اپوزیسیون نشان داد بنیان دلایل امتناع از دیالوگ میان نخبگان اپوزیسیون سست و قابل رفع و طرد بوده و امکان شکل گیری دیالوگ سازنده و پایدار، همچنان که در وقایع اخیر شاهد بودیم، وجود دارد. همینطور نظر به وجود زمینه ها و علایق مشترک و اهمیت یکسان و بالای این علایق برای تمامی نخبگان اپوزیسیون، همچنین به رسمیت شناختن نخبگان از سوی یکدیگر، شکل گیری مجمع هم اندیشی فراگیر میان مخالفان ممکن و ممتنع است. لذا به نظر می رسد در این زمینه تنها نیاز به آغازگر و تلنگری است همچون گزاره ی عنوان یادداشت حاضر: “گفتگو را آغاز کنید”

 

پانویس :

۱ - ورلد پرس- حوزه خاور میانه-http://www.worldpress.org/Mideast/3840.cfm