گراهام آلیسون
آیت الله علی خامنه ای در سخنرانی این هفته خود در اقدامی نادر با هشدار به اینکه “دیر یا زود تروریست های بین المللی به تسلیحات اتمی دست خواهند یافت و به امنیت جهان پایان خواهند داد،” با جرج بوش رئیس جمهوری آمریکا هم عقیده شد. سخنان وی بازتاب این جمله بوش است که تروریسم هسته ای “جدی ترین تهدید برای امنیت ملی آمریکا بشمار می رود.”
تأکید بوش بر این اساس است که “جهان بخاطر مقولۀ صلح نباید به ایران اجازه دهد به سلاح اتمی دست پیدا کند.” اما متأسفانه در نتیجه شکست استراتژی دولت بوش در قبال ایران، امروز تهران در قیاس با 20 ژانویه 2001 در مسیر دستیابی به سلاح های اتمی هفت سال پیشروی کرده است. خصوصا ً اینکه وقتی بوش به قدرت رسید، ایران هیچگونه تأسیسات غنی سازی اورانیوم که آمادۀ بهره برداری باشند، در اختیار نداشت. اما بر اساس گزارش های ماه گذشته آژانس بین المللی انرژی اتمی، امروز ایران 3492 سانتریفیوژ فعال دارد که 500 پوند اورانیوم با غنای پایین تولید می کنند. این میزان یک سوم اورانیوم مورد نیاز ایران برای ساخت اولین بمب اتمی است.
استراتژی دولت بوش در خصوص ممانعت از دستیابی ایران به فناوری غنی سازی اورانیوم و ساخت تسلیحات اتمی یک “فشار کند دیپلماتیک” تلقی شده است. دولت بوش امیدوار بوده که قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل برای به انزوا کشاندن ایران، تهران را متقاعد کند فعالیت غنی سازی خود را به حال تعلیق درآورد. اما عجیب آنکه آژانس اتمی در روز قربانیان جنگ آمریکا به کشورهای عضو آژانس خاطر نشان کرد که ایران برای سومین بار درخواست های یاد شده در قطعنامه شورای امنیت را نادیده گرفته است.
پس از شکست انکارناپذیر سومین قطعنامه شورای امنیت در خصوص اعمال تحریم بر ایران به منظور کند کردن برنامه هسته ای این کشور، استراتژیست های دولت بوش در مسائل ایران باید شکست را بپذیرند. دولت بوش با امید به انحراف افکار از این رویداد، بیش از پیش این موضوع را با نطق های آتشین بر علیه کسانی که حامی استراتژی جایگزین دیپلماسی مستقیم با ایران از جمله مذاکره هستند، درهم آمیخته است. بوش در سخنرانی خود به مناسبت شصتمین سالگرد تأسیس اسرائیل، حامیان مذاکره با ایران را به “همدردی” با رژیم های متخاصم متهم کرد. رایس وزیر امور خارجه آمریکا نیز در سخنرانی این هفته خود در کمیته امور همگانی اسرائیل و آمریکا (آیپک) یکبار دیگر خواستار بکارگیری همان استراتژی تجویز شده دولت بوش شد و با بیان اینکه “مسأله اصلی این است که چرا ایران با ما مذاکره نخواهد کرد؟” سعی کرد سرزنش ها و تقصیرها را متوجه ایران کند.
اگر بوش این واقعیت را بپذیرد که فشارهای دیپلماتیک او شکست خورده اند و بدنبال این باشد که در هشت ماه پایانی دورۀ ریاست جمهوری خود برای پیشبرد منافع آمریکا در قبال ایران چه می تواند بکند، مجبور نخواهد شد راه حل برون رفت از این معضل را در خارج از کابینه خود بیابد.
رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا در گزارش خود در سال 2004 با عنوان “ایران: اکنون زمان اتخاذ رویکرد جدید فرا رسیده است،” تأکید کرد که “آمریکا بجای اینکه منتظر سقوط رژیم کنونی ایران باشد، با آن کنار بیاید.” اخیرا ً وقتی از گیتس دربارۀ این اظهار نظر او سؤال شد، خاطر نشان کرد که در آن زمان “در وضعیت بهتری” بوده است.
اما واضح است که گیتس همچنان باور دارد که مذاکرات مستقیم با ایران برای حل بن بست هسته ای، امری ضروری است. او ماه گذشته در آکادمی دیپلماسی آمریکا خاطر نشان کرد،”ما باید بدنبال راهی برای ایجاد یک نوع اهرم نفوذی باشیم و سپس بنشینیم و با آنها (ایرانیان) مذاکره کنیم.“
اصلا ً معلوم نیست که مذاکرات نتیجه ای در بر داشته باشند. اما گزینه دیگر یعنی جهانی مملو از هرج و مرج هسته ای برای هر دو کشور ایران و آمریکا بسیار نگران کننده است. بوش که شاهد نتایج هفت سال سیاست عدم نزدیکی به ایران بوده است، اکنون می تواند با دادن پیشنهاد مذاکره با ایران لطف بزرگی به جانشین بعدی خود – خواه دموکرات یا جمهوریخواه – بکند.
منبع: بوستون گلوب، 7 ژوئن، 2008