زندگی میان توئیتر و چادر

نویسنده
کلاینه سایتونگ

» نگاه کلاینه سایتونگ به تضادهای ایران

یولیا شافرهوفر

صدای سم اسب ها به گوش می رسد، زنگوله درشکه ها به صدا درآمده، و روسری ها روی سر محکم شده اند. درشکه چی مشتریان خود را در میدان بزرگ امام [۵۱۰ متر طول و ۱۶۰ متر عرض] در اصفهان می گرداند.

مسجد امام و مسجد شیخ لطف الله که در گذشته مسجد شخصی خاندان سلطنتی صفوی بوده، در این میدان خودنمایی می کنند. و بازار؛ که در میان ایرانیان به عنوان نماد اجتماع شناخته می شود و در جهان به عنوان تصویری از این کشور نقش بسته است.

زوج های جوان را می بینیم که شطرنج بازی می کنند، اکثر خانواده ها بساط پیک نیک خود را پهن کرده اند و دانشجویان روی چمن ها آفتاب می گیرند و ترانه “هپی” فارل ویلیامز از تلفن های هوشمندشان شنیده می شود.

شیرین ۲۴ ساله می پرسد: “آیا در فیس بوک هستی تا با هم دوست شویم؟” پس از گذراندن یک روز در ایران مشخص است که این سؤال به نسل جوان این جامعه تعلق دارد. درواقع این شبکه اجتماعی و دیگر سایت های مشابه در ایران ممنوع هستند.

استفاده از فیس بوک و توئیتر که ازسوی دولتمردان تهران برای هموطنان شان ممنوع شده، توسط خود آنها به منظور تبلیغات مورد استفاده قرار می گیرد. پشت روسری ها، چادرها و ممنوعیت ها، مردم در حرکت و تکاپو هستند. زندگی روزمره در ایران را پارتی های شبانه، نارضایتی و اعتراضات اجتماعی، دست یکدیگر را گرفتن،… و روسری که حد پوشش آن روی مو مشخص نیست، پر کرده. برخورد جوانان ایرانی نسبت به غرب دوستانه است. حداقل در شهرها این طور است.

 

سفید بجای سیاه

پس از تقریباً دو ساعت رانندگی در جنوب اصفهان به ایران دیگری می رسیم؛ بسیار سنتی تر. در شهر ورزنه، زنان خود را با چادرهای سفید می پوشانند.

کسانی که تا ورزنه پیش می روند، سفر خارق العاده ای را تجربه می کنند: گذشتن از کنار قلل پر برف و بیابان های گسترده. پس از طی ۴۵ کیلومتر به تپه های شنی برمی خوریم که می توان پیاده، با شتر، یا با موتورسیکلت از آنها بالا رفت. دوباره آنها را می بینیم: جوانان ایرانی که از شهر آمده اند و صدای خنده شان در شن ها طنین انداز شده است.

منبع: کلاینه سایتونگ، ۷ مه