دموکراسی و کمپینیسم

روزبه میرابراهیمی
روزبه میرابراهیمی

po_rozbeh_mir_ebrahimi.jpg

طبق گفته های هادیان و مجریان “کمپین یک میلیون امضا” برای تغییر در قوانین تبعیض آمیز در مورد زنان، ‏تلاش آنها جدا از اصل موضوع جمع آوری امضا، اتخاذ تدابیری برای آموزش دادن و آگاه کردن زنان ما به حقوق ‏شان و روشن ساختن تفسیرها و تبعیض های موجود برای بخش وسیعی از جامعه است که کم آگاه یا نا آگاهند.‏

حرکت فعالان حقوق زن در قالب تشکیل و پیگیری چنین کمپین هایی زمانی اهمیت بیشتری می یابد که این پروژه ‏را در قالب پروسه دموکراسی در ایران تجزیه و تحلیل نماییم.‏

‏”آگاهی” همانگونه که برای حکومت های مستبد زهر خطرناکی است، برای حکومت های دموکراتیک خونی ‏برای تداوم حیات است. از این رو هر ابزاری برای تزریق این خون به کالبد جامعه، برای در آغوش گرفتن ‏دموکراسی و حاکمیت مردم از ملزومات است.‏

دوران اصلاحات که در زیرمجموعه روند دموکراتیزاسیون قدرت در ایران باید تحلیلش کرد، تاثیرات مختلفی بر ‏بخش هایی از جامعه، بخصوص نخبگان گذاشت. این تاثیر پذیری گفتمان غالب از مفاهیم نو و مدرن غیرقابل ‏انکار بوده و هست.‏

اما سیکل این روند در بخش هایی ناقص عمل کرد که شاید سرگرم شدن در قدرت و با قدرت موجب غافل شدن از ‏بخش های مهمی شد که بعدها سرنوشت اصلاحات را چنین رغم زد که همه می بینیم.‏

در کشاکش رقابت های انتخاباتی نهمین دوره ریاست جمهوری در ایران، وقتی که پای مصاحبه با گزارشگر ‏نشریه امریکایی نیویورکر نشسته بودم و از ناکامی های اصلاح طلبان می گفتم، وی پرسید:” پس اصلاح طلبان ‏چه باید می کردند که نکردند و حالا چه باید بکنند؟” ( منتشر شده در نوامبر 2005 هفته نامه نیویورکر)‏

همانروز گفتم:” اصلاح طلبان باید به درون جامعه می رفتند و حتی اگر شده چهره به چهره با افراد سخن می گفتند ‏و آنها را به حقوق شان آشنا می کردند. حالا هم که از قدرت رانده شده اند باید به درون جامعه بازگردند و همین ‏مسیر را طی کنند”.( همان منبع)‏

آن ایده مبتنی بر این باور بوده و هست که جامعه ای آگاه بر حقوق خود و جامعه ای ملتزم به فرهنگ دموکراتیک ‏است که می تواند “حق” خود را مطالبه کند و دموکراسی را برقرار سازد.‏

در جوامع پیشرفته، آگاه سازی از طرق مختلف از جمله ابزار رسانه انجام می پذیرد و مدیران رسانه ها قادر به ‏جهت دهی افکار جامعه هستند. اما در چنین جوامعی تکثر و قواعد جا افتاده در روابط اجتماعی و سیاسی ‏شهروندانی را پرورش داده که تا درصد بالایی قادر به اعمال “ شهروندی” خود هستند.‏

ساختار جامعه ایرانی، ساختار بسیار پیچیده ای است که نمی توان برای آن نسخه کلی و حتمی پیچید اما این جامعه ‏ظرفیت های مناسبی به نسبت جوامع دیگر این منطقه دارد.‏

دموکراسی خواهان ایران در طول تاریخ همواره به دلیل کمتر توجه کردن به “توده” که در صورت عدم آگاهی، ‏به مانند مومی در دست قدرتمندان و قدرت پرستان خواهند بود، حرکتشان موسمی و مقطعی بوده است.‏

سرگرم شدن به سرگرمی های شیرینی چون قدرت همواره، حاملان دموکراسی را از ریشه ها و خاک این گوهر ‏امروزی غافل کرده است.‏

هرچند بدست گرفتن قدرت برای تغییر و بهبود وضعیت، لازم است اما در صورت ریشه نداشتن در خاک با ‏بادهای گاه و بی گاه استبداد و استحمار ناکام و ابتر خواهد بود.‏

مدل “کمپین یک میلیون امضا” که ماهیت اصلی اش را بر آموزش نهاده است، هرچند به کندی اما با ریشه باقی ‏خواهد ماند. چون آموزش و آگاهی، هوشیاری را در پی دارد که یک “شهروند” به آن نیازمند است.‏

فصل های انتخاباتی در ایران، هرچند برای کسانی که نقش بازیگران در قدرت را برعهده دارند، فرصت نشستن ‏بر صندلی است اما برای کسانی که دلبسته، ریشه دواندن درخت دموکراسی هستند هم فرصتی برای پیمودن راه ‏آموزش دهی و آگاهی دهی است.‏

بدون آنکه در این مسیر دغدغه پیروزی این گروه یا آن گروه وجود داشته باشد، باید با تشکیل هسته های آموزشی ‏و تبیین توده فهم دموکراسی و حقوق بشر، حتی اگر لازم باشد چهره به چهره و خانه به خانه، بذر” شهروندانی” ‏پاشیده شود که حاصلش برای ایران زمین به بار نشیند.‏

در زمانه ای که فشار، تهدید و سانسور، حداقل کانال های ارتباطی معتقدان به دموکراسی با بدنه جامعه را مسدود ‏و محدود کرده است، تشکیل کمپین های خودجوش و تلاش در جهت آگاه کردن ملت به همه حقوق داشته و نداشته ‏اش، می تواند راهکار مناسبی در راهبرد روند دموکراسی در ایران باشد.‏

حقیقت این است که بخش های مختلفی از جامعه ایران، هنوز به اهمیت نقش خود ناآگاهند و آگاه و مسئول کردن ‏فرد فرد جامعه ایرانی (حتی خودمان) از هر طریقی ثمره اش پرو بال دادن به دموکراسی به عنوان یک آرزوی ‏دیرینه ایرانیان است.‏