مریم کاشانی
زمینه دستگیری و شکنجه احسان منصوری، احمد قصابان و مجید توکلی، دانشجویان دانشگاه امیرکبیر که دیروز از اتهام انتشار نشریات موهن به طور کامل تبرئه شدند و دادگاه جعلی بودن نشریات منتسب به آنهارا پذیرفت، روزی فراهم آمد که هیچکس فکرش را نمی کرد: روز حضور رئیس دولت نهم در دانشگاه. همان روزی که دانشجویان شعاردادند: مرگ بر استبداد
داستان را از آغاز پی می گیریم: “احمدی نژاد قصد داشت در اولین سال ریاست جمهوری خود، آذرماه ۸۴، به دانشگاه امیرکبیر بیاید، اما به توصیه مشاورینش این بازدید را یک سال به تعویق انداخت” تا احتمالا در فضای قابل کنترلی در این دانشگاه حضور یابد: سال 85. سالی که “دانشگاه امیرکبیر علیرغم سرکوب شدید حاکمیت، صحنه درگیری و کشمکشی مداوم میان دانشجویان و مدیریت انتصابی دانشگاه بود”.
روز حادثه 20 آذر بود؛ در این روز “احمدی نژاد در حالی به پلی تکنیک آمد که تصور می کرد با صدور احکام سنگین محرومیت از تحصیل برای دانشجویان، ممنوع الورود کردن بسیاری از دانشجویان منتقد و همچنین پر کردن سالن سخنرانی با دانشجویان دانشگاه های امام صادق و امام حسین، صدای اعتراض و انتقاد دانشجویان فروکش کرده است. اما ناباورانه با سیل انتقادات و اعتراضاتی رو به رو شد که در طول دوران ریاست جمهوری اش بی سابقه بود. احمدی نژاد توسط دانشجویان «هو» شد، دانشجویان او را دیکتاتور خواندند، عکسش را سوزاندند و….” [خبرنامه امیرکبیر]
احمدی نژاد با این وجود پشت تریبون قرار گرفت، دانشگاه پلی تکنیک را بهترین دانشگاه کشور خواند… دانشجویان شعار دادند: مرگ بر دیکتاتور. گفت: “در تمام فعالیت جنبش دانشجویی ما این شعار را دانشجویان سر می دادند که دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد. دانشجویان این مملکت همواره ضد دیکتاتور بوده اند و خواهند بود….“
دانشجویان یکصدا فریاد زدند: مرگ بر دیکتاتور.احمدی نژاد ادامه داد، دانشجویان هم. رییس جمهور دانشجویان را به آمریکایی بودن و گرفتن پول از بیگانگان متهم کرد. دانشجویان اورا هو کردند. رییس جمهور گفت: “شما به من توهین می کنید اما من جواب شما را با آرامش خواهم داد”.
دانشجویان از ستاره دار شدن گفتند. رییس جمهور پاسخ داد: “می گویم به آنها درجه ستوانی بدهند”. دانشجویان فریاد زدند:عامل تبعیض و فساد، محمود احمدی نژاد. و عکس های رییس جمهور را در سالن به آتش کشیدند….
احمدی نژاد که چندین بار مجبور شد سخنان خود را قطع کند، عاقبت به وقت رفتن گفت: “من درخواست می کنم با هیچکدام از حاضرین در این سالن برخوردی صورت نگیرد زیرا من منتقدان خود را نیز دوست دارم.”
و از همین “دوست داشتن” بود که قصه آغاز شد: “دانشجویان دانشگاه امیرکبیر خود را آماده پس دادن تاوان انتقادشان کردند”. روز تاوان هم۱۰ اردیبهشت بود:حوالی ساعت 12 ظهر دوشنبه 10 اردیبهشت بسیجیان و نیروهای اطلاعات با لوگوی نشریات وابسته به اعضای انجمن اسلامی دانشجویان نشریاتی به چاپ رساندند که در آن کاریکاتور رهبر جمهوری اسلامی چاپ شده و انتقادهای تندی به وی وارد شده بود. بعد از پخش این نشریات در داخل دانشگاه توسط عوامل اطلاعات و بسیج، با برنامه ای از پیش طراحی شده همه نیروهای هوادار بسیج به دفتر ریاست دانشگاه ریختند و خواستار اخراج کلیه اعضای انجمن از دانشگاه و بازداشت آنها شدند. اعضای انجمن که تازه از موضوع اطلاع یافته بودند برای جلوگیری از توطئه بسیج به دفتر رییس دانشگاه رفتند. در آنجا نیروهای بسیج با سلاح سرد [ چوب و چماق و میله ] به آنها حمله کردند. شدت ضرب و شتم دانشجویان به گونه ای بود که برخی از دانشجویان بیهوش شدند.مدیریت فرهنگی دانشگاه هم در اقدامی هماهنگ با بسیج پس از نیم ساعت از شروع پروژه بسیج و اطلاعات در بیانیه ای کلیه نشریات دانشگاه را توقیف کرد و خبر از برخورد با مسوولان این نشریات داد.“
در آن شرایط سئوال دانشجویان این بود که “در شرایطی که حتی نشریات مجوزدار در سطح دانشگاه از سوی انتظامات اجازه چینش پیدا نمی کند و کلیه اطلاعیه ها و نشریات دانشگاه در کنترل کامل نیروهای حراست دانشگاه و انتظامات است” این نشریات چگونه به دانشگاه راه یافته اند؟ پاسخ این بود: “نیروهای امنیتی از بیرون این پروژه را طراحی کرده بودند و بسیج مجری آن بود.”
اما “پروژه” کلید خورده بود و با روی میز آمدن 3 نشریه سحر، ریوار و سرخط، نیروهای حامی دولت در سراسر کشور به جوش و خروش افتادند و فریاد وااسلاما از نقاط مختلف کشور به هوا برخاست. آن هم در حالیکه مدیران مسئول این سه نشریه دانشجویی از همان لحظات اول انتشار آن نشریات به صراحت ان هارا جعلی خواندند و آنها را وسیله ای برای سرکوب انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر و فعالین این دانشگاه معرفی کردند.
با این وجود موتور حزب الله، روشن شده بود. نه تنها در تهران، که در همه نقاط کشور. حتی امامان جمعه نیز به میدان آمدند. از آیت الله جنتی تا ملاحسنی. از امام جمعه هشتگرد تا امام جمعه قم. همزمان شایعه بازداشت قریب الوقوع اعضای انجمن پلی تکنیک و مدیران مسئول این نشریات هم بالا گرفت. حراست دانشگاه امیرکبیر “با احضار سه تن از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر با نشان دادن احضاریه هایی بدون مهر و امضا از ایشان خواست تا خود را به دادگاه انقلاب معرفی نمایند.“
نشریه گاردین هم به نقل از منابع دانشجویی در کشور، خبر از پنهان شدن دانشجویان داد و همچنین اینکه: “بسیجی ها و انصار حزب الله به دنبال افرادی هستند که عکس احمدی نژاد را آتش زده اندو شعار رئیس جمهور فاشیست پلی تکنیک جای تونیست را سر داده اند.”
و البته که وقتی “بسیجی ها و انصارحزب الله” به همراه “سربازان گمنام امام زمان” به دنبال افرادی باشند، آنها را دستگیر هم می کنند:
”روز13 اردیبهشت در حالی که احمد قصابان، مدیر مسئول نشریه دانشجویی سحر، متن شکوائیه مدیران مسئول نشریات دانشجویی از بسیج دانشگاه و روزنامه کیهان رابرای تقدیم به قوه قضاییه، به دادگاه می برد از سوی نیروهای ناشناس بازداشت شد.“
در همین فاصله “مجید شیخ پور، مدیر مسئول نشریه دانشجویی خط صفر هم گفت: صبح روز پنج شنبه در حالیکه قصد ورود به دانشگاه برای حضور در جلسه امتحان داشتم، از سوی نیروهای ناشناس بازداشت شدم که پس از سه ساعت بازجویی آزاد شدم. در بازجویی ضمن تهدید از سوی نیروهای ناشناس به من گفته شد که از بیان این نکته که غائله دانشگاه امیرکبیر، پروژه ای امنیتی و منتسب به بسیج است خودداری کنم… این نیروها در اطراف خوابگاه حضور دارند و با تهدید مدیران مسئول نشریات، قصد ایجاد فضای ترس دارند. ما برای تردد در این منطقه امنیت جانی نداریم”.
روز 19 اردیبهشت هم “پویان محمودیان، مدیرمسئول نشریه دانشجویی «ریوار»، مجید شیخپور، مدیر مسئول نشریه دانشجویی «سرخط» و مجید توکلی، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی منتخب دانشجویان دانشگاه امیرکبیر دستگیر شدند”.
ماموران دنبال احسان منصوری، دبیر سیاسی انجمن اسلامی پلی تکنیک هم بودند. و عاقبت بعد از چند روز تعقیب و گریز، روز 27 اردیبهشت او را بازداشت کردند: “احسان منصوری، دبیر سیاسی انجمن اسلامی امیرکبیر، در پی یورش چندین باره نیروهای امنیتی به منزل اقوام ایشان بازداشت شد. در طی دو هفته گذشته نیروهای حراست دانشگاه امیرکبیر بارها با خانواده این دانشجو تماس گرفته بودند تا ایشان را نسبت به تحویل فرزندشان به نیروهای امنیتی مجاب سازند…“
ماموران در جریان بازداشت احسان منصوری وی را “به حدی مورد ضرب و شتم قرار دادند که کتف وی دچار شگستگی شد” و بعد هم او را یکراست به “بهداری زندان اوین” بردند و چند روزی وی را بستری کردند: “بچه مرا به بدترین شکل ممکن و با کتک و تیراندازی و با اعلام اینکه او دزد و سارق است دستگیر کردند و او را چنان مضروب کردند که خودش به من گفت: آنقدر مرا زدند که سرم بر بدنم لق می خورد و دستان دستبند خورده ام از لگد آنها کبود بود.”[مادر احسان منصوری]
و وقتی آنها را در جلوی چشم مادران بدینگونه “تنبیه ” کردند می توان تصور کرد که در زندان با آنان چه کردند.بی خبری، تنهایی، بازجویی های مدام و شکنجه هایی که داستان آن اشگ بر چشم مقامات قضایی نیز آورد:” چرا هیچ کس کاری نمیکند؟ پسرم دارد میمیرد”.[مادر مجید توکلی]
او وقتی از مرگ فرزند سخن گفت که “وضعیت جسمانی مجید توکلی پس از گذشت ۲۰ روز از اعتصاب غذا به شدت رو به وخامت گذارده” بود. مجید توکلی “در اعتراض به شکنجه های طاقت فرسا و غیرانسانی، گرفتن اعترافات دروغ و تحت فشار، اصرار دادگاه انقلاب و علیرضا رهایی، رئیس دانشگاه امیرکبیر، بر انتشار نشریات موهن توسط دانشجویان و عدم توجه تیم بازجویی به حقوق شهروندی و انسانی” خود از ۲۳ تیرماه دست به اعتصاب غذا زد. با این حال کسی را قصد شنیدن نیست؛ آنجا که هدف گرفتن اعتراف است: “آنان در زندان حکومت اسلامی تحت شکنجه های جسمی و روحی وادار شدند تا چاپ نشریات موهن را برعهده” بگیرند.
اعترافاتی که بر اساس استفتاء خانواده دانشجویان بازداشت شده از چند تن از مراجع تقلید و روحانیون اعتباری نداشت: ”آیت الله حسینعلی منتظری، آیت الله موسوی اردبیلی، آیت الله گرامی، آیت الله محمد صادقی تهرانی و آیت الله اسدالله بیات در این استفتاء با اشاره به موارد شرعی اعلام کرده اند که اقراری که از روی اکراه صورت گیرد، شرعا اعتباری نخواهد داشت”.
آیت الله حسینعلی منتظری در این باره در نامه ای به خانواده احسان منصوری، احمد قصابان و مجید توکلی، سه دانشجوی بازداشت شده دانشگاه امیر کبیر نوشت: “هر اقراری که ناشی از تهدید، فشار روحی و جسمی، نگاه داشتن در زندان و امثال آن هر چند تحت عنوان تعزیر باشد، اعتباری ندارد و قاضی صالح نمی تواند کسی را بر اساس این گونه اقرار ها محکوم کند.”
خود دانشجویان نیز در اولین فرصت، خبر از چگونگی “اعتراف” ها دادند: “سه دانشجوی در بند و شکنجه شده دانشگاه امیرکبیر، مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری، طی نامه ای اعلام کردند که نقشی در تهیه نشریات مجعول نداشته اند و مطالب مندرج در آنها را محکوم می کنند و طی روزهای اقامت در سلول انفرادی تحت فشارهای طاقت فرسا ناچار به اعتراف به کار ناکرده شده اند”.
این سه دانشجو در همین ارتباط نامه های جداگانه ای نوشتند و حین یکی از ملاقات هایشان، که بعد از چند ماه بی خبری صورت گرفت، آنها را به خانواده هایشان دادند.
در نامه مجید توکلی آمده بود: “اکنون قریب به ۱۰۰ روز از بازداشت اینجانب مجید توکلی دانشجوی دانشگاه امیرکبیر می گذرد. آن چه سبب شد به نگارش این نامه کوتاه دست بزنم این است که می بینم علیرغم تکذیب مکرر و موکد بنده و دیگر دوستانمان در دانشگاه امیرکبیر در خصوص همکاری در تهیه و چاپ ۴ نشریه جعلی و موهن، تاریک اندیشانی همچنان عزمی راسخ و جهدی وافر در انتساب این نشریات به ما را دارند و گویا قرار است در آینده نزدیک دادگاهی غیرعلنی تشکیل داده و به استناد اعترافاتی که همه تحت آزار و اذیت های فراوان [شرح گوشه ای از آن را به خانواده خود گفته ام]، اخذ شده است استناد نموده، تقصیر را متوجه ما نمایند، ببرند و بدوزند و باز حکمی ناعادلانه صادر نمایند. بنده به صراحت اعلام می نمایم همان طور که بارها با خانواده خود چنین مسایلی را در میان گذارده ام، و همان طور که هفته گذشته در بازپرسی دادگاه انقلاب گفتم کلیه اعترافات بنده در طول مدتی که در سلول انفرادی نگه داری می شدم تحت آزار و اذیت های فراوان و به دروغ از اینجانب اخذ شده و هیچ گونه وجاهت قانونی و شرعی ندارد. در پایان بار دیگر ضمن اعلام برائت از انتشار مطالب موهن، عمل غیراخلاقی کسانی که اقدام به انتشار این نشریات نموده اند و همچنین توهین به مقدسات و ائمه اطهار را محکوم می کنم.“
نامه در بند 209 زندان اوین نوشته شده بود و تاریخ 22 مرداد را برخود داشت. مثل نامه احمد قصابان: “بدینوسیله به اطلاع همگان می رساند اینجانب احمد قصابان در طول مدت بازداشت برای اقرار به عملی که مرتکب نشده بودم تحت فشار های طاقت فرسای فراوانی قرار گرفته ام که ظاهرابخشی از رفتارهای زننده ای که در این مدت با ما انجام شد در نامه سرگشاده خانواده هایمان به رئیس قوه قضاییه ذکر شده است. در اینجا به اطلاع همه دوستان می رسانم که تحت فشارهای فراوان و طاقت فرسا به اینجانب و دیگر دانشجویان بازداشت شده چاره ای جز تبعیت از خواست و اراده بازجویان و اقرار دروغ علیه خود و دیگران نداشتیم. لذا اعترافاتی که تحت فشار از بنده اخذ شده غیرقانونی و غیرقابل استناد است. بار دیگر ضمن محکوم نمودن توهین به مقدسات، با پافشاری بر موضع خود در هنگام آزادی اعلام می کنم که هیچ گونه مشارکت و مداخله ای در انتشار چهار نشریه موهن در روز ۱۰ اردیبهشت در دانشگاه امیرکبیر نداشته ام.“
و همانند نامه احسان منصوری که خطابش، همکلاسی هایش بود: “همان طور که در جریان هستید عده ای با دست زدن به کثیف ترین و ناجوانمردانه ترین خدعه، در بهار امسال اقدام به جعل نشریات دانشجویی کرده و مطالب نامربوط آن را به اعضای انجمن اسلامی نسبت دادند. با این که پس از پخش معدود این نشریات ما بارها انتشار این مطالب را از سوی خود تکذیب کردیم، به سبعانه ترین روش ها اقدام به بازداشت بنده و ۷ تن دیگر از دانشجویان کردند. با این که در طی بازداشت نیز دست داشتن در انتشار این نشریات را تکذیب می کردم، بازجویان ما را تحت انواع و اقسام فشارهای روحی و جسمی شدید قرار دادند که اگر خود در این شرایط قرار نمی گرفتیم باور نمی کردیم که برای اعتراف گیری دست به چه اعمالی می زنند. در هر صورت آن جا که فشارهای بازجویان از حد توان من و دوستان خارج شد مجبور به اعتراف به کار ناکرده شدیم. اما پس از این که به بند عمومی منتقل شدم باز بر عدم ارتکاب به این عمل تاکید داشته و در برابر بازپرس پرونده هم ضمن برشمردن شکنجه ها، تمامی اعترافات خود را تکذیب کردم. لذا برای چندمین بار اعلام می نمایم بنده و دیگر دانشجویان بازداشت شده هیچ نقشی در انتشار نشریات موهن نداشته و کلیه اعترافات اخذ شده از ما تحت فشارهای فراوان بوده و ارزش حقوقی و قانونی ندارد”.
خانواده های این سه دانشجو نیز پس از اطلاع از آنچه بر فرزندانشان رفته بود به میدان آمدند و افکار عمومی را به یاری طلبیدند:” فرزندان ما قربانی یک برنامه از پیش تعیین شده هستند آنها هرچه بر بی گناهی خود اصرار کردند و اتهامات دروغین را انکار کردند کسی توجهی نکرد و می خواهند آنها را گناهکار معرفی کنند… متاسفانه دانشگاه محل تحصیل فرزندم با نهادهای امنیتی همکاری نزدیکی داشت و حتی برای بازداشت آنها همکاری می کرد….ما بعد از اولین دیدار با فرزندانمان اصلا خوشحال نبودیم چرا که آن وضعیت بچه ها را دیدیم اما سکوت کردیم چرا که فرزندانمان را تهدید کرده بودند اگر چیزی بگویید دوباره شکنجه و انفرادی را آغاز می کنیم. ما به تمامی مقامات متوسل شدیم به آقای شاهرودی نامه نوشتیم اما هیچ کس هیچ جوابی به ما نداد و می گفتند به خانه برگردید و دعا کنید!”[مادر احسان منصوری]
برادر مجید توکلی هم به رادیو فردا گفته بود “پدرش پس از اولین ملاقات با برادرش آثار شکنجه را بر بدن او دیده است” و افزوده بود: “بر بدن او کبودی بوده است، صورت او کبود و سیاه بوده است، زیر چشمانش سیاه بوده است؛ سرش شکسته بوده، برادرم می گفت بازجویان بر سر او پا می گذاشته اند و او را مدت ها سرپا نگه می داشته اند.“
و در اینجا بود که سعید مرتضوی به میدان آمد: “سعید مرتضوی، دادستان عمومی و انقلاب استان تهران، صبح روز یکشنبه ۲۸ مردادماه، در تماس تلفنی با خانواده های احسان منصوری، احمد قصابان و مجید توکلی، آنها را به دفتر خود دعوت کرد.… پس از حضور سه خانواده در دفتر قاضی سعید مرتضوی، وی با لحنی عصبانی و تحکم آمیز به آنها گفت: بارها به شما هشدار دادیم که جایی صحبت نکنید، مصاحبه نکنید، اخبار آن داخل، بند ۲۰۹، را بیرون انتشار ندهید، با کسی ملاقات نکنید، اما شما باز کار خودتان را کردید. حالا هم دوباره بچه هایتان را منتقل کرده ام به انفرادی و تا رویه تان را عوض نکنید، از ملاقات و تماس تلفنی هم خبری نیست.…مرتضوی در پاسخ به اعتراض خانواده ها که به او متذکر شدند فرزندان شان گناهی ندارند و تحت شکنجه از آنها اعتراف گرفته شده است، گفت: «چه کسی گفته آن ها شکنجه شده اند؟ من باید تشخیص بدهم که شکنجه شدند، که می گویم شکنجه نشده اند. ما هنوز شکنجه نکرده ایم که بفهمید شکنجه یعنی چه. تحت فشار هم اعتراف نکرده اند. نشریات موهن، کار همین سه نفر بوده و تا ندامت نامه ننویسند، از آزادی هم خبری نیست» این مقام قضایی جمهوری اسلامی در پاسخ به سوال خانواده ها که پرسیدند «پس دستور قوه قضاییه چه می شود؟!» گفت: دستور قوه قضاییه به من مربوط است، نه به شما. از این به بعد هم حق دیدار با هیچ کس را ندارید. نه مقام سیاسی و نه مقامات مسئول. فقط باید رویه تان را عوض کنید تا دوباره اجازه ملاقات و تماس تلفنی بدهم. فرزندانتان هم باید ندامت نامه بنویسند تا آزاد شوند”.
مدتی نیز برای به رخ کشیدن این “من” همان ملاقات های کوتاه نیز از خانواده ها دریغ شد تا نوبت دادگاه رسید؛دادگاهی که آن نیز حکایت خود را داشت: “جلسه رسیدگی به اتهامات احسان منصوری، مجید توکلی و احمد قصابان سه دانشجوی بازداشت شده دانشگاه امیرکبیر در پرونده انتشار مطالب موهن در برخی نشریات این دانشگاه، صبح دیروز در شعبه ۶ دادگاه انقلاب به صورت غیرعلنی برگزار شد. محمدعلی دادخواه، وکیل مدافع این سه دانشجو، پس از پایان این جلسه دادگاه به ایسنا گفت: این جلسه صبح دیروز با حضور متهمان و وکیل مدافع آنان آغاز شد و تا ساعت ۱۳ ادامه یافت. در ابتدای جلسه، کیفرخواست صادره توسط نماینده مدعی العموم قرائت شد. وی با بیان اینکه در این جلسه موکلانش اظهارات خود را بیان کردند گفت: فرصت برای دفاع اینجانب ایجاد نشد و ادامه جلسه رسیدگی به ۷ مهرماه موکول شد. پیش از این اتهام این سه دانشجو، توهین به مقدسات عنوان شده بود. قاضی حداد، معاون امنیت دادسرای عمومی و انقلاب تهران نیز در مورد چگونگی برگزاری دادگاه این سه دانشجو گفته بود: علنی و غیرعلنی برگزار شدن این جلسه بستگی به نظر قاضی دادگاه دارد.“
در همین دادگاه بود که معلوم شد: “علیرضا رهایی، رئیس دانشگاه امیرکبیر، در مقابل فعالیت های دانشجویی دانشجویان این دانشگاه از ایشان به دادگاه انقلاب شکایت کرده است. احمد قصابان، مجید توکلی و احسان منصوری پس از برگزاری دادگاه به وکیل و خانواده های خود اعلام کردند بسیاری از موارد اتهامی آن ها را فعالیت های دانشجویی آن ها در دانشگاه تشکیل می داد. ۳ دانشجوی در بند دانشگاه امیرکبیر تصریح کرده اند که مدیریت دانشگاه علاوه بر ارائه گزارش ریز عملکرد دانشجویان در دانشگاه، از آن ها به خاطر آنچه که او آن را «بر هم ریختن نظم و ایجاد آشوب و بلوا در دانشگاه» و همچنین «فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق انتشار نشریه دانشجویی»، نامیده است به دادگاه انقلاب تهران شکایت کرده است”.
در حالیکه “پیش از این علیرضا رهایی، رئیس انتصابی دانشگاه امیرکبیر، هر گونه شکایت از دانشجویان و یا ارائه پرونده دانشجویان به دادسرای امنیت دادگاه انقلاب را تکذیب و اعلام کرده بود که تلاش وافری جهت آزادی دانشجویان از زندان انجام می دهد. رئیس دانشگاه امیرکبیر همچنین ادعا کرده بود که برای آزادی دانشجویان هر هفته جلساتی را با مسئولین دادگاه انقلاب برگزار می کند”.
دادگاه بعدی هم در همین فضا تشکیل شد؛ فضایی که رئیس دانشگاه شاکی اصلی دانشجویان خود بود: “در حالی که قرار بود دادگاه به صورت علنی برگزار شود، قاضی رسیدگی کننده به پرونده چند ساعت مانده به تشکیل جلسه اعلام کرد علنی بودن دادگاه منتفی شده است. زمان شروع دادگاه نیز ساعت ۱۲ ظهر اعلام شده بود. اما سه دانشجوی در بند ساعت ۱۳:۳۰ به مجتمع قضایی شهید قدوسی انتقال داده شدند.خانواده سه دانشجو و چند نفر از دوستان آن ها به گمان علنی بودن دادگاه برای شرکت در جلسه به مقابل مجتمع قضایی شهید قدوسی مراجعه کرده بودند، اما ظاهرا همین مسئله باعث ایجاد تاخیر در انتقال دانشجویان شد.به ماموران مقابل درب این مجتمع همان زمان اعلام شد قرار است چند متهم از زندان به این مجتمع قضایی آورده شوند که ماموران بایستی بلافاصله پس از مراجعه اتومبیل حامل این متهمین بلافاصله درب پارکینگ را برای ایشان باز کرده و مانع ورود افراد عادی به پارکینگ شوند. مامورین نیز مداوما به خانواده این دانشجویان گوشزد می کردند که شاید فرزندان آن ها را از درب دیگری وارد مجتمع قضایی کرده اند. این در حالی بود که مجتمع قضایی شهید قدوسی درب دیگری نداشت.در حالی که متهمانی که از زندان به این مجتمع منتقل می شدند در خیابان از ماشین پیاده شده و بعضا ملاقات کوتاهی با خانواده و دوستان خود انجام می دادند، اما سه دانشجوی در بند ساعت ۱۳:۳۰ در حالی که توسط یک اتومبیل پر از مامورین زندان اسکورت می شدند به مقابل مجتمع قضایی منتقل شدند. اتومبیل حامل دانشجویان و مامورین طبق برنامه ریزی قبلی به سرعت وارد پارکینگ شدند. مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری در حالی که دستبند به دست داشتند برای لحظاتی موفق شدند خانواده و دوستان خود را از فاصله چندمتری ببینند.ساعت ۱۳:۴۰ دقیقه دانشجویان به داخل دادگاه هدایت شدند و جلسه غیرعلنی دادگاه با حضور دانشجویان، محمدعلی دادخواه، وکیل مدافع ایشان، نماینده دادستان و قاضی پرونده آغاز شد. در شروع جلسه نماینده دادستان اقدام به قرائت کیفرخواست صادره علیه دانشجویان نمود. سپس قاضی سوالاتی از دانشجویان می پرسید. در ادامه جلسه دادگاه وکیل مدافع دانشجویان در دفاع از آن ها صحبت کرد.توکلی، قصابان و منصوری بار دیگر در جلسه دادگاه عمومی با تاکید بر این که هیچ نقشی در تهیه، چاپ و توزیع نشریات موهن نداشته اند، ۴ نشریه منتشرشده را به دلایل گوناگون جعلی دانستند. دانشجویان به تکذیب خود از لحظه توزیع نشریات در دانشگاه تا به امروز اشاره کردند. دانشجویان همچنین در مقابل اعترافات اخذ شده از ایشان در بند ۲۰۹ زندان اوین بار دیگر شکنجه های غیرانسانی وارد بر خود در طول مدت بازداشت را شرح دادند.بالاخره جلسه طولانی دادگاه ساعت ۱۸:۳۰ به پایان رسید و ادامه رسیدگی به پرونده این سه دانشجو به فردا موکول شد. پس از خروج دانشجویان از دادگاه مامورین بار دیگر به دست آن ها دستبند زدند و آن ها را داخل یک دستگاه اتومبیل ون نشاندند. در حالی که خانواده ها و دوستان این دانشجویان همچنان مقابل مجتمع قضایی منتظر آن ها بودند، مامورین با کشیدن پرده های ماشین اجازه ندادند این دانشجویان در راه بازگشت خانواده و دوستان خود را مشاهده کنند.”[خبرنامه امیرکبیر]
حکم این دادگاه غیرعلنی، چنین بود: “یک مقام مسوول، از محکومیت مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری به ۳، 5/۲ و ۲ سال حبس تعزیری از سوی دادگاه انقلاب خبر داد. وی در گفتوگو با خبرنگار حقوقی ایسنا اظهار داشت: احکام صادره در رابطه با بخشی از پرونده است که در صلاحیت دادگاه انقلاب بوده و بخش دیگر پرونده با صدور قرار عدم صلاحیت دادگاه انقلاب به دادگاه عمومی ارسال شده است.“
به دنبال صدور این احکام خانواده این سه دانشجو در نامه ای خطاب به آیت الله هاشمی شاهرودی، رییس قوه قضاییه با بی گناه دانستن فرزندان خود خواستار محاکمه علنی آنها شدند؛همچنین خواستار رسیدگی به شرایطی شدند که بر فرزندان آنها رفته بود.آیت الله شاهرودی هم رئیس کل دادگستری تهران را مامور رسیدگی به “ادعاهای” آنان کرد. کاری که قاعدتا انجام آن دشوار نمی نمود؛ اما: “قاعدهای وجود دارد که میگوید کسی اگر ادعا دارد باید دلیلی بیاورد؛ این دانشجویان هم ادعایی بدون دلیل داشتند. ما از آنها خواستیم دلیلی اعم از آثار شکنجه، بهداری زندان یا مستند دیگری به ما ارائه کنند. البته شاید این موضوع طبیعی باشد و سخت باشد که در بازداشتگاه دلیلی بر این مدعا وجود داشته باشد اما همانطور که به خانوادهی آنها هم گفتم به حجت و اقناعی نرسیدم زیرا طرف مقابل نیز دقیقا بلکه با قاطعیت بیشتر ادعای عکس را داشت. تا مرحلهای که ما مکلف به تحقیقات بودیم حجتی وجود نداشت البته رسیدگی به جرایم وزارت اطلاعات نیز قانونا در صلاحیت سازمان قضایی نیروهای مسلح است و ارائهی نظر قاطع، رسیدگی قضایی را میطلبد.”
وی پیش از این اما اعلام کرده بود: “نتیجه بررسی پرونده شکنجه دانشجویان امیر کبیر را به طور شفاهی به آیت الله شاهرودی، رییس قوه قضاییه” داده ؛ هرچندقرار نیست “نتیجه کتبی” منتشر شود. و آقای آوایی مسئول بخش حقوق شهروندی قوه قضاییه هم هست.
در این فاصله صحبت از بردن دانشجویان به زندان گوهر دشت شد؛ جایی که محمد علی دادخواه آن را وسیله ای برای تنبیه می داند: “هم به خاطر دوری راه، هم به خاطر زندانیان عادی خطرناک”.
و درست در همین شرایط است که خبر می رسد: “احسان منصوری، احمد قصابان و مجید توکلی سه دانشجوی دانشگاه صنعتی امیرکبیر از شش مورد اتهامی در دادگاه عمومی تبرئه شده و شنبه آزاد می شوند. محمد علی دادخواه در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان این مطلب افزود: دادگاه عمومی احسان منصوری، احمد قصابان و مجید توکلی را از 6 مورد اتهامی توهین به مقدسات، توهین به حرم اهل بیت، توهین به مراجع تقلید، توهین به مردم شهر قم، توهین به عموم جوانان متشرع و بانوان محجبه، توهین به مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران اعم از ریاست جمهوری و وزیر علوم و رئیس دانشگاه امیرکبیر تبرئه کرد. وی افزود : دادگاه با وجود اینکه معتقد است هر چند موارد اتهامی کار دانشجویان مذکور نبوده است اما به دلیل منسوب کردن مطالب منتشر شده به بسیج دانشجویی، دچار نشر اکاذیب شده اند. بر همین اساس دادگاه حکم 4 ماه زندان برای آن صادر کرده است که با توجه به اینکه دانشجویان بیش از 4 ماه است در زندان به سر می برند، لزومی برای گذراندن این مدت در زندان ندارند”.