انگوس مک دوال
با ضبط شدن گذرنامه توسط مقامات کشور به دلایل سیاسی، خروج آسان از کشور با یک پرواز از فرودگاه بین المللی پر زرق و برق تهران غیرممکن به نظر می رسید.
برای همین او مجبور شد خطر گذر از کوهستان و رسیدن به منطقه نسبتاً امن تر در شمال عراق را، درحالیکه سوار بر اسب توسط مبارزان کرد همراهی می شد، به جان بخرد.
این خانم فعال سیاسی 30 ساله می گوید: « باید سوار بر اسب از مرز عبور می کردیم. برای من واقعاً مشکل بود زیرا پیش از آن هرگز سوارکاری نکرده بودم و دائم درمعرض خطر رویاروئی با نیروهای انتظامی و سپاه پاسداران بودیم. بسیاری از کسانی که قصد عبور از مرز را داشتند یا هدف گلوله این نیروها قرار گرفته اند یا دستگیر شده اند؛ اما ما خوش شانس بودیم.»
گذرگاه های نواحی کوهستانی کردستان از مدت ها پیش مورد استفاده قاچاقچیان، گروهگ ها و جدائی طلبانی قرارداشته است که از چشم تیزبین مأموران مخفی می ماندند. اما ظرف چند ماهه اخیر، به مواد مخدر افغانی و مشروبات الکلی قاچاق، گروه های مخالف و روزنامه نگرانی نیز افزوده شده است که ناگزیر به گریز از سرکوب وحشیانه شده اند.
عده کسانی که توانسته اند این سفر پرخطر را به پایان برسانند، شامل فعالان مخالف، فعالان حقوق بشر و گزارشگران، از چنان حجمی برخوردار است که سازمان آزادی مطبوعات، گزارشگران بدون مرز، آن را بزرگترین مهاجرت خبرنگاران بعد از انقلاب سال 1357 در ایران توصیف کرده است. صدها نفر شغل خود را از دست داده اند: برخی از آن ها به این دلیل که عقاید متفاوتی داشتند و برخی دیگر نیز به این دلیل که روزنامه شان توسط مقامات توقیف شده است.
زمانیکه مردم در اعتراض به تقلب در انتخابات و بقای احمدی نژاد در قدرت در خردادماه به خیابان ها ریختند، رژیم بلافاصله رسانه ها و فعالان آرمانگرای ایرانی را که امیدوار به ایجاد تغییر به کمک جمعیت انبوه بودند، در تمامی ابعاد زندگی شان هدف گرفت.
خبرنگاران و عکاسان از تحت پوشش قرار دادن تظاهرات، نظیر آنچه در روز چهارشنبه پایتخت را به لرزه درآورد، منع شدند. با این حال، بسیاری با نادیده گرفتن این دستور، اقدام به جمع آوری مخفیانه اخبار و ارسال آن به دنیای خارج کردند.
مقامات کشور با در دست گرفتن کنترل اوضاع، شروع به بازداشت هرکسی کردند که در وفاداری اش جای شبهه و تردید بود. تلویزیون دولتی در مردادماه اقدام به نمایش متهمان آشوبگر- از جمله خواهر خانم پورآقائی- کرد. وی در آن برنامه به ایجاد اغتشاش به عنوان بخشی از توطئه خارجی اعتراف کرد.
در نمایش های تلویزیونی که به دادگاه های نمایشی دوران اتحاد جماهیر سابق شباهت داشت، بیش از 100 زندانی در لباس آبی زندان نشان داده که به طور فله ای در صحن دادگاه و در مقابل دادستان مخوف کشور نشسته اند.
بسیاری از این بازداشت شدگان هنوز با گذشت چندین ماه آزاد نشده اند و برخی دیگر با احکام سفت و سخت زندان روبرو شده اند. از جمله این افراد، حسین رسام تحلیلگر سیاسی سفارت انگلستان است که دو هفته پیش به چهار سال زندان محکوم شد.
پلیس امنیت ایران تا کنون دو بار به بازپرسی طولانی از خانم پورآقائی درباره نقش وی در سازماندهی تظاهرات اقدام کرده است. وی یکی از پیشگامان طرفدار دموکراسی در ایران است و تاکنون چندین دوره را پشت دیوارهای زندان مخوف اوین سپری کرده است. بیم آن وجود دارد که وی متحمل یک دوره طولانی دیگری حبس در آن زندان شود.
وی گفت: «خواهرم در یکی از تظاهرات بزرگ بلافاصله پس از انتخابات ناپدید شد و به ما گفتند او مرده است. اما ناگهان در تلویزیون ظاهر شد و اعتراف دروغین کرد. وقتی نیروهای امنیتی متوجه شدند من چه کسی هستم، کسی را برای تهدید من به منزلمان فرستادند. همان موقع بود که من و همسرم تصمیم به فرار گرفتیم.»
خانم پورآقائی اکنون در اربیل، پایتخت منطقه وسیع و آرام کردستان عراق به سر می برد، و به همراه همسرش در پی کسب پناهندگی از غرب است. او نیز مانند بسیاری افراد دیگر که ایران را ترک کرده اند، محتاط و نگران است.
وی گفت: «شرایط اینجا برای ما خوب نیست. ما همچنان در معرض خطرخبر چین ها هستیم و سعی می کنیم اینجا را ترک کنیم.»
منبع: تلگراف- 8 نوامبر 2009