صحنه/ اجرای تهران – یوسف محمدی: “دن کامیلو” کشیش دهکدهای درایتالیا که مردمانش با دوچرخه این طرف و آن طرف می روند، دین داری روشنفکر است در محاصره کمونیست هاست. اکثر مردم و حتی شهردار پپونه هم کمونیست است. این مسئله خود باعث می شود تا طی کمدی مفرحی شاهد برخورد دیدگاه های مسیحیت و کمونیسم باشیم. تضاد و وارونگی به عنوان یکی از مشخصه های به وجودآورنده طنز، این جا نقش به سزایی در پیشرفت درام و خنداندن تماشاگر بازی کرده است. دوچرخه که وسیله نقلیه مردم به حساب می آید، نمادی قابل تامل و کلیدی است. دوچرخه نماد تفکر پیش راننده، اعتبار و قدرت حرکت است. از این روست که دن کامیلو درخواست ۵۰ دوچرخه برای دیگر کشیش های دهکده می دهد. نریمانی با درک درست عنصر دوچرخه در این نمایش، استفاده مهم و تاثیرگذاری از آن کرده است. دوچرخه در این نمایش، مهم ترین وسیله صحنه است که در بسیاری از مواقع، خودش به صحنه ای تمام عیار در دل صحنه اصلی تبدیل می شود. دوچرخه زبانی است که فضای بیمار جامعه ایتالیا در آن دوره را با نگاهی طنزآلود و دردناک بیان می کند.
شهردار پپونه سه چرخهای بزرگتر از دوچرخه مردم دهکده دارد و دن کامیلو از شهردار می خواهد که دوچرخه کهنه و درب و داغانش را برایش عوض کند. همین خواهش، باعث می شود تا پایان نمایش بین کشیش و شهردار بده بستان و مناسبتی در کار باشد. در واقع کشیش به شکلی نمادین می خواهد جامه دیگر کند و عقاید و اندیشه های پیشین خود را به دست فراموشی بسپارد.
شهردار پپونه مردی است بی سواد، دروغ پرداز و تشنه قدرت. او که بدون غسل تعمید مانده است، نمایش را با شرح گم گشتگی ها و سردرگمی هایش آغاز می کند. بی سوادی وحشتناک او، جدای از آن که موجبات خنده بسیار را برای تماشاچیان به همراه می آورد، قرائتی دقیق از ماجرای سرگردانی های اوست. او حتی در سخنرانی های انتخاباتی اش نمی تواند به شکلی صحیح از روی متنی که از پیش برایش نوشته اند بخواند و این رمزی است که بلاهت مردان سیاست را نشان می دهد. تقابلِ در ظاهر، و همسویی عمیق دینو سیاست در جامعه ای درگیر بحران، به شکلی گیرا در مراودات کشیش و شهردار نشان داده شده و نریمانی خوب توانسته با ایجاز فوق العاده متن کنار بیاید.
در جایی از نمایش، ما برای این که القائات مسیح ذهن دن کامیلو را به چشم ببینیم، مسیح در هیئت و به نام خودش ظاهر می شود؛ انسانی معمولی و دلنشین که از صلیب به زیر می آید. او جلوی در کلیسا را جارو می کند، لباس هایش را در چمدانش مرتب می کند، جلوی در کلیسا را جارو می کند، لباس هایش را در چمدان می گذارد، و وقتی القائاتش را به ذهن شلوغ کشیش ایراد می کند، به کلیسا بر می گردد و دوباره مثل گذشته مصلوب می شود.
در پایان نمایش، بین کشیش و پپونه آشتی حساب شده ای سرشار از دوز و کلک هر دو طرف معامله به صورت مجلس “شام آخر” منعقد می شود. ولی دیگر از مسیح خبری نیست. او قهر کرده و برای همیشه رفته است. این استعاره زیبا، علامت آشتی مرگبار دین و سیاست است. آشتی فاجعه آمیزی که حتی مسیح را نیز می رنجاند چرا که او خود از اتفاقات هولناک بعد از این ازدواج به خوبی آگاه است.
رویارویی آدم ها در نمایشی سراپا گروتسک، اغراقی کمیک را به وجود آورده که شاید در آغاز برای تماشاگر متکلف به نظر برسد، اما هرچه درام پیش می رود، تماشاگر به هارمونی بسیار خوب بین فرم و محتوای کار بیشتر پی می برد. در واقع مخاطب به این نقطه می رسد که برای نشان دادن انحطاط و بی نظمی یک جامعه، راهی جز به کار بستن فرمی آشفته و شخصیت هایی اغراق شده نیست. در واقع تزویر و سالوس دن کامیلو و توخالی بودن و پوچ بودن شخصیت شهردار در این فرم گیرا و جذاب است که خودش را نشان می دهد.
“دن کامیلو” برداشتی آزاد است از مجموعه داستانهای “دنیای کوچک دن کامیلو” نوشته “جیووانی گوراسکی” طنزپرداز، روزنامه نگاروکاریکاتوریست ایتالیایی. او در خانوادهای از طبقه متوسط در نزدیکی شهر پارمای ایتالیا به دنیا آمد. پس از ناکامی در تحصیلات دانشگاهی به مشاغل مختلف روی آورد تا این که سرانجام در ۱۹۲۹ سردبیر مجلهای فکاهی به نام کوریره امیلیانو را به عهده گرفت و در سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۴۳ سردبیری مجله فکاهی دیگری به نام برتولدو به عهده او گذاشته شد. گوراسکی در جنگ جهانی دوم، دولت موسولینی را مورد انتقاد قرار داد که همین انتقادات مشکلاتی را برایاش به وجود آورد. در همین دوران برادر جیووانی در جبهه روسیه مفقودالاثر شد و او شبی از ناراحتی مست کرد و تا صبح در خیابانها عربده کشید و به فاشیستها ناسزا گفت که موجب دستگیری او شد و مدتها در بازداشتگاههای آلمان ها بهسر برد تا این که به سربازی رفت و به جبهه اعزام شد.
در سال ۱۹۴۳، هنگامی که ایتالیا با نیروهای متفقین پیمان متارکه جنگ را امضا کرد، او در جبهه شرقی بود و چون حاضر به همکاری با آلمان نشد، دستگیر و تا پایان جنگ در اردوگاه اسراء در کشور لهستان به سر برد و سرانجام توسط ارتش انگلیس آزاد شد. گوراسکی بعد از بازگشت به کشور به کاریکاتور روی آورد. البته پیش از آن حتی دست عملگی هم کرده بود. بعدها به میلان رفت و ابتدا سردبیر هفتهنامه “برتولدو” و سپس ناشر و سردبیر روزنامه فکاهی “کاندیدو” شد و طنزهای سیاسی او مخاطبین بسیاری پیدا کرد. گوراسکی در ۱۹۵۰ با خلق “دن کامیلو” شهرتی جهانی پیدا کرد.
گوراسکی در سال ۱۹۵۴ به اتهام افترا بازداشت شد. او نامهای را انتشار داده بود که در آن از قول رهبر مقاومت ایتالیا د گاسپری که بعدها به نخست وزیری رسید، از متفقین خواسته شده بود رم را بمباران کنند. دادگاه او را به دوازده ماه زندان محکوم کرد اما به دلیل خوشرفتاری زودتر آزاد شد. در ۱۹۵۶ وضع سلامتیاش وخیم شد و برای درمان به سوئیس رفت. در ۱۹۵۷ از سردبیری کاندیدو کناره گرفت و سرانجام در ۱۹۶۸ در پی حمله قلبی درگذشت.
دن کامیلو/ نویسنده و کارگردان: کورش نریمانی، بازیگران: سیامک صفری، مهران احمدی، الیکا عبدالرزاقی، مهدی بجستانی، هوتن شکیبا، بهرام افشاری و فریده سپاه منصور، دستیار کارگردان، برنامهریز و مدیر تولید: نورالدین حیدری ماهر، طراح صحنه: رضا مهدیزاده، طرﺍح ﭘﻮسترﻭﺑﺮﻭﺷﻮﺭ: ﺍﻣﯿﺮ ﺍﺳﻤﯽ، طراح لباس: الهام شعبانی، ﻃﺮﺍﺡﮔﺮﯾﻢ: ﺳﺎﺭﺍ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭﯼ، ﻃﺮﺍﺡﻧﻮﺭ: ﺭﺿﺎ ﺧﻀﺮﺍﯾﯽ، عکاس: کورش جوان.