گشت ارشاد و رویکرد دولت جدید

آزاده دواچی
آزاده دواچی

گشت های ارشاد و برخوردهای خشن با زنان به بهانه ی مبارزه با بدحجابی یکی از بحث انگیزترین مسائل در حوزه ی زنان بوده است. حضور این گشت ها و نحوه ی برخورد با آنها حتی تجربه ی بسیاری از فعالان زنان بوده و موجبات اعتراض آنها را فراهم کرده است نرگس محمدی در نامه ی اخیر خود می پرسد کجای پوشش او ایراد داشته است که باید اینگونه با او برخورد شود ؟ او در نامه تشاز این برخوردهای خشن انتقاد می کند. اما آن چیزی که برخورد با حجاب اجباری را بغرنج تر کرده است استفاده از نیروهای نظامی برای کنترل پوشش زنان است. گذشته از شیوه ی برخورد با زنان به بهانه ی حفظ حجاب اجباری، مسئله ی اصلی، کنترل کردن بدن زنان و اعمال خشونت علیه آنها برای نگاه داشتن اخلاقیات جامعه است و تا زمانی که بافت سنتی و مذهبی در کنار قانون از این کنترل تن برای حفظ اخلاقیات جامعه استفاده کند این معضل به قوت خود باقی خواهد ماند. در بسیاری از موارد به خصوص در حوزه ی ورزش زنان، حجاب اجباری زنان ایرانی به امری دست و پا گیر تبدیل شده است و شانس حضور زنان را برای گرفتن عنوان قهرمانی تحت تاثیر قرار داده است. گرچه بسیاری از زنان ورزشکار ایرانی با وجود همین اجبار توانسته اند در سطوح بین المللی ورزشی بدرخشند، اما گاهی مانند تیم ملی کاراته زنان به دلیل همین پوشش از شانس قهرمان شدن محروم شده اند. به عبارت دیگر در طول چند سال گذشته عدم برخورد دستگاه های قانونی و در حقیقت حمایت دولت از استفاده از خشونت علیه زنان برای اعمال قدرت بیشتر در سطح جامعه، مسئله ی پوشش اجباری را وارد شرایط پیچیده تری کرده که نیاز به بررسی و تبیین چند جانبه است. 

 در این میان به نظر می رسد که اعمال این نوع برخوردها عموماَ با تشویق و همراهی گروه های تندرو مذهبی در درون سیستم حکومتی همراه است، به خصوص که به کرات نوع پوشش تعریف شده ی مطابق اصول مذهبی از تریبون های مختلف تبلیغ می شود و حتی در بعضی موارد زنانی که این نوع پوشش ایده آل را رعایت نکنند از جانب همین نیروها به شدت مورد حمله قرار گرفته اند. با این حال نیروهای افراطی مذهبی تمایل دارند تا با کنترل سیستماتیک زنان در سطوح مختلف اجتماع، به نوعی جلوی حضور مستقل و پررنگ آنها را در عرصه عمومی بگیرند و هرچه بیشتر بر سیطره ی قدرت خود بیفزایند تا آنجایی که در بعضی موارد این کنترل به شدت رنگ و بوی سیاسی به خود می گیرد.

همین تاکید بر پوشش و حضور مداوم گشت های ارشاد، گاهی به عنوان حربه ای برای تبلیغات سیاسی استفاده شده است. برای مثال همه به خاطر داریم که در اولین دوره ی ریاست جمهوی آقای احمدی نژاد در تبلیغات انتخاباتی از برخورد پلیس با بدحجابان انتقاد شد اما به محض رسیدن به ریاست جمهوری برخوردهای نیروهای انتظامی با زنان با شدت بیشتری گسترش یافت. دولت نهم و دهم در تمام طول مسئولیت خود به نوعی از این خشونت استقبال کرد و به قدرت گرفتن ایدئولوژی های مذهبی علیه زنان کمک فراوانی کرد. در طول همین دوره بود که صحنه هایی از درگیری ها ی روزمره با زنان در خیابانها منتشر شد و سوال اساسی را در ذهن بسیاری مطرح کرد که واقعاَ چر زنان باید متحمل این چنین برخوردهایی باشند؟ انگار هرچه حضور زنان در بافت سیاسی اجتماعی پر رنگ تر شد محدودیت های پوششی افزایش یافت.

با این حال یکی از شعارهای انتخاباتی آقای روحانی در واقع تاکید بر باز گرداندن منزلت به زنان بوده است، ایشان در نطق های انتخاباتی شان گفتند: “اگر بار مسئولیت بر دوش من افتاد، کرامت را به دانشگاه و دانشجو بازخواهم گرداند و منزلت را به زنان باز خواهم گرداند. من به کمک پلیس کاری خواهم کرد که امنیت واقعی باشد و دختران ما در خیابان احساس امنیت کنند و نخواهم گذاشت مأموری بی‌نام و نشان از کسی سئوال کند. دختران خود حافظ حجاب و عفاف هستند”. در واقع آقای روحانی به طور مشخص و صریح بر تمایز میان حجاب و عفاف تاکید کرده اند به طوری که ایشان عفاف را برتر از حجاب دانستند و حتی در چند روز گذشته از برخورد خشن پلیس با زنان انتقاد کرده اند. 

به نظر می رسد که اظهارات آقای روحانی می تواند حداقل زمینه و فضا را برای به چالش کشیدن برخورد پلیسی و امنیتی با پوشش زنان، مهیا کند. به گمان من این گونه اظهارات قادر است تا افراد مسئول در این زمینه را خطاب قرار دهد و به مسئله ی برخورد پلیس با پوشش و حجاب زنان با دید مسئولانه تری نگاه کند. گرچه که تعریف عفاف و حجاب از لحاظ مفهومی تمایز چندانی ندارند و هر دو به نوعی صحه بر کنترل حق طبیعی افراد بر رفتار و تن خود است اما نکته ی مثبت در این سخنان خطاب قرار دادن زنان و مردان به طور برابر برای حفظ عفاف و نفی استفاده از خشونت علیه زنان است. 

اما پرسش اینجاست که چه قدر نقش رئیس جمهور در زدودن خشونت علیه زنان می تواند موثر باشد؟ در یکی از خبرها نوشته شده بود که آقای احمدی مقدم در مصاحبه ای گفته اند که نیروی انتظامی از سر اکراه وارد شده است. اگر مسول نیروهای انتظامی خود اذعان می کند که تمایلی به دخالت ندارد و با اکراه وارد می شود پس کدام سازمان و یا مرجع قانونی بر استفاده از نیروهای نظامی برای حفظ حجاب تاکید دارد؟ چرا عده ای بدون آن که قانون برای آنها تعیین کند مسئله ی بدن زنان را به یک آبروی ملی و یا یک نرم و معیار اخلاقی در جامعه تبدیل می کنند و برای نگه داشتن همین اخلاق حاضرند دست به هر خشونتی علیه زنان کشورشان بزنند؟

شاید بتوان گفت شکافی در عقاید و آراء نسبت به حجاب زنان در حامعه ی ایران وجود دارد که نشأت گرفته از دید افراطی و یا معتدل قدرت سیاسی به این مسئله است. دسته ای از صاحبان قدرت و ثروت، خشونت علیه زنان را از طرق مختلف تبلیغ می کنند اما دسته دیگر شامل کسانی است که با توجه به پتانسیل های بالای زنان در جامعه، مشارکت فعال زنان و مردان در جامعه را باور دارند و بر این عقیده اند که از طریق اعمال زور و قدرت و برخوردهای خشونت آمیز نمی توان اخلاقیات جامعه را بر قرار کرد. در طول هشت سال گذشته یک دست شدن انواع ساختارهای حکومتی و دولت با نیروهای اصول گرا و تند رو، قدرت تماماَ افراطی را بر نظام روابط و اخلاقیات جامعه چیره گردانده بود، این نوع اظهار نظرها گرچه هنوز نسبت به زنان آنچنان تغییر شگرفی نکرده اند اما می تواند با توازن قدرت با نیروهای افرطی و بسط آن به حذف رفتارهای خشونت آمیز علیه زنان یاری رساند. گر چه آن چیزی که اهمیت دارد تاکید بر حق و اختیار اتتخاب حجاب است با این وجود اما هر حرکتی از درون ساختار قدرت و مسئولان اجرایی که بتواند از تسلط و اقتدار بلامنازع نیروهای افراطی بکاهد را می توان سودمند ارزیابی کرد. اظهارات آقای روحانی همانند بعضی از مسئولان که بعضاَ به این نوع برخوردها انتقاد کرده اند، نیازمند بررسی و موشکافی است، و البته خو د نشان دهنده ی این امر است که برخورد خشونت آمیز با زنان در حوزه ی حجاب و پوشش نه زاییده عرف و قانون جامعه، بلکه به دلیل رشد یافتن نیروهای افرطی و ایدئولوژی های مذهبی علیه زنان است که تماماَ سعی دارند با فشار به زنان، کنترل بدن آنها و همینطور اشاعه و اعمال خشونت در جامعه به نوعی به افزایش و تثبیت هرچه قدرت خود دست یابند.

 

پانوشت ها:

 http://jamnews.ir/detail/News/235783

 http://www.dw.de/حجاب-غیرقانونی-شانس-قهرمانی-تیم-کاراته-بانوان-ایران-را-برباد-داد/g-17112972

 منبع: مدرسه فمینیستی