خانواده محمد اولیایی فر در مصاحبه با “روز” نسبت به اخبار و شایعات منتشر شده پیرامون ابتلای این وکیل دادگستری به سرطان خون واکنش نشان دادند و اعلام کردند هنوز نوع بیماری او مشخص نیست.
شهره طاقتی، همسر آقای اولیایی فر به “روز” گفت این وکیل دادگستری از روز چهارشنبه در بهداری زندان اوین بستری است و خانواده او منتظر پاسخ آزمایش ها و تشخیص پزشکان هستند.
عبدالفتاح سلطانی، وکیل آقای اولیایی فرد نیز به “روز” گفت: تا زمانی که جواب آزمایشات آقای اولیایی فر داده نشود و پزشکان ایشان نظر خود را اعلام نکنند نمی توانم در این مورد نظری بدهم.
محمد اولیایی فر، حقوقدان و وکیل دادگستری است که وکالت تعدادی از زندانیان سیاسی و مطبوعاتی را بر عهده دارد. او وکیل بهنود شجاعی و تعدادی دیگر از نوجوانان زیر 18 سالی بود که محکوم به اعدام شده اند.آقای اولیایی فربه اتهام تبلیغ علیه نظام به یکسال حبس تعزیری محکوم شده و درحالی در زندان اوین به سر می برد که به گفته وکیلش “حکم صادره به او و وکلایش ابلاغ نشده است”.
آقای سلطانی توضیح میدهد: “دستگیری آقای اولیایی فر کاملا خلاف قانون بوده و حکمی که صادر شده تاکنون نه به ایشان و نه به وکلای ایشان ابلاغ نشده و این در حالیست که نزدیک 6 ماه است آقای اولیایی فر برای اجرای این حکم که قطعی نشده در بازداشت به سر می برد.
وکیل آقای اولیایی فر با اشاره به اینکه به دلیل عدم ابلاغ، موکلش امکان تجدید نظر خواهی نیافته، می گوید: “حکم را به ما ابلاغ نکردندو ما نتوانستیم تقاضای تجدید نظر کنیم؛یکباره به صورت کاملا غیرقانونی، حکمی که قطعی نشده را اجرا کردند و اعتراض های ما نیز نتیجه ای نداشت.”
وی می افزاید: “یکی از وکلای آقای اولیایی فر را در راهروی دادگاه دیده و به او گفته بودند بیا این حکم را امضا کن که او قبول نکرده بود. به من هم زنگ زدند و گفتند بیا رای را امضا کن که گفتم براساس قانون، حکم باید تایپ و به دادنامه تبدیل شود تا ما و موکلم بدانیم براساس چه استدلال ها و استناداتی او محکوم شده است، سپس شما باید حکم را به ما ابلاغ کنید و رونوشتی از آن را به ما به عنوان وکیل و همچنین به خود آقای اولیایی فر بدهید. اما اینکار را نکردند و موکلم را به زندان بردند.”
به آقای سلطانی می گویم محکومیت آقای اولیایی فر یکسال بود که 6 ماه از ان گذشته.اکنون با توجه به بیماری ایشان چه اقداماتی انجام خواهید داد؟ پاسخ میدهد: “چند روز دیگر 6 ماه می شود و براساس قانون می تواند به دلیل گذشت نیمی از محکومیت از آزادی مشروط استفاده کند و ما نیز در این راستا اقدام خواهیم کرد.”
وکیل آقای اولیایی فر سپس ضمن غیرقانونی خواندن رفتارهایی که با موکلش شده، می گوید: “تاکنون هیچ یک از رفتارهایی که با آقای اولیایی فر صورت گرفته براساس قانون نبوده؛ چه دفعه اول که ایشان را بازداشت و سپس آزاد کردند و چه بار دومی که دراردیبهشت ماه ایشان را بازداشت کردند؛ هر دو بار کاملا خلاف قانون بود. از طرفی پابند راـ بر اساس قانون ـ تنها می توانند برای محکومان دارای جرایم سنگین مثل قتل و آدم ربایی استفاده کنند اما متاسفانه برای آقای اولیایی فر غیر از دستبند در دادگاه پابند نیز زده واو را با پابند آورده بودند در حالیکه در هیچ کجای دنیا چنین رفتارهایی با یک وکیل دادگستری نمی کنند.
آقای سلطانی می گوید: “این شیوه برخورد نشان میدهد که عده ای میخواهند با وکلا برخورد تند کنند و از وکلا زهر چشم بگیرند تا آنان پرونده های سیاسی را نپذیرند.”
شهلا طاقتی، همسر آقای اولیایی فر نیز در مصاحبه با “روز” در خصوص آخرین وضعیت همسرش سخن گفته است که در ذیل می آید.
شما آخرین بار کی با همسرتان ملاقات کردید و وضعیت جسمی ایشان چطور بود؟
من روز دوشنبه، یعنی دو روز پیش با همسرم ملاقات حضوری داشتم. او را از بهداری اوین به سالن ملاقات آورده بودند.او گفت از روز چهارشنبه که او را برای آزمایش و تصویر برداری به بیمارستان امام برده بودند، در بهداری اوین بستری شده و تنگی نفس دارد و اکسیژن بالای سرش است. کلا از نظر جسمی وضعیت خوبی ندارد؛در واقع وضعیت جسمی اش خیلی بد است. گردنش به شدت متورم شده و دو غده در گردنش هست که کاملا مشخص است. در ریه ایشان هم توده ای دیده شده و ما به شدت نگران هستیم و منتظر جواب آزمایشات و نظر قطعی پزشکان هستیم.
یعنی هنوز نوع بیماری ایشان مشخص نیست ؟
خیر. در آزمایش خون همسرم مواردی دیده شده و دکتر پرسیده که تنگی نفس داری که او هم گفته از دو ماه پیش تنگی نفس دارد. غده های گردن و توده ریه هم هست اما هنوز پزشکان جواب قطعی نداده و تنها گفته اند مشکوک است و جواب آزمایشات به تشخیص بیماری کمک خواهد کرد. اما من می بینم همه جا نوشته اند همسرم سرطان خون دارد؛ و جالب این است که می نویسند به نقل از خانواده در حالی که ما اصلا حرفی نزده ایم و به همه هم گفته ایم که منتظر اعلام نظر پزشکان هستیم.لذا من هر چیزی را که به نقل از خانواده زده اند رسما تکذیب میکنم. من نمیدانم چگونه به خود اجازه میدهند با زندگی اقراد این گونه بازی کنند و چنین خبرهای کذبی را به نقل از خانواده بزنند. با دیدن این خبرها مادر آقای اولیایی فر به شدت روحیه اش را از دست داده؛ من و بچه ام هم داغون هستیم. این چه دوستی یا دشمنی است که با ما می کنند؟ به خدا ما نیز شک کرده ایم که نکند چیزی میدانند که ما نمیدانیم اما وقتی می نویسند به نقل از خانواده می دانیم که دروغ است. شما ببینید با بچه من چه کرده اند؟ بچه 7 ساله من حرف ما را نیز باور ندارد و فکر میکند پدرش سرطان خون دارد 5 روز است که اصلا مدرسه نمی رود و فقط چسبیده به من و احساس خطر می کند. من هم با پزشکان بیمارستانی که همسرم را برای آزمایش آورده بودند و هم با دکترهای زندان حرف زده ام؛ همه گفته اند که فعلا نمی توانیم نظر قطعی بدهیم تا جواب آزمایشات بیاید. به خدا ما از ترس اسم این بیماری را هم نمی آوریم اما هر کانالی که عوض میکنیم همین را می گوید.
روزی که آقای اولیایی فر را برای آزمایشات به بیمارستان امام آورده بودند شما نیز حضور داشتید برخی از حمله افراد مسلح به شما خبر داده اند. قضیه چه بود؟
روز چهارشنبه یک سرباز و یک مامور لباس شخصی آقای اولیایی فر را برای آزمایش و تصویر برداری آورده بودند. وقتی او را از اتاق دکتر بیرون آوردند من جلو رفتم و تنها حالش را پرسیدم؛به هر حال به شدت نگران بیماری اش بودم و میخواستم بدانم دکتر چی گفته اما همین که حالش را پرسیدم آن فرد لباس شخصی شروع به پرخاش و توهین به من کرد و مرا متهم به بی دینی کرد و گفت که تو نه به امام حسین اعتقاد داری و نه حضرت زهرا و… همه پرسنل بیمارستان و افرادی که آنجا حضور داشتند نیز شاهد بودند که من تنها حال همسرم را پرسیدم اما این آقا اسلحه را سمت من گرفت و شروع به توهین کرد که من واقعا شوکه شدم. این آقایان فکر میکنند چون آقای اولیایی فر اتهامش تبلیغ علیه نظام است ما دیگر نه خدا را می شناسیم نه امام حسین و فاطمه زهرا را و…
بعد چه اتفاقی افتاد؟ آیا شما این مساله را پی گیری کردید؟
بعد اجازه نداد با همسرم حرف بزنم و او را سریع به زندان بازگرداند. متاسفانه با توجه به وضعیت جسمی همسرم هیچ ملاحظه ای نکرد و ما واقعا وضعیت روحی بدی داشتیم؛ الان هم همین طورست؛از نوع بیماری همسرم نگرانیم و هنوز نمیدانیم چی در انتظارمان است. من پی گیری کرده ام؛ به مسئولین زندان هم اطلاع دادم؛آنهامتاسف بودند و گفتند قطعا پی گیری و برخورد می کنند. به دادگاه هم رفتم و با آقای پیر عباسی صحبت کردم ایشان هم گفتند که متاثر هستند و پی گیری خواهند کرد.
گفتید که روز دوشنبه با آقای اولیایی فر ملاقات کردید؛ وضعیت روحی ایشان، بخصوص با توجه به بیماری جسمی، چگونه بود؟
شرایط خوبی نیست. الان هم نگران وضعیت جسمی خودش است و هم نگران این خبرهایی که منتشر می شود. شما نمیدانید وقتی هنوز هیچی قطعی نیست اما می نویسند که سرطان خون دارد چقدر در روحیه همسرم تاثیر منفی دارد. بهرحال خبرهای بیرون به آنها هم میرسد. بچه 7 ساله من در ملاقات مدام از او می پرسید که بابا مریض هستی بگذار گردنت را ببینم و… همین نیز در روحیه اش تاثیر دارد. هرچند سعی میکند جلوی ما هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی خود را نبازد و خوب جلوه دهد اما خب کاملا مشخص است که در چه شرایطی است.
خانم طاقتی، همسر شما قبل از زندان بیماری داشته است؟
نه خیر، سابقه هیچ نوع بیماری نداشته و من واقعا امیدوارم که این مساله حل شود و بیماری خطرناک و جدی ای نباشد. شما نمیدانید چقدر خانواده از نظر فکری و روحی به هم ریخته است.
ممکن است بفرمایید با توجه به بیماری همسرتان چه پی گیری هایی از طریق حقوقی انجام داده اید؟ آیا تقاضای مرخصی داده اید؟ چه پاسخی داده اند؟
بله ما پی گیر هستیم که بتوانیم برای ایشان یا مرخصی برای درمان و پی گیری پزشکی بگیریم و یا با توجه به اینکه نصف محکومیت ایشان طی شده، برای ایشان آزادی مشروط بگیریم که بیرون بیاید و شروع به معالجه کند. دیروز صبح هم به کانون وکلا رفته بودم و با هیات مدیره این کانون دیدار کردم گفتند که پی گیر آزادی مشروط آقای اولیایی فر هستند.ما امیدواریم که مسئولان قضایی مساعدت کنند تا همسرم هر چه سریع تر آزاد شود و تحت درمان قرار بگیرد. در این زمینه دیروز با آقای لطفی، رئیس دادگاه انقلاب نیز دیدار کردم و از ایشان هم خواهش کردم روند آزادی مشروط یا مرخصی را تسریع کنند تا همسرم زیر نظر متخصصان قرار بگیرد. فعلا هم منتظریم.
خانم طاقتی اگر در پایان حرف خاصی دارید بفرمایید.
بیماری همسر من هنوز مشخص نیست؛من از سایت ها و تلویزیون ها خواهش می کنم به نقل از ما دروغ پراکنی نکنند. خواهش میکنم به این فکر کنند که خانواده ما این اخبار را می بینند و روحیه شان داغون می شود. این اخبار به گوش آقای اولیایی فر می رسد و روحیه او نیز داغون می شود. به خدا خودمان را باخته ایم؛اگر پای بیماری هم در میان نباشد خود این نوع خبرها، آدم را بیمار میکند. رسما خواهش میکنم از رسانه ها که لطفا از جانب ما دروغ ننویسند و با طمانینه بیشتری، خبر ها را منتشر کنند و بدانند این نوع خبرهایی که منتشر میکنند پی گیری ها و کار ما را نیز خراب میکند. چون در آن صورت دستگاه قضایی تصور میکند که ما خبر دروغ داده و خواسته ایم وضعیت را بدتر از آن چیزی که هست نشان بدهیم. ما به اندازه کافی مشکل داریم. به خدا بچه من 7 سال دارد اما بعد از دیدن این خبرهای تلویزیون ها به هم ریخته و مدام پای تلویزیون است که خبری از پدرش بیاید. بچه ای که باید سرش به بازی گرم باشد وحشت کرده و مدام درباره سرطان خون می گوید. خواهش میکنم رسانه ها حدس و گمان خود را ننویسند و خدای نکرده اگر درست هم از آب بییاد ادعا نکنند که درست گفته بودند. از همه هم میخواهم دعا کنند برای همسرم که واقعا محتاج دعا هستیم. دعا کنید بیماری او خطرناک نباشد و…