بار اول نیست که احمد زیدآبادی به زندان می رود و بار اول نیست که چنان مقاومت می کند که حسرت یک آخ را هم بر دل بازجویانش می گذارد. زیدآبادی مرد زندان است، مرد روزهای سخت، مرد ایستادن بر سر عهد؛ مردی که نگاه مهربان و لحن آرامش با اراده ای پولادین و دلی استوار ترکیب شده است. لافزن نیست و هل من مبارز گویان رقیب نمی طلبد و دشمن نمی تراشد، دشمن اما که آمد گامی به عقب نمی نهد و نشانه ای از ضعف بروز نمی دهد. ماجراجو نیست، اما چون ماجرا پیش آید، مرد میدان است.
زید آبادی ساده است و خاکی، افتاده و بی پیرایه. از آنها که می توان با او نشست و گپ زد. از بالا به آدمها نگاه نمی کند، شوخ است و تیزبین. مودب است و صریح. خط شکن است، اما تندرو نیست. روشنفکر است، اما برج عاج نشین نیست. آرمانخواه است اما مالیخولیایی نیست. سیاستمدار است اما دغلباز نیست. ملی گراست اما نژاد پرست نیست. مذهبی است اما خشک مغز نیست. معتقد است اما زورگو نیست. کتاب می خواند برای آنکه بفهمد، نه آنکه افاده بیاید. گفتگو می کند برای رسیدن به مفاهمه نه برای کوبیدن طرف مقابل.
احمد زیدآبادی خط شکن است. کتاب دین و دولت در اسرائیل او و مقالات و تحلیلهای راهگشایش شاید تنها اثر منتشر شده به زبان فارسی باشد که این مسئله را با نگاهی بی تعصب و فارغ از پیش داوریها بررسی کرده است. خط شکنی احمد زیدآبادی با توجه به تعلقات سیاسی او در آن زمان برای او سخت هزینه زا بود، هزینه اش را داد اما حرفش را زد.نه با هوچیگری و تبلیغات و تندروی، با منطق و ملایمت. هرگز از آرمان دستیابی به دموکراسی کوتاه نیامده است، عمر و زندگیش را برای گذار ایران به دموکراسی و کمک به بهبود وضعیت جامعه ای که در آن زندگی می کند صرف کرده است. ایستادگی منطقی اش بر حرفش و نظرش تا به آخر، آن چیزی است که احمد زیدآبادی را احمد زید آبادی کرده است.
او شرافت و قلمش را به پول نفروخته، با اینکه هم پول را دوست دارد و هم به آن احتیاج.اگر چه راه برایش باز بوده است، اما هرگز سر بر آستان این و آن فرو ننهاده تا مدیحه گوی صله دهندگان شود، در حالی که به چشم می دید که تنها با یک بله گفتن می توان بسیار چیزها به کف آورد، هم زندگی مرفه داشت، هم به دیگران فخر فروخت که به دربار فلانی و بهمانی راه دارد و هم پز روشنفکری داد.
در سیاست، آرمانخواه، معقول و معتدل است.اعتدال برای او غلطیدن از دامن این به دامن آن و استواری برایش تندرویهای رسانه پسند کردن نبوده است. عقلش نوک زبانش نیست و هر روز سخنان متناقض با حرفهای دیروزش نمی زند. چنان نیست که برای مذهبیها چیزی بگوید و برای سکولارها چیز دیگر. برای خارجیها حرفی بزند و برای داخلیها حرف دیگر. در مشی سیاسی اش اعتدال و آرمانخواهی را با هم دارد. در بحثی برای خالی کردن خشم، تحقیر دیگران را در دستور کار قرار نداده است. در باره اخلاق موعظه نمی کند، با عملش درس اخلاق می دهد.
احمد زیدآبادی اسیر گذشته نیست، دل نگران آینده است. در خط کشیهای سیاسی نیم قرن اخیر منجمد نشده است. منتقد رفتارها و سنتهای ناصحیح است، انتقادات خود را به زبان می آورد و در رفتار سیاسی اش منظور می کند. هرگز ندیدم خودی و غیرخودی کند. تساهل و تسامحش تنها در حرف نیست، در عمل متجلی است. مردی است که همه نیروهای دموکراسی خواه می توانستند به او اعتماد کنند و او نیز می توانست با همه آنها کار کند.
احمد زیدآبادی تنها یک روزنامه نگار برجسته نیست، احمد زیدآبادی تنها یک سیاستمدار قابل اعتماد نیست. احمد زیدآبادی انسانی دوست داشتنی، برادری قابل تکیه و مردی ایستاده بر عهد است. احمد زید ابادی از آن دست کسانی است که جامعه ما بدانها نیاز دارد.