دموکراتهای جهان! دیکتاتور شوید

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

اینکه فکر کنیم خاک یک کشور اخلاق خاصی دارد، خیلی هم نامربوط نیست. اتفاقا یکی از نظرات مهم در تاریخ اندیشه اجتماعی همین است که ابن خلدون گفته است که “اقلیم در اخلاق و رفتار اجتماعی خیلی تاثیر دارد.” مردمی که در دشت زندگی می کنند، با افرادی که در مناطق کوهستانی زندگی می کنند، اخلاق شان فرق می کند. آدمهایی که در مناطق گرم مثلا اهواز و بندرعباس زندگی می کنند، مردمی برونگرا هستند و آدمهایی که در مناطف سرد مثلا همدان زندگی می کنند مردمانی درونگرا هستند. البته این حرف ها هم بستگی دارد به اینکه یک جامعه تا چه حد بر طبیعت غلبه کرده باشد. هر چه جامعه پیشرفته تر و تکنولوژی قدرتمند تر باشد، طبیعت تاثیر کمتری در جامعه پیدا می کند. به همین دلیل هم در شهری مثل پاریس یا برلین یا نیویورک یا تهران یا قاهره دیگر اهمیتی ندارد که شهر ده میلیونی در دشت است یا کوه. لابد می خواهید بگوئید این مزخرفات جدی چه ربطی به طنز و مسائل اجتماعی و سیاسی دارد. اتفاقا خیلی هم رابط دارد. منظورم این است که در خیلی از کشورهای آسیای میانه یا خاورمیانه یا نوک شاخ آفریقا یا زیر شکم آفریقا یا زیر چکمه ایتالیا، نظام های سیاسی خیلی هم معنی دار نیستند.

من نمی فهمم در کشورهایی مثل لیبی یا عراق یا سوریه یا اردن یا پاکستان یا عراق، معنی تغییر رژیم از جمهوری به سلطنت یا برعکس یا مثلا تغییر حکومت قبیله ای به سوسیالیستی چه معنی دارد. البته من خوشم می آید که مردم در انتخاب کارگزاران نقش داشته باشند، ولی خیلی اوقات مردم خودشان از داشتن حق انتخاب خوششان نمی آید. گاهی هم بعضی از مردم خوششان می آید که در تعیین سرنوشت خودشان نقش داشته باشند، ولی رئیس و روسای مملکت از اینکه مردم خوششان می آید، ناراحت اند. به همین دلیل خیلی از رهبرانی که خوششان نمی آید مردم در سرنوشت خودشان نقش داشته باشند، مردمی را که خوششان می آید در انتخاب سرنوشت شان نقش داشته باشند، دستگیر و زندانی می کنند و خودشان سرنوشت کشور را تعیین می کنند.

منظورم این است که وقتی دیکتاتوری یکی از ویژگیهای جغرافیایی است، خیلی فرق نمی کند که کشور سلطنتی باشد، یا شوروی باشد، یا جمهوری باشد. در چنین سرزمینی وقتی جمهوری می شود، صدام حسین می شود رئیس جمهوری که هر بار با ۹۹ درصد به مدت ۲۰ سال رئیس جمهور می شود، یا موگابه رئیس جمهوری می شود که سی سال هی رئیس جمهور انتخاب می کنند و او رئیس جمهور می شود، یا ملس زناوی در اتیوپی، ادریس دبی در چاد، عمرالبشیر در سودان، اسلام کریموف در ازبکستان، پلیس کامپاور در بورکینافاسو، یاوری موسونی در اوگاندا، هون سن در کامبوج، کاول پیا در کامرون می شوند روسای جمهوری که سی سال دائم می شوند رئیس جمهور.

می بینی کشوری مثل ازبکستان جمهوری سوسیالیستی است، و اسلام کریموف دبیر کل حزب کمونیست و رهبر پابرهنگان است، بعد کشور می شود جمهوری، باز هم همان اسلام کریموف رئیس جمهور طرفدار سرمایه داری می شود، بعدا هم هی انتخابات برگزار می کند و خودش رئیس جمهور می شود. حکومت می شود جمهوری اسلامی باز هم ولی فقیه مثل پادشاه دیکتاتور حکومت می کند، بعد هم که جمهوری می شود، رئیس جمهور هی خودش را انتخاب می کند.

در چنین کشورهایی ممکن است هر دو سال یک پادشاه حکومت کند و با کودتا کنار برود یا یک رئیس جمهور چهل سال رئیس جمهور باشد، کشور کمونیستی است، نورسلطان نظربایف رئیس حزب کمونیست است، بعد هم خودش حکومت را تغییر می دهد، و باز هم سی سال رئیس جمهور می شود، بعد هم که سلطنتی بشود، خودش می شود پادشاه. اصلا چه معنی دارد که در جمهوری سوریه یا آذربایجان، پدری مثل حیدر علیوف بمیرد و پسری مثل الهام علیوف رئیس جمهور شود، یا حافظ اسد رئیس جمهور بمیرد و بشار اسد پسرش بر تخت جمهوری بنشیند.

دیروز نورسلطان نظربایف برای پنجمین بار رئیس جمهور قزاقستان شد. ایشان یک مدت دبیر کل حزب کمونیست بود، بعد کشور یک نظام دموکراتیک پیدا کرد و حالا شده رئیس جمهور ابدی، مرده شور این ریاست جمهوری را ببرد که رئیس جمهور از سلطان بیشتر حکومت می کند.

نه اینکه بگویم خاک خاورمیانه دیکتاتورپرور است، این موضوع هم غیرعلمی است و هم غیرواقعی، ولی بقول یکی که اسمش را نمی برم، برای مردمی که فرهنگ ندارند، انقلاب یک فاجعه است. برای جامعه ای که قانون و دموکراسی وجود ندارد، جمهوری فقط یک اسم است.

 

خواهد رفت

من نمی فهمم این علما چرا همه اش نظریاتشان نسیه است و حواله به تاریخ می کنند. پنجاه سال قبل کمونیست ها می گفتند رژیم پوشالی سرمایه داری آمریکا در حال نابودی است، حالا همه کشورهای کمونیستی از میان رفتند و همین رژیم پوشالی آمریکا هنوز قدرت اول جهان است. امام خمینی پیش بینی کرد که اسرائیل و آمریکا و مصر و سعودی از میان می روند، حالا هر چه می گذرد هم اسرائیل و آمریکا ماندند و هم مصر و عربستان سعودی. بقول فلان شخصیت نوادر راغب اصفهانی که زنش هر روز نفرین می کرد که الهی بمیری، زن گفته بود این نفرین هایت را ببر برای عمه جانت! الآن سی سال است هی نفرین می کنی حجاج بن یوسف یا عبیدالله زیاد بمیرد، و او هر روز گردنش کلفت تر می شود.

بدبختی این است که از این حرفها هم دست برنمی دارند، حالا بعضی هاشان عقل شان بیشتر است و زمان نمی دهند، آن احمدی نژاد مجنون و مشائی عقب مانده سیاسی که زمان هم تعیین کرده بودند. یارو گفته بود تا سه ماه دیگر امام زمان ظهور می کند. همچین حرف می زنند که انگار نه انگار سه ماه مثل برق و باد می آید و می رود و روسیاهی می ماند و آخر شاهنامه و جوجه های آخر پاییز. حالا هم که جوادی آملی گفته که “رژیم آل سعود به باتلاق یمن فرو خواهد رفت.” این باتلاق که قرار بود آمریکا در افغانستان و کویت و عراق در باتلاقش فرو بروند، پس چرا کسی را به کام خودش فرو نمی برد؟

مرد حسابی! پیش بینی هم می کنی بکن، برای چی زمان تعیین می کنی یا مکان مشخصی را می گویی. فردا مثل برق و باد می رسد و حرفت می ماند روی زمین و بعدش هم بقول کرمانی ها “همون خر سیا، راه آسیا” بی خیال حاج آقا!