امید معماریان
info
ماشاء الله شمس الواعظین روزنامه نگار و تحلیلگرمساپل سیاسی در گفت وگو با روز به ارزیابی مواضع هفته های گذشته وجایگاه مقامات جمهوری اسلامی در رابطه با تحولات غزه پرداخته است. به اعتقاد وی ”نقش ایران دربحران غزه وفلسطین درسطوح رسمی به شدت کاهش پیدا کرده و اصلا می توان گفت درحد صفر بوده است.” این گفت وگو را می خوانید.
موضع گیری های هفته های گذشته مقامات جمهوری اسلامی و تشکل های وابسته را در خصوص رویدادهای غزه چگونه ارزیابی می کنید؟
من موضع رسمی را از موضع غیر رسمی جدا می کنم. موضع رسمی، حمایت خیلی مفصل جمهوری اسلامی از حماس است که موضوع پنهانی هم نبوده است. این حمایت باعث شده حماس مقاومت بالایی از خود نشان بدهد. موضع رسمی ایران در سه حوزه قابل بررسی است. حوزه اول، تلاش های سیاسی است. رییس جمهور تماس های تلفنی داشته و از کشورهای عربی و دیگر کشور خواسته که اجلاس سران کشور تشکیل شود و اینکه هر تصمیمی این اجلاس بگیرد ایران در کنار آنها خواهد بود. حوزه دوم، موضع اجتماعی در واکنش به عملیات اسراییل بوده. تظاهراتی درتهران راه افتاد که یک بخش آن خود جوش بود و یک بخش دیگر ان سازمان یافته. آنچه در بخش سازمان یافته توجه من را به خود بیش از هرچیز دیگری جلب کرد حضور یک سری از ژنرال های سپاه در تظاهرات بود واین اظهار نظر یکی از آنها که “باید گزینه نظامی را در روی میزگذاشت در رابطه با اسراییل”، چون اسراییل به هیچ یک از کنوانسیون ها وتعهدات بین المللی عمل نمی کند ویک رژیم غاصب است و مواردی از همین نوع ادبیات. اینکه چنین موضوعی توسط یک فرمانده سپاه مطرح شود، در نوع خودش قابل توجه بود. در همین حال، بخش انسانی ماجرا که کمک به مردم غزه است، در ایران هم مانند سایر کشورهای اسلامی افزایش پیدا کرده است. از جمله یک کشتی سه هزار تنی مواد پزشکی ودارویی و موادی از این دست به سمت غزه حرکت کرده که باید پنج هزار مایل را به آن سو طی کند. همزمان با آن کمک های دیگر انسانی در حال انتقال به غزه از طریق گذرگاه رفح است.
جایگاه دستگاه سیاست خارجی ایران در مداخله و حضور در مکانیسم های بین المللی برای حل و فصل این منازعه چگونه بوده است؟
آنچه قابل توجه به نظر می رسد و بارها نسبت به آن هشدار داده شده این بوده که درچنین بحران هایی ضعف دستگاه سیاست خارجی درسطح منطقه ای و جهانی خودش را آشکار می کند. مثلا، ترکیه از جایگاه محدودتری در مقایسه با ایران درخاورمیانه برخوردار است اما به دلیل جایگاه بین المللی ومنطقه ای اش نقش بسیاربالایی ایفا می کند. تا آنجا که به عنوان نماینده تام الاختیار جنبش حماس در جلسه شورای امنیت مطالبات حماس را نمایندگی می کند. این نشان می دهد که ترکیه جایگاه بالایی پیدا کرده واز این طریق نقش منطقه ای اش تقویت می شود. به میزان اینکه نقش ترکیه افزایش می یابد، نقش ایران محدود می شود. چنانکه دیدیم نقش ایران در بحران غزه و فلسطین به شدت کاهش پیدا کرده و اصلا می توان گفت نقشش صفر بوده است. البته درسطوح رسمی. به نحوی که نمی توانست موضع دولت ها را از جای خودش تکان بدهد.
اظهارات یک فرمانده سپاه در مورد اسراییل به عنوان یک مقام رسمی چه پیامی در این ارتباط دارد؟
معادلات و تعریف هایی که درسطح جهانی صورت می گیرد در آستانه تغییر است. عملیاتی که اسراییل در غزه شروع کرده بسیاری از فرضیه ها ونظریه ها را در مورد نیروهای تروریستی و مقاومت دستخوش دگرگونی کرده است. اسراییل هم اکنون به عنوان یک دولت مافوق قوانین بین المللی و انسانی عمل می کند و تظاهرات ها و اعتراضات و واکنش های منفی بین المللی نسبت به آن از منطقه خاورمیانه فراتر رفته و پنج قاره کره زمین را فراگرفته است. به علاوه، تعریفی که درمورد سپاه پاسداران و حماس به عنوان نیروی تروریستی شده نیز قابل بازتعریف است. اسراییل به این وسیله دچار یک خطای استراتژیک شده درنوار غزه. یعنی علاوه بر برجسته کردن مظلومیت مردم فلسطین دست به اقداماتی زده که همه آنها مطابق کنوانسیون چهارم ژنو جنابات جنگی محسوب می شود. لذا دیگر تعریف ایالات متحده آمریکا و اسراییل از ماهیت یک نیروی تروریستی و یک نیروی مقاومت برای خانواده بین المللی قابل قبول نیست. حتی در آمریکا موجی که در نخبگان در این خصوص شکل گرفته قابل توجه است. آنها می گویند تا کی وتا چه زمانی وبا چه هزینه ای آمریکا باید کناراسراییل قراربگیرد و این همه چهره اش در عرصه جهانی آسیب ببیند؟ لذا می خواهم بگویم که اقداماتی از قبیل اظهار نظر یک ژنرال سپاه در یک تظاهرات، دیگر مانند گذشته معنی بدی نمی دهد.
اما آیا یک فرمانده سپاه با یک دانشجویی که در خیابان فریاد می زند وبیانیه می دهد ومی خواهد برود با اسراییل بجنگد فرق نمی کند؟
الان در سطوح رسمی روی یک سری مساپلی از این دست بحث می شود. طی روزهای گذشته یمن اعلام کرد اردوگاه هایی برای ثبت نام عملیات های ضداسراییلی ایجاد می کنند. یعنی کاری که درایران دو سه سال قبل غیر اصولی تلقی می شد الان گسترش یافته است. وزیرامور خارجه اردن اخیرا اعلام کرد که ممکن است در روابط خود با اسراییل به دلایل مختلف تجدید نظر کند. اردن اعلام کرده در معاهده صلح خود به دلیل آنچه جنایات جنگی اسراییل نامیده شده مفاهیم بازخوانی خواهد کرد. اما این که سخن این ژنرال سپاه چه پیامی خواهد داشت، پیامش این است که سپاه پاسداران درصورت اعلام آمادگی کشورهای عربی برای گشایش جبهه های جنگ، پیشتاز چنین حرکتی خواهد بود برای دفاع از مردم فلسطین وجنگ علیه اسراییل. این چیزی است که در اساسنامه اش هم وجود دارد و رهبران اسراییل هم چنین چیزی را می دانند.
یعنی اظهارات ایشان نه تبلیغاتی بلکه واقعی بوده است؟ واقعیتش بیش از این است. اسراییل معتقد است آنچه حماس انجام می دهد الگوی ایرانی است. درواقع معتقدند که دستور کار ایرانی است که می خواهند دراین سرزمین اجرا شود. همان طور که درجنگ سال ۲۰۰۶ با حزب الله می گفتند که این گروه رسالت ایران را می خواهد در منطقه اجرا کند. عملا می شود گفت که تبلیغاتی نیست وایران حمایت می کند. سعید جلیلی دبیر شورای امنیت ملی طی روزهای گذشته در دمشق باخالد مشعل گفت وگو می کند و بعد با احمدجبرییل وارد گفت وگو می شود و نیز فرمانده جهاداسلامی فلسطین و بعد به بیروت رفته با حسن نصرالله گفت وگو می نماید. این گفت وگو هاوتحرک ایران در قلمروهای شناخته شده خودش تحرک کاملا آشکار و پرنشاطی محسوب می شود. چرا که معادله خاورمیانه در رابطه با اسراییل دستخوش یک تغییر استراتژیک شده است. یعنی به جای اینکه دولت ها متکفل مبارزه با اسراییل بشوند، از ۲۰۰۵ به این سو سازمان های شبه نظامی هستند که عهده دار مقاومت علیه اسراییل شده اند. این سازمانها در کشورهای خود یک سازمان غیرمطلوب به شمار می روند - منظورم در کادر رسمی دولت هاست. مثل حماس در فلسطین و حزب الله در لبنان. ولی اینها خودشان را به عنوان نیروی مقاومت مطرح می کنند و نقش مهمی را به عهده می گیرند. این تغییر درمعادله قوا اسراییل را در معرض تنگای جدی قرارمی دهد. چنانچه دیدید در سال ۲۰۰۶ اسراییل در مقابل حزب الله عقب نشینی کرد.