روزی است که برای رسیدن به آن باید از همه ی گردنه ها که پیش رو داریم عبور کرده باشیم. از بسیاری عبور کرده ایم. هنوز خیلی راه نا پیموده در گستره افق انتظارمان را می کشد. حاکمان دل شان خوش است که ملت را مثل هندوانه قاچ کرده اند. زنان را از مردان جدا ساخته اند. و دیگر خیالی نیست.
اما ساپورت پوش ها، این دل خوش را خون کرده اند. زنانی که دست بردار نیستند و اطراف استادیوم های ورزشی حلقه می زنند و حق می طلبند، این دل خوش را خون کرده اند. زنان با حجاب مومنانه پا که به دادگاههای خانواده می گذارند و از قوانین با خبر می شوند، چنان نعره ای از بیداد می کشند که جائی برای خوشدلی قاضی و قانونگذار باقی نمی گذارند. زنان این حکومت را مچاله کرده اند. نیروی انتظامی اش را به عجز آورده اند. در جای مصرف کننده هائی که یک قدم از مدهای غربی دور نمی شوند، بازار کسب و کار را تیز کرده اند. بازار های ایران لبریز شده است از لوازم آرایش که سود آن به جیب دستجات مرتبط با آمران به معروف و ناهیان از منکر می رود. همان ها که وقتی در مرکز سناریوهای سیاسی- قضائی قرار می گیرند، قاضی دست نشانده نمی تواند صفرهای درآمد شان را به آسانی شماره کند. جوراب ساپورت ۲۰ سال پیش وارد بازارهای ایران شد. چه سودهای کلان که با فروش آن به جیب خودی ها رفت. امروز هم که وارد مجلس گزینشی شده، یک عضو مجلس که جوان است و جویای نام، آن را بر ساق های زیبای زنان ایرانی بر پرده مجلس به تماشا گذاشته است. از این بهتر نمی شود مجلس دست ساز خودشان را سبک کنند. خدا را شکر که دشمنان ما را جاهل آفریده است.
آیا می شود از این مجلس خودمانی پرسید: چرا کهریزک را بر پرده سینما تان به تماشا نمی گذارید؟
چرا دادگاههای غیرقانونی را بر پرده سینماتان به تماشا نمی گذارید؟
چرا جزئیات قتل هاله سحابی را بر پرده سینماتان به تماشا نمی گذارید؟
چرا بیدادگری های مراحل تحقیقات متهمین بی پناه و بی وکیل را بر پرده سینماتان به تماشا نمی گذارید؟
چرا چگونگی قتل ستار بهشتی را بر پرده سینماتان به تماشا نمی گذارید؟
چرا تصاویر شکنجه و قتل زهرا کاظمی را بر پرده سینماتان به تماشا نمی گذارید؟
چرا دستی دستی خودتان را مضحکه ی خاص و عام کرده اید؟
و صدها چرای دیگر…
کار حکومت از این حرف و نقل ها گذشته. جوراب ساپورت تنه به تنه ی مذاکرات هسته ای می زند. وزیر کشور که خود اصولگراست و سایه ی غیر اصولگرا را در حلقه های پیرامونی به تیر می زند، هرچه از مسائل مهم اجتماعی مثل اعتیاد و انواع آسیب های اجتماعی می گوید، گوش شنوائی در مجلس نمی یابد. به او کارت زرد می دهند. از آن رو که مامور نمی فرستد تا ساق پای زنان ساپورت پوش را قطع کند. بیچاره هر چه جز می زند که در مصوبه حجاب و عفاف شورای عالی انقلاب فرهنگی ۲۲ دستگاه متصدی اجرای مصوبه هستند، حریف کهنه کارهائی که این طوری خبرهای ظلم و فساد و اعدام را ماستمالی می کنند، نمی شود. علی آقای مطهری، که در اعتراض به سیاست ها شهره شهر شده، رگهای غیرتش ورم کرده و عجالتا مخالفت با حصر خانگی سه چهره مقاوم و احکام سنگین سبزها را به حاشیه برده و چسبیده به ساپورت های حاقظ ساق های زیبای زنان ایرانی.
آن روز که در راه است و نمی دانیم کی از راه می رسد، پرده ی سینمای مجلس را کسانی تسخیرمی کنند که گزارشگر ستم ها و تصویر گر ستمگران می شوند. البته در روزگار سیاسی این ملت بسیاری از این روزها آمده و مثل رعد و برق سپری شده، ولی از نبردی دیگر با جماعتی که کمیسیون اصل 90 مجلس را فلج کرده اند. با حق مجلس برای تحقیق و تفحص بازی های سیاسی می کنند و به نقل از یکی از مقامات خودشان، نهادهای نظارتی عموما فاسد شده اند، کدام شیوه سوای نبرد باقی مانده است؟
ساز و کار این حکومت چنان بوده و هست که حتی مخالفان از آن نبرد مقدر و ناگزیر هراس به دل دارند. بیم جان مانع نیست. بیم آن در بین است که دستجاتی از ریشه های فکری “بوکوحرام” و “داعش” که هم اکنون با ابزار دموکراسی همان ریشه های فکری را در مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادهای قضائی و انتظامی و نظامی و امنیتی، نمایندگی می کنند، قید و بندهای ظاهری را پاره کنند و به جان مردمی بیافتند که در برابر شیوه های عصر حجرشان، ایستادگی می کنند.
با این وصف، این نمایش مضحک که در جای حکومت احاطه مان کرده است، ماندگار نیست و آن قدر که به درد بشار اسد و مالکی می خورد، دردی از بسیار دردهای ما را دوا نمی کند. در قلب این حکومت، جانبداری از کرامت انسانی شهروندان، نقد برخورد غیر انسانی با شهروندان در بازداشتگاهها و زندان ها، تاکید بر ضرورت مراعات حقوق انسانی آنها، فقرزدائی، محرومیت زدائی جائی ندارد. مجلسیان که نمایندگان اقلیتی از مردم شناخته می شوند، در محاصره بحران هائی که کشور و منطقه را در خود فرو برده است، به تظاهرات ساپورتی اشتغال دارند و بکلی یادشان رقته که در یک چنین شرایطی نباید جوراب ساپورت زنان را در مرکز مذاکرات و سوال و جواب از وزرا قرار داد و بحران های جدی مرتبط با نان و آب و دارو و امنیت مردم را به حاشیه راند.
آیا آن روز که لاجرم می آید، اساسا پولی در خزانه از دستبرد دزدان حکومتی به جا مانده تا آن را به زخم جمعیت معتاد و آسیب پذیر و آسیب دیده و کودکان خیابانی و کودکان کار و زندانیان بزنند یا همه را در کارزار این حکومت با زنان و در دراز دستی نزدیکان حکومت از دست داده ایم؟