دردسر شعر زبان مادری حداد عادل

شیرزاد عبداللهی
شیرزاد عبداللهی

شعر زبان مادری حداد عادل در کتاب فارسی ششم دبستان دردسرساز شد. در این شعر گفته شده که زبان مادری مردم تبریز فارسی دری است. معلمان آذربایجان می‌پرسند ما چگونه می‌توانیم به شاگردانمان آموزش دهیم که زبان مادری شما مثل مردم تهران و کابل و بخارا فارسی است. در حالی که زبان مادری مردم تبریز ترکی است و فارسی زبان رسمی همه مردم ایران از جمله مردم تبریز است.

یکی از شئون ناشناخته آقای غلامعلی حداد عادل شاعری بود که با شعر زبان مادری از پرده برون افتاد. آقای حداد شاعر است و یا بهتر است بگویم شاعر هم هست. در مایه‌های کلاسیک شعر می‌گوید و شعر او بعد از نثرش وارد کتابهای درسی آموزش و پرورش شد. یکی از شعرهای حداد با عنوان زبان مادری ظاهرا از نظر مولفان کتاب‌های درسی به قدری با اهمیت بوده که علاوه بر متن کتاب فارسی کلاس ششم ابتدایی، زینت بخش پشت جلد کتاب هم شده است:

ای زبان فارسی، ‌ای درّ دریای دَری /‌ای تو میراث نیاکان، ‌ای زبان مادری

در تو پیدا فَرّ ما، فرهنگ ما، آیین ما / از تو برپا، رایتِ دانایی و دانشوری

کابل و تهران و تبریز و بخارا و خُجند / جمله، ملک توست تا بلخ و نشابور و هری

جاودان زی، ‌ای زبان دانش و فرزانگی / تا به گیتی، نور بخشد آفتاب خاوری

فارسی را پاس می‌داریم، زیرا گفته‌اند / قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری

آقای حداد هنگام سرودن این شعر احتمالا بیشتر به فکر جور کردن قافیه بوده و از ظرافت‌های مفهومی غافل شده است. البته به شهادت اهل فن در بحث قافیه هم چندان موفق نبوده است. جاگذاری نام تبریز درست وسط نام شهرهای کابل و تهران و بخارا و خُجند، که زبان مادریشان فارسی است حداقل نوعی کج سلیقگی است. مردم در خانه و خیابان و مغازه به زبان آذری سخن می‌گویند. اما در شهر تبریز هم مثل همه جای ایران اسناد و مکاتبات‏ و متون‏ رسمی‏ و کتب‏ درسی به خط و زبان فارسی است.

در ماه‌های گذشته برخی از دوستان تبریزی به خصوص فرهنگیان در سایت‌های محلی و مطبوعات سراسری، به این شعر اعتراض کرده و می‌پرسند که چرا در این شعر واقعیت به گونه‌ای بیان شده که گویا زبان مادری مردم تبریز فارسی دری است. اگر شاعر دچار تنگی قافیه شده می‌توانست به جای تبریز از نام شهرهایی مانند نیریز و مهریز استفاده کند؟… فرض کنیم شاعر اشتباه کرده، آنهایی که بر کار کتابهای درسی نظارت می‌کنند چرا این شعر مسئله دار را انتخاب کردند؟

منتقدان به انکار زبان مادریشان در شعر زبان مادری اعتراض دارند. زبان رسمی همه مردم ایران از جمله مردم تبریز زبان فارسی است اما زبان مادری مردم تبریز فارسی نیست. باید بین این دو موضوع تفاوت قائل شد. موضوع وقتی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که این اشتباه در متن یک کتاب درسی اتفاق افتاده است. کتابی که توسط یک سازمان دولتی وابسته به آموزش و پرورش تهیه و چاپ و منتشر شده است و الان در مدارس تدریس می‌شود و احتمالا دانش آموزان این شعر را باید از بر کنند و این غلط تاریخی در ذهن میلیون‌ها دانش آموز در طول سالیان نقش می‌بندد.

از دید بسیاری از شهروندان درج شعری با این مضمون در کتاب درسی با تیراژ یک میلیون جلدبسیار عجیب به نظر می‌رسد. معلمانی که در تبریز این شعر را برای دانش آموزان تدریس و تفسیر می‌کنند، وقتی به این شعر می‌رسند، چه توضیحی به دانش آموزان بدهند؟ شاعران بزرگ آذربایجان مانند خاقانی، نظامی و قطران تبریزی زیبا‌ترین شعر‌ها را به زبان فارسی شعر سروده‌اند، اما تاکنون کسی ادعا نکرده که مثلا زبان مادری خاقانی یا نظامی گنجوی و یا شهریار فارسی بوده است. این شاعران به تعبیر حافظ “ترکان پارسی گوی” بوده‌اند که “بخشندگان عمرند”.

 

متاسفانه آقای حداد عادل در این شعر به تفاوت زبان مادری و زبان رسمی توجه نکرده است. زبان مادری زبانی است که کودک تکلم به آن را از بدو تولد یاد می‌گیرد و با آن سخن می‌گوید اما آموختن زبان رسمی از مهدکودک یا مدرسه آغاز می‌شود و این دو لزوما یکی نیستند. در قانون اساسی هم بر وجود زبان‌های محلی و قومی و استفاده از آن‌ها در کنار زبان رسمی تاکید شده است.

در اصل ۱۵ قانون اساسی می‌خوانیم: “زبان‏ و خط رسمی‏ و مشترک‏ مردم‏ ایران‏ فارسی‏ است‏. اسناد و مکاتبات‏ و متون‏ رسمی‏ و کتب‏ درسی‏ باید با این‏ زبان‏ و خط باشد ولی‏ استفاده‏ از زبانهای‏ محلی‏ و قومی‏ در مطبوعات‏ و رسانه‏ های‏ گروهی‏ و تدریس‏ ادبیات‏ آن‌ها در مدارس‏، در کنار زبان‏ فارسی‏ آزاد است”.

اصل ۱۵ از جمله اصول اجرا نشده قانون اساسی است. شاید اگر این شعر حداد وارد کتاب‌های درسی نمی‌شد، حساسیتی بر نمی‌انگیخت. اما ورود شعر به کتاب‌های درسی آن را زیر ذره بین برده است.

به نظر می‌رسد ریشه این گونه اشتباهات از جانب کسی مانند حداد عادل به کثرت مشاغل ایشان برمی گردد. مشغله فراوان اگر هزار حسن داشته باشد یک عیب بزرگ دارد و آن کاهش ضریب دقت فرد است. برای نوشتن یادداشتی در باره دانشگاه فرهنگیان مشغول جست‌و‌جوی در منابع اینترنتی بودم که به خبر ی در باره انتصاب ایشان به عنوان عضو هیات امنای دانشگاه فرهنگیان برخوردم.

دانشگاه فرهنگیان ۱۰عضو حقوقی شامل مقامات دولتی و سه عضو حقیقی دارد. در اساسنامه آمده است که سه عضو حقیقی از میان “شخصیت‌های علمی ـ فرهنگی کشور که نقش مؤثری در توسعه و پیشرفت علم و دانش داشته‌اند”، منصوب شوند. تابستان گذشته آقای احمدی‌نژاد طی حکمی غلامعلی حداد عادل را به عضویت هیات امنای دانشگاه فرهنگیان منصوب کرد.

فرهنگیان قدیمی آقای حداد عادل را از دهه ۶۰ تا اواسط دهه هفتاد به عنوان یک شخصیت آموزشی – فرهنگی متوسط می‌شناختند. اما به تدریج در ۱۵ سال گذشته به یکی از پر مشغله‌ترین سیاستمداران کشور تبدیل شد. آقای حداد همزمان، نماینده مجلس، عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی، عضو شورایعالی آموزش و پرورش، رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضو هیئت علمی گروه فلسفه در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، رئیس بنیاد سعدی، مدیر عامل بنیاد دایرة المعارف اسلامی، مدیر گروه واژه گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، عضو بنیاد ایران‌شناسی، عضو انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، استاد فلسفه غرب در دانشگاه تهران، رییس شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی، عضو موسسه آموزش و مجمع جهانی اهل بیت و عضو ائتلاف ۲+۱ و نامزد احتمالی انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ است.

لغزش آشکاری که در شعر زبان مادری آقای حداد عادل وجود دارد برای ایشان باید حاوی این درس باشد که روی دو سه زمینه متمرکز شوند و اما درس اصلی برای مسئولان آموزش و پرورش و به خصوص سازمان پژوهش است که در تالیف کتابهای درسی به جای رفتن دنبال اسم‌ها و شخصیت‌ها و بده بستانهای سیاسی با نظر کار‌شناسان و بر مبنای اصول حرفه‌ای و تخصصی کتاب درسی تالیف کنند.

منبع: خبرآنلاین