امید معماریان
ماشاء الله شمس الواعظین، روزنامه نگاروتحلیل گرسیاسی درتهران درگفت و گو با روز به زوایای مختلف اظهارنظر اخیرجورج بوش ریاست جمهوری آمریکا در خصوص قرار دادن نام ایران در کنار گروه تروریستی القاعده پرداخته است. وی معتقد است چه جمهوری خواهان در انتخابات پیش روی ماه نوامبرپیروز شوند چه دموکرات ها، تغییرچندانی را دررابطه تهران و واشینگتن مشاهده نخواهیم کرد. شمس الواعظین می گوید آمریکا تا اطلاع ثانوی به فکر براندازی جمهوری اسلامی نیست، بلکه درتلاش برای تغییررفتاررژیم است. این گفت وگو را می خوانید:
طی روزهای گذشته جورج بوش در دو نوبت ایران را درردیف گروه تروریستی القاعده قرار داد وحتی در یک نوبت اعلام کرد که ایران از القاعده هم خطرناک تر است. تندشدن لحن مقامات آمریکایی را طی روزهای اخیر و بعد از ارائه گزارش ژنرال پترئوس به کنگره آمریکا درخصوص وضعیت امنیتی درعراق چگونه می بینید؟
یادمان نرود که جورج بوش هم به کنگره وهم به مخالفان جنگ درعراق وعده داده بود که ازماه می به بعد حدود 25 هزار نفر از سربازان آمریکایی را از عراق بازخواهد گرداند. این بازگشتن یک جدول زمان بندی هم داشت. سفیرآمریکا درعراق و ژنرال پترئوس هم درگزارش قبلی خود به کنگره مطرح کرده بودند که قادر خواهند بود که در می 2008 دست به این عمل بزنند و آرام آرام ماموریت های ارتش آمریکا را به ارتش عراق واگذارند. اما رویدادهای اخیر بصره وشهرک صدر نشان داد که ایالات متحده قادر به انجام این عمل نیست وبه همین جهت آنها اعلام کردند که به مدت 45 روز بازگرداندن این سربازان به تعویق خواهد افتاد و ایران را در این ارتباط مقصر دانستند. این به آن معنی است که آمریکا دررابطه با عراق دچار هر ناکامی که می شود این ناکامی را تلاش می کند به کشورهای همسایه عراق و به ویژه ایران صادر کند. چون وجهه ایران دردرون ایالات متحده مثبت نیست. بنابراین بوش امیداور است با این توجیه که ایران درعراق جلوی برقراری امنیت را می گیرد رای مخالفان را درمورد تغییر تصمیم درمورد سربازان جلب کند تا بتواند به ماموریت های خودش در عراق، بدون عقب نشینی بخشی ازسربازان این کشور، ادامه دهد. اگر رویدادهای بصره نبود اصلا شاید چنین لحنی به کار نمی رفت وآمریکایی ها ترجیح می داند به دیپلماسی وادبیات قبلی خودشان درمورد ایران ادامه بدهند.
در سال 2002 جورج بوش ایران را بخشی از محورشرارت نامید واز آن به بعد سیاست های خصمانه تری دررابطه با ایران درپیش گرفته شد. به عقیده شما اینکه ایران خطرناک تراز القاعده نامیده می شود بخشی از یک برنامه بزرگتر است؟ کلا تبعات سیاسی وامنیتی چنین موضع گیری چیست؟
ادبیات مقامات دوطرف ایرانی وآمریکایی نسبت به یکدیگر خصمانه تر شده است. بنابراین اینکه ایران بدتر از القاعده شده است و مواضعی ازاین دست، بیشتر برای مقامات آمریکایی مصرف داخلی دارد. ببینید ما یک نسخه بوش هم درایران داریم که همان آقای احمدی نژاد است که هرچیزی را که دررابطه با مسائل داخلی کم می آورد صادر می کند به آمریکا؛ که مثلا عوامل خارجی بنابوده تورم را تا حد هفتاد درصد بالا ببرند و ما موفق شدیم درحد 18 درصد نگه داریم وسایر موضوعات مشابه. هر دو بازی خودشان را یاد گرفته اند که اختلافات ومشکلات درونی خودشان را شوت کنند به دروازه حریف. احمدی نژاد ازبوش یاد می گیرد بوش هم ازاحمدی نژاد یاد می گیرد وهر دو هم از دیگران یاد می گیرند. یعنی این یک پدیده کلاسیکی است که من وشما را نباید ازجهت گیری کلی اوضاع منحرف کند. جهت گیری کلی این است که بعد از یازده سپتامبرایالات متحده جهان را به دوقسمت تقسیم کرد، جهان علیه آمریکا وجهان در کنار آمریکا و ایران را نقطه علیه آمریکا نامید. خود ایران هم نپذیرفت که در آن جهانی که مطابق دیدگاه آمریکا مدیریت شود درکنار آن قراربگیرد. لذا به نظرم موضوع ریشه ای ترازموضوع بغداد ونجف والقاعده واین جورچیزهاست.
به نظرم جورج بوش مایل است که جان مک کین در آمریکا روی کار بیاید و راه و رسم محافظه کاران جدید آمریکا را درعراق ودرقبال ایران ادامه بدهد و دموکرات ها نیایند این مسیررا تغییر دهند. اما ایرانی ها نباید گمان کنند که چندان نتایج مثبتی از تغییر جمهوری خواهان به دموکرات ها درآینده نصیبشان خواهد شد. چرا که درارتباط با ایران همه جناح های امریکا اتفاق نظر دارند. یعنی اختلافاتشان کمتر است تا برسرمسائل دیگر حتی مساله فلسطین. درمورد ایران اشتراک نظر درجناح های مختلف آمریکا زیاد است. بنابراین تا اطلاع ثانوی ما با بحران مواجهیم. یعنی نمی شود این امید را داشت که با تغییرجمهوری خواهان به دموکرات ها ما نفسی تازه کنیم و دیپلماسی ایران دچار راحتی شود. ما تا اطلاع ثانوی با ایالات متحده آمریکا مشکل داریم واین مشکل می تواند به رویارویی های احتمالی هم بیانجامد؛ البته در صورت خروج نیروی تدبیر از چارچوب عقلی مقامات دوکشور.
یک تحلیلی درآمریکا وجود دارد که اگر یک مشکلی مرتبط با امنیت ملی برای آمریکا به وجود بیاید درمیان سه کاندیدای باقی مانده درجریان رقابت های ریاست جمهوری این جان مک کین است که بیشترین نفع را می برد. براساس این تحلیل گفته می شود که برخی ازجمهوری خواهان بدشان نمی آید که کاندیدای امسال خود یعنی جان مک کین را، که بیشترین تاکیدش روی تسلط برمسائل مربوط به امنیت ملی است، با یک اتفاق عجیب وغریب جلو بیندازند. به نظر شما با توجه به تحولات هفته های اخیر وچشم انداز پیش رو، آیا ممکن است جمهوری خواهان به سمت یک مواجهه با ایران – حتی به صورت محدود- بروند تا به یک نوع تغییر آرایش در جریان رقابت های مقدماتی ریاست جمهوری دراین کشورمنجرشود؟
این تلاش آمریکا مدتهاست آغاز شده درمورد ایران و دموکرات ها هم ظاهرا به این نکته رسیده اند که جورج بوش از طریق افزایش بحران های منطقه ای علاقه مند است که سیاست های افراطی همچنان در کاخ سفید باقی بمانند و این سیاست ها فقط ازطریق جان مک کین ادامه پیدا خواهند کرد. من در ارزیابی بسیاری از غربی ها هم می بینم که رویدادهای بصره وتغییر ناگهانی مقامات آمریکایی برای به تعویق افتادن بازگشت سربازان خود ازعراق را درهمین چارچوب ارزیابی می کنند که کاملا درست است. سال انتخابات در هر کشوری سالی است که درآن عقل وتدبیر واستراتژی ها کنار زده می شود وتاکتیک ها ومنافع گروهی و حزبی وبه ویژه گروه های مافیایی در صدر ماموریت های ملی یک کشور قرارمی گیرند. آمریکا نمونه ترین کشوری است که درمعرض چنین احتمالاتی قرار دارد. تلفاتش وقربانیانش را کشورهای دیگر می دهند. گمان من این است که ما درماه های آینده شاهد افزایش بحران درعراق خواهیم بود. به نفع ایران نیست که درحال حاضر بحران ها درعراق افزایش پیدا کند، چرا که منطق محافظه کاران تند آمریکایی را تیزترخواهد کرد. اتفاقا به نفع ایران است که اوضاع را آرام کند تا ضرورت عقب نشینی وخروج نیروهای آمریکایی افزایش پیدا کند ومنطق محافظه کاران آمریکا ضعیف شود و در انتخابات نتوانند به پیروزی دست پیدا کنند.اما به نفع آمریکاست که درعراق با بزرگ کردن خطر ایران بتواند منطق محافظه کاران جدیدرا برای ادامه حضور در عراق تقویت کند.
به نظر شما ناامن کردن ایران آمریکا را از شرعراق خلاص خواهد کرد یا اینکه – همان طورکه درمصاحبه ای دیگر گفته بودید- کانون بحران را از افغانستان تا لبنان متصل وگسترده خواهد کرد؟
من تا اطلاع ثانوی قائل به این تحلیل هستم که ایالات متحده آمریکا خواهان بی ثباتی سیاسی وامنیتی درایران نیست. یعنی بیش ازهرکشوردیگری درشرایط کنونی مخالف این بی ثباتی است. اما از سربه سرگذاشتن ایران به ویژه در ارسال پاره ازپیام های حاوی مواد منفجره وخدشه دارکننده امنیت بدش نمی آید. یک سری گزارش هم وجود دارد که با استفاده از برخی از نیروهای جدا شده مجاهدین خلق وکردها که مخالف جمهوری اسلامی هستند آمریکا تلاش می کند که رویدادهای ضدامنیتی درایران رخ بدهد تا پیامی به رهبران ایران داده شود و بگویند صحنه شما برای اختلالات امنیتی به روی ما باز است. چنین چیزی وجود دارد وبرخی کشورها ازاین طریق برای هم پیام می فرستند. اما فکر نمی کنم این موضوع چندان افزایش بیابد که تا به بی ثباتی امنیتی درایران بینجامد. همان طورکه گفتم به زیان آمریکاست. آمریکا خواهان تغییر رژیم ایران نیست. برای اینکه ایالات متحده می داند که این رژیم آلترناتیوی ندارد و بحران جدی متوجه آمریکا خواهد داشت و از هم پیوستگی جغرافیایی ایران می تواند فاجعه به وجود بیاورد.
من سوال آخرم را برمی گردانم به موضوع همردیف قراردادن ایران والقاعده. به نظر شما این انگاره سازی وتصویر سازی ازایران ویک گروه تروریستی که ماموریت اصلی نابودی آن درجنگ آمریکا برعلیه تروریسم نامیده می شود، چه تبعاتی دارد؟
یک وقت شما می گویید این تاثیرچه تغییری در ادبیات واستراتژی ایران خواهد داشت؟ من می گویم هیچ تاثیری نخواهد داشت و این را نتیجه ضعف آمریکا خواهند دانست. می دانید وقتی که آمریکا وقتی به عراق حمله کرد با هیچ یک ازکشورهای همسایه عراق مشورت نکرد. چرا که آنقدربه خود مطمئن بودکه به تنهایی وبا یک ائتلاف لرزان وخارج ازشورای امنیت سازمان ملل کارش را پیش ببرد. اما بعدها آرام آرام به این نیازرسید که با ایران وکشورهای همسایه وارد مذاکره شود. عدم همراهی ایران به گونه ای که آمریکایی ها می خواهند، خشم آنها را برانگیخته است. بنابراین آمریکا این همانند سازی ها را به منظور عقب نشینی ایران ومنزوی کردن تهران انجام می دهد، و به این منظور که کشورهای عربی را به سمت خرید بیشتر سلاح از ایالات متحده سوق بدهد.