رانی امیری
انتخابات ریاست جمهوری ایران 22 خرداد 1388 برگزار خواهد شد. انتظار می رود محمود احمدی نژاد رئیس جمهور فعلی ایران، به طور قطع نامزد این انتخابات شود. درحالیکه به نظر می رسد ائتلاف «اصولگرایان» در پی توافق بر سر معرفی نامزد واحد هستند، توافق برای رسیدن به کاندیدای اصلاح طلبان موضوع پر پیچ و تاب تری به نظر می رسد.
محمد خاتمی به عنوان چهره ای که از دیرباز رقیب اصلی احمدی نژاد محسوب می شد، به طور غیرمترقبه برای جلوگیری از ایجاد شکاف در کسب آرا و رقابت با سایر نامزدهای اصلاح طلب- شامل میر حسین موسوی نخست وزیر سابق و چهره محبوب از یک سو و مهدی کروبی رئیس سابق مجلس از سوی دیگر- از جمع نامزدها کنار رفت. علاوه بر آن، خاتمی احساس کرد احتمال رأی دادن محافظه کاران به موسوی بیش از اوست.
وی گفت: “اطمینان دارم موسوی درصد قابل توجهی از آرای جناح دیگر را به خود اختصاص خواهد داد. گزارش هائی در اختیار من است که نشان می دهد محافظه کاران به من و این آقا (احمدی نژاد) رأی نخواهند داد؛ اما آنها مسلماً به موسوی رأی خواهند داد.“
از هر سو که بنگریم، این اقدامی همراه از خودگذشتگی برای کم کردن شانس احمدی نژاد در پیروزی مجدد بود. کروبی نیز که تحت فشار فزاینده برای کناره گیری و پیوستن به اصلاح طلبان پشتیبان موسوی است، اعلام کرده تا انتها در صحنه باقی خواهد ماند.
هرچند آیت الله خامنه ای حرف آخر را در تمامی امور سیاسی ایران می زند، اما این به معنای بی اهیت بودن موقعیت ریاست جمهوری نیست؛ کما اینکه حمایت های معنوی و یا دوری گزینی از نامزدها از سوی رهبری همچنان اثر گذار است. انتخاب رئیس جمهور، بازتابی از خواست مردم ایران است که به نوبه خود، بر نحوه تصمیم گیری خامنه ای درباره مسائل مهم کشور تأثیرگذار خواهد بود.
درواقع مسائل مربوط به انتخابات آینده بسیار تعیین کننده و نشاندۀ چالش هائی است که ایران درخلال سال های آتی با آن دست و پنجه نرم خواهد کرد. این مسائل شامل تأثیر سقوط بهای نفت و نرخ دو رقمی بیکاری و تورم، نیاز برای ایجاد اصلاحات مدنی، نقش قابل اجرا در مسائل خاورمیانه خصوصاً در ارتباط با فلسطین و پشتیبانی از گروه هائی نظیر حماس و حزب الله، و دسته بندی بر سر رویکرد احتمالی به آمریکا و البته مسأله توسعه هسته ای است.
انتخابات ایران از نزدیک توسط جهان عرب دنبال خواهد شد، خصوصاً از سوی کشورهائی نظیر مصر و عربستان سعودی که بیشترین مشکل را با ایران دارند. احتمالاً عربستان خود نمایندۀ سایر کشورهای حوزه خلیج فارس به جزء قطر است. ممکن است تصور شود آنها نیز مانند مردم ایران خواستار خلاص شدن از جنگ طلبی های احمدی نژاد هستند. این اتفاق با روی کار آمدن چهره های مصلحت اندیش تر، دیپلماتیک تر و نرمخو تر و البته کمتر بحث انگیز نظیر خاتمی، موسوی و کروبی امکان پذیر است.
با این حال ماجرا طور دیگری است. چیزی که رهبران کشورهای عرب را بیش از هرچیز دیگر نگران می کند، انتخاب چهره هائی با همین ویژگی های مثبت است، صرفنظر از اینکه نام این فرد منتخب چه خواهد بود.
مصر، اردن، عربستان سعودی، بحرین و اخیرا مراکش ظرف سال های اخیر، براحتی دریافته اند که مشکلات داخلی و منطقه ای خود را می توانند به ایران و متحدان آن کشور ربط دهند. بدون شک سخنان فتنه انگیز احمدی نژاد، صرفنظر از آنکه به جا بوده یا خیر، به تقویت موضع آنها کمک کرده است.
این رویداد به شیوه های مختلفی پیگیری شده است: از جمله متهم کردن ایران به “نفوذ فرهنگی” همان طور که مراکش اخیراً اعلام کرده، صادرات “ایدئولوژی شیعه” به مصر، و یا “مداخله” در امور داخلی بحرین و عربستان سعودی. عربستان سعی دارد توجه را از موضوعات داخلی- شامل اعمال تبعیض علیه شیعیان بحرینی و سعودی- به خارج منحرف کند. در همین حال، حسنی مبارک رئیس جمهور مصر نیز به دنبال ادامه حکومت خود از طریق دامن زدن به فرقه گرائی است.
رهبران عرب ضمناً از این نگرانند که رئیس جمهور جدید به تغییر رویه در قبال آمریکا دست بزند. برقراری ارتباط میان آمریکا و ایران، دیگر لزوم سرایز شدن منافع مالی، تسلیحاتی و دیپلماتیک در زیر چتر خطر “توسعه طلبی ایرانی” را از میان خواهد برد.
اینک موضع بسیاری از رهبران عربی بیش از هر زمان دیگری بر قطبی گرائی استوار شده است. تردید اندکی وجود دارد که بهره برداری از این قطبی گرائی - چیزی که این رهبران وابستگی زیادی هم به آن دارند- از طریق باقی ماندن احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری ایران تسهیل خواهد شد. به همین دلیل، آنها امیدوار به پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات خردادماه آینده هستند.
منبع: میدل ایست آنلاین- 10 آوریل