چرایی رمیدن اعراب از مذاکرات هسته ای

فرزانه روستایی
فرزانه روستایی

از زمان بندی انفجارهای دیروز بیروت در مقابل سفارت ایران می توان دریافت که کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس در آستانه مذاکرات هسته جمهوری اسلامی روزهای بدی را می گذرانند و برای خروج از بحرانی که به آن دچار شده اند ممکن است در تدارک بازی های خطرناک تری هم علیه ایران باشند. بعید نیست با به نتیجه رسیدن مذاکرات ایران با ۱+۵ به اقدام سیاسی مشترکی با اسراییل دست بزنند، با لابی یهودیان کنگره آمریکا هم آواز شوند تا دامنه اختلاف ایران و آمریکا و غرب کاهش نیابد یا حداقل حتی اگر توافقی با ۱+۵ صورت گرفت این توافق با تنش زدایی در روابط ایران و آمریکا همراه نشود. با تحولاتی که احتمال نهایی شدن آن ها قابل توجه است می توان گفت که سیاست خارجی کشورهای عرب، به ویژه شیوخ خلیج فارس به یکباره با سیل سنگینی مواجه است که انتظار آن را نداشتند.

از نگاه اعراب منطقه خلیج فارس فضای مثبت مذاکرات و نیز تماس های همزمان ایران و آمریکا در حاشیه رایزنی های هسته ای به مفهوم زمینه سازی احتمالی برای طراحی ساختار امنیتی جدیدی است که هیچیک از اعراب نه تنها برای پذیرش آن آمادگی ندارند بلکه آن را در راستای منافع دراز مدت خود نیز ارزیابی نمی کنند.

۳۵ سال است که نقش لولوی خاورمیانه و خلیج فارس را برای ایران تعریف کرده اند و در بسیاری از موارد ایران نیز با رفتارهای غیر منطقی و بدوی خود، به ویژه در دوران احمدی نژاد چنین تعریفی را بازتولید کرده است. طی این ۳۵ سال چهار جنگ بزرگ در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس جریان یافته و اعراب را با خود درگیر کرده است. همگی این جنگ ها و بحران ها یا علیه منافع ایران شکل گرفت یا اساسا علیه تعریفی که ایرانی ها از امنیت منطقه داشتند بر پا شد.              

 ۱-  جنگ ۸ ساله عراق علیه ایران به ترتیبی سازماندهی شد تا ایران دچار فرسایش شود و به تدریج در اثر عواملی سیاسی اجتماعی که جنگ ها با خود می آورند و با جنگ ها فعال می شود به روزگاری دچار شود که امروز به آن دچار شده است. ۲ - در جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۹۹۹ پیرو حمله عراق به کویت و خروج صدام حسین از عراق و اشغال بخش هایی از عراق، رژیم صدام حسین فقط به این دلیل سرنگون نشد و آمریکا به این دلیل ضربه نهایی را به بغداد وارد نکرد که هنوز طرحی برای عراق بدون صدام حسین مطالعه نشده بود و تغییر رژیم سیاسی عراق همه فعل و انفعال های منطقه ای را به نفع ایران تغییر می داد. ۳- در طی حدود ۱۳ سال در گیری با رژیم صدام حسین و حملات پراکنده اما مداوم به عراق، موضوع همسایگی ایران با عراق و نیز نگرانی از اینکه ایران در پایان به امتیاز بزرگی دست نیابد همواره عامل مهمی در کنترل شدت و حدت حمله و فشار بر رژیم صدام بود. ۴-  در جنگ داخلی امروز سوریه نیز ایران یکی از بازیگران اصلی است که در معادلات چند جانبه خود با عربستان سعودی و وهابی ها و همچنین برای دفاع از محور ایران سوریه و حزب الله از نظام سرکوبگر حافظ اسد پشتیبانی می کند. تا حدی که حتی ممکن است در آینده برای نهایی کردن توافقات خود با آمریکا بر سر آینده رژیم سوریه با غرب معامله کند. به عبارت دیگر همه معادلات منطقه خاورمیانه طی ۳۵ سال گذشته جمع با یا ضرب در ایران شده است. حتی مذاکرات صلح خاورمیانه و معادلات داخلی لبنان نیز تاکنون بدون مشارکت یا دخالت ایران نه شکل گرفته و نه از هم پاشیده است.

اشاره به محورهای فوق همگی برای توضیج این نکته اساسی است که چرا اعراب منطقه خلیج فارس در این شرایط حساس چنین کنسرت مشترک فعالی را با اسراییل علیه ایران راه انداخته و آماده اند تا برای جلو گیری از توافق ایران با غرب دست به هر اقدامی بزنند. بر اساس آنچه گفته شد اگر جایگاه تاریخی ایران، از کشوری که معادلات را بر هم می زند، سخت سری می کند و شعارهای احساسی مطالعه نشده و سبک سرانه در مقاطع حساس مطرح می کند به شرایط جدیدی تغییر یابد که با کمک و مشارکت آمریکا آینده منطقه خلیج فارس و خاورمیانه را مدیریت می کند، در آن صورت همه چیدمان ذهنی و عینی اعراب خلیج فارس از منطقه نیز دچارفرومی پاشد؛امنیت سیاسی که اعراب منطقه خلیج فارس اکنون از آن برخوردارند معادلات و قراردادهایی که با تک تک کشورهای اروپایی و آمریکا منعقد کرده اند و برای آنها رشد اقتصادی و میلیاردها دلار درآمد به بار آورده، همگی با ورود بازیگر قدرتمند استحاله شده ای مانند ایران که مالک کل شمال خلیج فارس است دچار تغییر می شود.

از نگاه اعراب منطقه خلیج فارس، ایرانی که پس از توافق با غرب همه حیله گری های تاریخی خود را متوقف کند، به جای درگیری با آمریکا به همکاری با آمریکا رو آورد، قدرت تخریبی دستگاههای امنیتی اش در منطقه خاورمیانه، به ویژه در سوریه و عراق و لبنان را برای حفاظت از گسترش روابط سیاسی اقتصادی با کشورهای منطقه به کار گیرد، خود به خود تبدیل به ابر قدرتی می شود که توانایی اش در معادلات سیاسی و اقتصادی خاورمیانه با مجموع توانایی که همه کشورهای عربی با هم دارند برابری می کند و حتی در مقایسه با اعراب، جاذبه های بیشتری برای عرضه کردن دارد.

از یاد نبریم که آمریکا طی سالیان متوالی که در عراق حضور داشت در تدارک تدوین، تثبیت، و نهایی کردن و امضای قرارداد دو جانبه استراتژیک با دولت جانشین صدام حسین در عراق بود ولی با خروج از عراق و درگیری هایی که امروز در عراق جریان دارد این قرارداد تقریبا به فراموشی سپرده شده است. آمریکا در آستانه خروج از افغانستان نیز در تلاش برای نهایی کردن قرارداد استراتژیک دو جانبه با افغانستان است که حساسیت های زیادی را در این کشور ایجاد کرده و به احتمال زیاد به سرنوشت قرارداد استراتژیک امریکا با عراق دچار خواهد شد.

وقتی همه معادلات امنیتی و محاسبه ها در شرق و غرب ایران در عراق و افغانستان با بن بست مواجه می شود احتمالا واگذاری امتیاز به ایران، و در نهایت توافق با ایران آسان تر و منطقی تر و کم هزینه تر به نظر می رسد. البته در صورتی که ( به عنوان یک مانع جدی ) کارکرد و نقش تاریخی و مشکوک حسین شریعتمداری روزنامه کیهان در همخوانی با لابی جهانی اسراییل و هم سرایی با عربستان سعودی علیه خروج ایران از بحران تغییر کاربری دهد و روند تنش زدایی خارجی، با اصلاحات سیاسی داخلی و کمی وفاق ملی همراه شود.