یک پادری کثیف که با اسپری روی آن نوشته “مرگ بر آمریکا” جلوی در ورودی، جایی که زمانی مرکز قدرت آمریکا در ایران بود، انداخته شده است. یک مجسمه پلاستیکی که روی آن رنگ برنز زده شده نیز یک سرباز آمریکایی را نشان میدهد که تسلیم دانشجویان ایرانی شده است.
سفارت آمریکا که در اینجا به عنوان لانه جاسوسی شناخته میشود با دیوارهای بلند آجری که روی آن سیم خاردار کشیده شده محاط است. در داخل، کفپوش زرد روشن اتاق ارتباطات سری، از زمان حمله دانشجویان رادیکال به سفارت که منجر به 444 روز گروگانگیری شد، تغییری نکرده است.
روز پنجشنبه، پیش از مراسم سالروز اشغال سفارت در 13 آبان، به خبرنگاران خارجی اجازه داده شد از این مجموعه که حالا تبدیل به موزه شده دیدن کنند.
راهنمای خبرنگاران میگوید: “قبل از این لحظه آمریکا بود که تاریخ این کشور را دیکته میکرد. پس از اشغال، این ایران بود که تاریخ آمریکا را دیکته کرده است.”
برای تندروهای ایرانی سفارت آمریکا نمادی از قدرت پایدار انقلاب اسلامی است. اما از زمان انتخاب حسن روحانی جو تهران تغییر کرده است.
مهدی زهری یک برقکار و بسیجی 31 ساله میگوید: “همه این چیزها قدیمی است. شاید وقت آن است که همه این چیزها را فراموش کنیم.”
اما راهنمای ما خیلی در حال و هوای فراموش کردن نبود. آقای سوقیگی میپرسد: “میدانید از هر دو ازدواج در آمریکا یکی به طلاق میانجامد؟ بهشت تبهکاران است اما فقرا مجبور هستند در خیابان بخوابند؛ جالبه”.
او استدلال میکند که پس از انقلاب و اشغال سفارت، ایران شکفته شده اما آمریکا بیشتر سقوط کرده است. او میگوید: “حالا آمریکا را ببینید.” او به پوسترهای “جنایات” آمریکا در گواتمالا، نیکاراگوئه، شیلی و کشورهای دیگر اشاره میکند: “چهره واقعی آمریکا این است.”
چند قدم آن طرفتر کسانی را به عنوان آمریکاییهای شجاع معرفی میکند که علیه آمریکا حرف زدهاند و در میان آنها روژه گارودی فرانسوی، که هالوکاست را قبول ندارد و هری بلافونته به چشم میخورد.
در حالیکه تئوریهای سیاسی چند دقیقه ای برای ما شرح داده میشد، عدهای با عینکهای اوکلی و موهای بافته به سبک آمریکای جنوبی وارد اتاق شیشهای که سابقا در اختیار سیا بود شدند و شروع به عکس گرفتن کردند. یکی از دانشجویان در گوش دوستش گفت، اینها که هستند؟ مشکوکند. اما پس از پرس و جو مشخص شد که آنها از اعضای گروه موسیقی ونزوئلایی هستند که برای تور به تهران آمدهاند. عکس هوگو چاوز را نشان دادند که موهایشان را با دست در هوا نگه داشته است. بسیجیها تصمیم میگیرند با اعضای گروه جلوی اتاق شیشهای عکس بگیرند. یکی از آنها میگوید: “این عمل یک کشور مستقل است. ما در کشورمان این کار را نمیکنیم اما آنها خوب کاری کردند.”
آقای سوقیگی میگوید: “حالا آمریکاییها حتی جاسوسی متحدانشان را میکنند.” شاید او فراموش کرده که محمدرضا شاه هم متحد آمریکا بوده است.
اما برای بسیاری از بازدیدکنندگان این مکان بیشتر یک موزه است تا لانه جاسوسی.
آقای زهری میگوید: “آیا آمریکا هنوز دشمن ماست؟” او اعتقاد ندارد که همه جنایات تقصیر آمریکاست و به نظرش این کشور دانش و قدرتش را صرف تکنولوژی و علم نیز کرده است.
وی میگوید: “به عربستان دشمن منطقهای ما نگاه کنید. فقط سلاح میخرند. شاید بهتر باشد در عوض سفارت آنها را اشغال کنیم.” او میگوید دلش میخواهد به آمریکا مهاجرت کند.
منبع: نیویورک تایمز - 31 اکتبر 2013