فیلم روز♦ سینمای ایران ‏

نویسنده
کامبیز رحیمی

خواستگار محترم تقریبا داستان به روز شده ای است از فیلمی که مهدی فخیم زاده در سال 1368 کارگردانی کرد به نام ‏خواستگاری. در آن فیلم مرحوم هادی اسلامی و ثریا قاسمی نقش های اصلی را ایفا می کردند. اما خواستگار محترم نه ‏ساختار فیلم پیشین را دارد و نه حتی به راحتی می تواند تماشاگر را بخنداند. تنها یک فیلمفارسی است برای کسب ‏درآمد…‏

‏ ‏

khastegarmohtaram844_1.jpg

‎ ‎خواستگار محترم‎ ‎

کارگردان و نویسنده فیلمنامه: داود موثقی. مدیر فیلمبرداری: علی اللهیاری.تدوین: حامد رضی. طراح صحنه و لباس: ‏حسین عالی نژاد. تهیه کننده: داریوش بابائیان. بازیگران: فرهاد آئیش، گوهر خیراندیش، محمدرضا شریفی نیا، یوسف ‏تیموری، مرضیه خوش تراش،مجید مشیری.‏

احمد مرادی که حدود 40 سال پیش به دلیل عدم موفقیت در خواستگاری از دختری به نام «اختر» به فرانسه مهاجرت ‏کرده، اینک بنا به توصیه پزشکان معالج خود به ایران بازمی گردد و همزمان به جست و جوی دوستان و آشنایان می ‏پردازد. در حین این جست و جو درمی یابد که «اختر» پیش تر ازدواج کرده و هم اکنون دارای خانواده است. به نظر ‏می رسد شرایط از پیش هم برای مرادی سخت تر شده است…‏

‎ ‎داستان تکراری‎ ‎

داود موثقی از بازیگران نقش منفی در فیلم های فارسی است. او چند فیلم را هم کارگردانی کرده که این فیلم ها نیز ‏تفاوت چندانی با تجربیات بازیگری اش ندارد. او وارث تفکر فیلمفارسی است که از دهه 40 و 50 در سینما می آید و ‏داریوش بابائیان به عنوان تهیه کننده نیز با فیلم هایی که در کارنامه دارد بر این امر تاکید می کند.‏

موثقی در خواستگار محترم می کوشد در قالب طنز داستانی را تعریف کند که 20 سال پیش مهدی فخیم زاده به بهترین ‏شکل ممکن آن را بیان کرده بود. فیلم آن دوران از پرفروش ترین فیلم های دوران خود بود و پرونده اش هم بسته شد. ‏اینکه موثقی چگونه قصد کرده دوباره سراغ این داستان برود خود جالب توجه است. از همه مهم تر هم اینکه فیلم به هیچ ‏وجه به اندازه های فیلم فخیم زاده نمی رسد. شوخی ها و داستان فیلم به اندازه ای نخ نماست که کارگردان به هیچ وجه ‏حتی نمی تواند تماشاگر خود را برای لحظاتی سرگرم کند. ‏

khastegarmohtaram844_2.jpg


فیلم بازیگران خوبی دارد که هریک به بدترین شکل ممکن مقابل دوربین حضور پیدا می کنند. لهجه نچسب گوهر خیر ‏اندیش و مودب بودن بیش از اندازه فرهاد آئیش آنقدر گل درشت است که از فیلم بیرون می زند و تمشاگر را دائم نه به ‏فیلم که به شیوه استفاده کارگردان از این عناصر می خنداند.‏

فیلم به ساده ترین شکل از تفکرات فیلمفارسی استفاده می کند. اینکه دو نفر در پیری عاشق و معشوق باشد و از پس ‏حوادثی کسل کننده در نهایت زن لباس عروسی بپوشد و با خوبی و خوشی به منزل بخت برود. البته فراموش نکنیم که ‏دست انداز ها را -مانند داماد سبیل از بنا گوش در رفته که گهگاهی هم غیرتی می شود- هم پیش روی آنها قرار می دهد ‏و این هم یکی دیگر از نکات یاد آوری کننده فیلمفارسی به شمار می آید. ‏

البته موثقی با گنجاندن فصل هایی همچون قدم زدن شخصیت ها در پاییز در خیابان و یا انصراف مقطعی و بی دلیل ‏شخصیت ها از تصمیم هایشان کوشیده کمی روایت فیلمش را به حال و هوای داستان های امروزی سوق دهد تا چندان ‏هم در آماج حملات قرار نگیرد. اما این جنس رفتارها به قدری ناشیانه در دل فیلم جای گرفته اند که به عمد دائم به ‏تماشاگر نهیب می زند که فیلم و داستان را پیگیری نکند و کار را از اواسط داستان به اثری ضد خود تبدیل می کند که ‏تکلیف تماشاگر با آن مشخص نیست. ‏

فیلم از تعدادی شوخی تشکیل شده که قرار است تماشاگر را بخنداند. این شوخی ها در آنونس فیلم نیز جا گرفته که منجر ‏به جذب تماشاگر شود. اما پس از برخورد با آنها در می یابیم با صحنه هایی رو به رو هستیم که تاریخ مصرف آنها ‏گذشته و روزگاری به شوخی های اس. ام اسی مشهور بوده اند. در رستوران مرد از زن می پرسد میل داری و زن می ‏گوید اگر میل نداشتم غذا نمی خوردم و بعد متوجه می شویم منظور مرد ای میل بوده است.‏

khastegarmohtaram844_3.jpg


آئیش در جایگاه خواستگار محترم و پیر داستان آن قدر خجالتی است و بی روح نقش خود را بازی می کند که هیچ ‏دلربایی از زن و تمشاگر نمی کند. این شخصیت هیچ هیجانی در خود ندارد. خیر اندیش هم با لهجه شیرازی تنها می ‏تواند کارهای گذشته اش را تکرار کند و گامی به پیش بر نمی دارد.‏

فیلم کارگردانی منسجمی هم ندارد دوربین مقابل شخصیت ها قرار گرفته و آنها هم دیالوگ های خود را می گویند تنها ‏یک ایده مرکزی برای جذب مخاطب در فیلم وجود داشته و چون آن هم به بار ننشسته عملا کارکرد کارگردان در صحنه ‏فرمان دادن برای شروع و قطع کردن موتوردوربین بوده است.‏

اینگونه فیلم ها در سینمای ایران بخصوص این دوران بیشتر دیده می شود. جالب است که مجید مجیدی ابتذال را به ‏دوران ریاست جمهوری خاتمی نسبت داده بود. اما اگر ابتذالی هم بود حداقل فیلم ها سروشکل معقولی داشتند. در این ‏دوران که نه فیلم ها فیلم هستند و نه اصولا کارگردان از عنصری به نام سلیقه بویی برده اند. همان هایی که در تلویزیون ‏اجرا می شود کاسب کارانه و نسخه دست چندمش به سینما راه می یابد تا مسئولین سینمایی ارشاد از آن برداشتی دوگانه ‏داشته باشند. اول اینکه بگویند ظرفیت سینمای ایران چنین است و باید درش را بست و دوم خصلت هنر را از سینما ‏بگیرند و از آن برای تحمیق توده ها استفاده کنند.‏