از سه انتخابات خبرگان، شوراهای شهر و روستا و میاندورهای مجلس، هنوز نتایج قطعی شمارش آرای شوراها در تهران اعلام نشده است. ولی همین دادههای موجود بسبار گویاست. این دوره انتخابات یکی از غیر آزادترین، تحریم شدهترین و شاید پرتقلبترین، اما همزمان، یکی از زندهترین، رقابتیترین، پر شرکت کنندهترین و پرمعناترین انتخابات ایران بود. این تنافضات چگونه قابل قهماند و به چه معنا هستند؟
نخست اینکه مردم ایران با رفتار خود در ۲۴ آذر در واقع به ۳ پرسش اساسی سیاست ایران پاسخ دادند: چه نمی خواهند، چه میخواهند و چگونه میخواهند.
مشارکت بیش از شصت درصد مردم و رقابت ۲۳۰ هزار نفر برای دستیابی به بیش از پنج هزار نفر در شوراهای شهری و ۱۱۴ هزار نفر در شوراهای روستایی با گرایشات متمایز و متفاوت در انتخابات شوراها، در ذات خود، دستاورد مهم فرهنگ سیاسی ملت ایرانست.
استقبال مردم از انتخابات نشان میدهد که درست برخلاف درک اپوزیسیون خارج از کشور، اکثریت رای دهندگان کسب حقوق خود را نه از طریق تغییر فوری ساختار قدرت بلکه از راه اثر گذاری بر روند سیاستگذاریها و بدون پرداخت هزینهای در پای صندوقهای رای دنبال میکنند تا سرانجام این روند با تغییر تدریجی در نهادهای قدرت تکوین و تکامل یابد. درس مهم انتخابات این بود که پیروزی غیرمنتظره احمدینژاد حاصل یک شرایط استثنائی بود نه به معنی چرخش و گرایش اکثریت مردم ایران به راست و بنیادگرائی اسلامی و نه به طریق اولی، ناکامی حرکت و تجربه اصلاحات. درست برخلاف درک اپوزیسیون خارج از کشور، جنبش اصلاحطلبی و اعتدال سیاسی، پرهیز از راهکارهای رادیکال ـ انقلابی و خشونت بار، عمیقا در میان بخشهای گستردهای از جامعه سیاسی کشور ریشه دوانده و به فرهنگ سیاسی آنان مبدل گردیده است.
انتخابات به روشنی نشان داد دموکراتیزه شدن ایران از تغییر در بافت و ساختار نهادهای قدرت در بالا آغاز نمیشود بلکه با حضور اجتماعی گروههای مختلف مردم در عرصه سیاسی و بیاعتتایی به شعارهای تخیلی نظیر رفراندم قانون اساسی پیگرفته میشود تا حداکثر اصلاحات ممکن و تصحیح مداوم راههای آموخته شده تحقق یابد. اکثریت رای دهندگان به درجهای از رشد ذهنیت و فرهنگ سیاسی رسیدهاند که اساسا تغییر رژیم سیاسی را از راه ناگهانی و سریع، بیفرجام روشن میدانند.
باور به تغییر و اصلاحات آرام و گام به گام مهمترین دستاورد و شفافترین نتبجه گیری انتخابات است. اینک میتوان ، نادرستی سیاست تحریم انتخابات را بااطمینان بیشتر به داوری گذاشت. این روش برای چندمین بار به سختی شکست خورد. رفتار انتخاباتی مردم باید درسی برای نیروهای سیاسی کشور به ویژه در خارج مرزها باشد تا در طرح راهکارهای رادیکال و زیانبار که نتیجهای جز خالی کردن میدان و تسهیل پیروزی احمدینژاد ببار نمیآورد، باز اندیشی کنند.
دومین پیام بسیار روشن و پایهای انتخابات، تحرک شگفتانگیز افکار عمومی در شکست قطعی فهرست احمدینژاد در سراسر کشور در سه انتخابات خبرگان، شوراها و میاندورهای مجلس و “نه” بزرگ به روشهای اقتدارگرایانه، است. ناتوانی دولت احمدینژاد در راه تحقق وعدههای انتخاباتی پوپولیستی خود، تا حد زیادی از شعارهای پوپولیستی عدالتگرایانه برای جلب تودههای ملیونی محروم، توهم زدایی کرده و بنظر میرسد که تنها فایده این رویکرد، زلزله بیداری خواب ماندگانی است که خواستها و نیازهای فزاینده شان، بیدارشده اما بیپاسخ مانده است.
موضوع درخور درنگ دیگر در روند انتخابات شکل گیری سه بلوک سیاسی نبرومند با شرکت دهها حزب تشکل و گروه سیاسی است. این همگراییها که نشانه زایش فرهنگ سیاسی سازش و رقابت است ، مستقل از نتایج انتخابات دستاورد مهم فرهنگ سیاسی پارلمانتاریستی است. رقابت اصلی بر سر این بود که کدام یک از سه لیست اصلاحطلبان، اصولگرایان حامی محمدباقر قالیباف و حامیان دولت (رایحه خوش خدمت) اکثریت بالاتری را در شورا نصیب خود میکند. شکاف برآمده میان محافظهکاران و شکست راست افراطی در برابر پراگماتیستها میتواند پیامدهای مهمی در سیاست داخلی و خارجی کشور و باز نگه داشتن فضای سیاسی داشته باشد و نقش موثری در تحولات بعدی ایفا خواهد کرد. بنابراین ظهور و افول احمدینژاد را باید بعنوان آخرین آزمایش ولایت فقیه برای حفظ سیطره خود بر منابع سیاسی و اقتصادی ایران بر شمرد. رویکرد ولایت فقیه در توسل به ارتجاعیترین عناصر نظامی و یک فاشیسم مذهبی به معنای پایان مشروعیت سیاسی وی حتی در میان بخش مهمی از بلوک اصولگرایان حامی محمدباقر قالیباف از یکسو و باز کردن راه برای افق تازهای در سیاست ایران از سوی دیگر دانست.
موضوع مهم دیگر، انتخابات پیروزی چشمگیر هاشمی رفسنجانی است. او که از ماهها پیش از انتخابات ریاست جمهوری گذشته تا هفته پیش زیر تیغ تخریب نیروهای افراطی قرار داشت، رای اول مردم تهران را به خود اختصاص داد. این رای نشان داد که مردم ایران برای بازگشت تعادل به فضای سیاسی ایران، اهمیت اساسی قایلند. رفسنجانی با کسب دوباره قدرت و نیز برای حفظ آن در زیر فشار افکار عمومی ملی و بینالمللی و اجرای سیاست “تحمل بیشتر” و “تعامل با جهان غرب” به باز تعریف مفهوم “پراگماتیسم” و “میانه روی” خود پرداخته ، اینک با چهره و نیروی تازهای در برابر سیاستهای تخریبی احمدینژاد قد علم میکند. روی دیگر رفتار انتخاباتی مردم ایران به گونه ای است که ایجاد یک تعادل تازه قدرت به زیان تاریکاندیشان، با اقدامات حداقلی نظیر پایان دادن به نظارت استصوابی، یک سیاست خارجی تازه در راه پیوستن به جهان مدرن و عادی سازی رابطه با امریکا و تحمل دگراندیشان و عرفیگرایان در چشم انداز کنونی ایران در یک پیوند ناگسستنی با یکدیگر قرار گرفتهاند. هر یک از این تغییرات میتواند دریچه فرصت تازهای را به روی آزادیخواهان ایران باز کند.
ترجمه سیاسی انتخابات به این معناست که دمکراتیزاسیون ایران نه یک حرکت جهشی بلکه روندی طولانی و تدریجی با مراحل گذار متعدد سرشار از افت و خیز، همزیستی و سرانجام ایجاد تعادل جدیدی از قوای سیاسی در اثر عقب نشینیها و پیشرویهاست. ثانیا در این روند میان جامعه مدنی و دمکراسی یک پیوستگی بسیار نزدیک وجود دارد. این نسبت بطور بسیار فشرده به این معناست که رشد و توسعه جامعه مدنی و سطح رشد آگاهی سیاسی مردم و درس گبری از آزمون پیامدهای وخیم و تاسف بار سیاست تحریم انتخابات حساس ریاست جمهوری ، مهمترین عامل حفظ، رشد و تحکیم دمکراسی و تامین حقوق انسانی شهروندان است.
انتخابات به ۳ پرسش اساسی سیاست ایران پاسخ داد: مردم چه نمیخواهند، چه میخواهند و چگونه میخواهند. پاسخی که محصول انعکاس تحولات ساختاری ، جمعیتی و ذهنی جامعه ایران در سیاست کشور است. با اینکه همه حیات جامعه ایران از فرهنگ سیاسی، سطح رشد آگاهی، تاثیر گذاری رای دهندگان و نهاد سیاسی بر یکدیگر، تا تحرک شگفت انگیز ذهنیت جامعه و کشاکشها و چرخشهای افکار عمومی در انتخابات بر آمد کردند . اما از یاد نباید برد که ایران کشوری است که پرسشها و ابهامات زندگی آن بسی فراتر از پاسخهاست.
منبع: سایت ایران امروز