محسن خشخاشی دبیر فیزیک ۳۷ ساله دبیرستان حافظی بروجرد استان لرستان با ضربات چاقوی دانش آموز سال اول متوسطه، کشته شد. در نخستین اظهار نظر رسمی، سردار قنبری فرمانده نیروی انتظامی لرستان گفت: “برابر اظهارات اولیه خانواده این دانش آموز، وی دارای مشکلات روحی و روانی بوده است.” دانش آموز ضارب که ۱۵ سال سن دارد، متواری است. قتل این معلم در کلاس درس موجی از اندوه و تاثر در بین مردم بروجرد و معلمان سراسر کشور برانگیخت. در گزارش های اولیه آمده بود که دانش آموز، برای موجه کردن غیبت، همراه با پدرش به مدرسه آمده بود و پس از خروج این دو از اتاق مشاوره، دانش آموز به کلاس می رود و معلم فیزیک از او برگه (مجوز تاخیر) می خواهد و دانش آموز با چاقو به معلم حمله می کند. در برخی گزارشها هم آمده بود که پدر دانش آموز، در حضور معاون یا مشاور مدرسه فرزندش را به دلیل ضعف در درس فیزیک کتک زده است.
اما سردار قنبری در آخرین اظهار نظر خود، حضور پدر دانش آموز در مدرسه را تکذیب کرد و گفت: “ظاهرا این دانش آموز در درس فیزیک ضعیف بوده و معلم پیشتر به والدین این دانش آموز در خصوص ضعف تحصیلی این دانش آموز تذکر داده بوده” سردار قنبری گفت: “اولیای این دانش آموز اگرچه پیشتر توسط اولیای مدرسه احضار شده بودند، اما در روز حادثه در آنجا حضور نداشتهاند.” وی افزود: “در روز حادثه زمانی که معلم در رابطه با درس نخواندن این دانش آموز به وی تذکر میدهد و او را به دفتر مدرسه هدایت میکند، دانش آموز از تذکر معلم عصبانی میشود و با چاقو به معلم خود حمله میکند.” فرضیه جدید، قتل با تصمیم قبلی را تا حدی زیر سوال می برد. به عبارت دیگر اگر معلم تصادفا از این دانش آموز درس نمی پرسید و اگر او را به دفتر مدرسه هدایت نمی کرد ممکن بود قتلی اتفاق نیفتد.
اما این پرسش مطرح است که چرا دانش آموز سلاح سرد همراه داشته است؟ برخی همکاران با توجه به بافت فرهنگی این محله حاشیه ای بروجرد، حمل سلاح سرد توسط دانش آموزان را امری عادی می دانند. برای روشن شدن جزئیات باید منتظر دستگیری و بازجویی از دانش آموز فراری ماند. خشونتی در این بُعد تا کنون در مدارس بی سابقه بوده، بنابراین ضروری است که امکان مصاحبه طولانی با متهم برای محققان علوم اجتماعی و تربیتی و روانشناسان مستقل فراهم شودد، تا علاوه بر سنجش سلامت روانی قاتل، زمینه های بروز چنین حوادثی مشخص گردد.
متولیان تعلیم و تربیت از وزیر و کارشناس تا مدیر مدرسه و معلم و مربی پرورشی نباید فراموش کنند که دانش آموز ۱۵ ساله ای که دست به قتل زده محصول همین سیستم آموزشی است، همچنان که نخبگان و شایستگان هم محصول همین سیستم هستند.
پرسش هایی در باره نحوه و میزان مجازات متهم مطرح است. در قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۹۲، کودکان و نوجوانان به ۳ گروه سنی ۷ تا ۱۲ سال، ۱۲ تا ۱۵ سال و ۱۵ تا ۱۸ سال تقسیمبندی شده اند. کودکان ۷ تا ۱۲ ساله اعم از دختر و پسر هر نوع جرمی که مرتکب شوند مجازاتی نخواهند شد. مجارات کودکان بین ۱۲ تا ۱۵ سال نگهداری در کانون اصلاح و تربیت از ۳ ماه تا یکسال است. برای افراد بین ۱۵ تا ۱۸ سال تمام شمسی، در مواقعی که نوع جرم ارتکابی آنها شدید باشد، مجازاتهایی چون نگهداری در کانون اصلاح و تربیت از ۲ تا ۵ سال به عنوان شدیدترین مجازات در نظر گرفته میشود. کودکان و نوجوانانی که مرتکب قتل شده اند، هرگاه ماهیت جرم انجام شده را درک نکنند و یا در رشد و کمال آنان شبهه وجود داشته باشد، به مجازات های پیشبینی شده در بالا محکوم میشوند.
دادگاه برای تشخیص رشد و کمال عقلی میتواند از پزشکی قانونی و یا از طریق دیگر استفاده کند. برخی مقامات قضایی گفته اند که کودک زیر ۱۸ سال که مرتکب قتل می شود، قطعا در رشد و کمال او شبهه جدی وجود دارد و احکام قصاص و حبس در موردش جاری نمی شود و طبق قانون به نگهداری در کانون اصلاح و تربیت بین ۲ تا ۵ سال محکوم خواهندشد.
موضوع خشونت علیه معلمان، خشونت علیه دانش آموزان و خشونت در متن برنامه های درسی کاملا به هم پیوسته اند و می توان از آن به عنوان چرخه خشونت در مدرسه نام برد. ما عادت کرده ایم که همه قضایا و مشکلات را سیاسی کرده و از هر رویدادی، محملی برای انتقاد از دولت و مسئولان بسازیم. در این قضیه هم می توان به دلیل کمبود امکانات در مدرسه از دولت انتقاد کرد، اما نقش عوامل مدرسه (مدیر، معلم، معاون و مربی) را در بروز چنین فجایعی نباید نادیده گرفت. نسبت دادن این اتفاقات به سیستم هم نوعی فرافکنی است. معلم و مربی و مدیر مهره بی اراده سیستم نیستند بلکه عناصری فعال، زنده و دارای فکر و اندیشه و اختیارند.
باید انتقاد هایمان را از وزارت آموزش و پرورش مطرح کنیم. اما همه انتقادهای ما نباید معطوف به دولت باشد. کلید حل مساله خشونت در مدرسه، در جامعه مدنی و در دستان خود ماست. خشونت ورزی باید از ذهن معلمان و کودکان به عنوان دو گروه بزرگ جامعه مدنی طرد شود. اگر دولت در زمینه حذف خشونت از روابط درونی مدرسه کاری نمی کند، اگر اولیای مناطق حاشیه ای به دلیل فقر فرهنگی و کرفتاری با ما همکاری نمی کنند. نا امید نشویم، خودمان آستینها را بالا بزنیم. معلمان و دانش آموزان دو سر خشونت در مدرسه اند. این دو گروه باید به کمک هم خشونت را مهار کنند و معلمان در این قضیه نقش پیشتاز دارند.
آغاز کننده چرخه خشونت معلمان و معاونان و مربیان مدرسه هستند، از نظر آماری هم خشونت علیه دانش آموزان چه در خانه و چه در مدرسه بسیار بیشتر از خشونت شاگردان علیه اولیا یا معلمان است. در مدارس ابتدایی و دوره اول متوسطه، کودکان توانایی خشونت ورزی ندارند، حربه اصلی ناظم و مدیر ومعلم و اخیرا سرایدار، برای ایجاد نظم فریاد زدن، تحقیر، توهین، تهدید و تنبیه بدنی است. در سالهای گذشته، تنبیه بدنی دانش آموزان گاهی منجر به جرح و قتل دانش آموزان شده است. هفته گذشته در اقدامی شگفت انگیز سرایدار مدرسهای در شیروان از شهرهای خراسان شمالی، یکی از دانشآموزان را مورد ضرب و جرح قرار داد. شدت جراحت به حدی بود که دانشآموز شیروانی را روانه بیمارستان کرد.
تفکر تربیتی ماقبل مدرن بر این اساس استوار بود: “استاد معلم چو بود بی آزار / خرسک بازند کودکان در بازار”. سعدی در گلستان “ ضرب بی محابا و زجر بی قیاس” را برای تربیت کودک توصیه می کند. در حالی که علوم تربیتی و روانشناسی، خشونت به عنوان ابزار تربیت را رسما مردود می شمارد، در ذهن خانواده ها و متولیان آموزش و پرورش، تنبیه بدنی به عنوان یک ابزار تربیتی جایگاه مهمی دارد. آماری رسمی و غیر رسمی در باره درصد شیوع تنبیه بدنی دانش آموزان وجود ندارد، اما بارها از کودکان در سنین مختلف و از اقشار مختلف پرسیده ام که آیا خانم یا آقا معلم تا حالا شما را زده یا شاهد کتک خوردن همکلاسی خود بوده اید؟ تقریبا همه دانش آموزان این نمونه آماری دست کم یک بار کتک خورده و یا شاهد کتک خوردن همکلاسی خود بوده اند.
نوع تنبیه بدنی در مدارس هم با گذشته متفاوت است. بچه ها توسری زدن با کتاب و دفتر، کشیدن مو، کشیدن گوش، پس گردنی، هل دادن، لگدزدن و سیلی زدن و در مواردی استفاده از شلنگ و خط کش را به عنوان تنبیه بدنی یاد می کنند. بیرون انداختن از کلاس، فریاد زدن سر سردانش آموز، نگه داشتن دانش آموز در مقابل دفتر مدرسه هر چند تنبیه بدنی نیست، اما انواعی از خشونت ورزی است.
متاسفانه برخی معلمان آشکارا از کتک زدن بچه های بی تربیت و تنبل دفاع می کنند و در توجیه موثر بودن آن می گویند: “این بچه ها چون در خانه کتک می ورند، زبانی غیر از زور نمی فهمند”، این برداشت غلط است، معلم باید بر اساس آموزه های علوم تربیتی و مقررات و آیین نامه رفتار کند. معلم حق ندارد بر اساس سلیقه و احساس و غریزه شخصی عمل کند. چرخه خشونت باید توسط معلمان در مدرسه متوقف شود. از دولت هم باید بخواهیم تبلیغ خشونت در کتاب های درسی و برنامه های تربیتی و فوق برنامه مدارس را حذف کند. اما کار اصلی را باید معلمان به عنوان بخشی از جامعه مدنی انجام دهند.
این نکته بدیهی است که معلمان مشکلات معیشتی دارند، از بیمه درمانی خود ناراضی اند، مقامات اداری حرمت آنها را نگه نمی دارند، برای رسیدن به مدرسه باید مسافت طولانی را بپیمایند، امکانات کمک آموزشی مناسبی در اختیار ندارند، در کلاس های انباشته از دانش آموز کار می کنند و به قولی هزار و یک مشکل دارند، اما این مشکلات را نباید با تنبیه بدنی دانش آموزان پیوند زد. اگر قرار است اعتراضی صورت گیرد باید متوجه مسئولان و مقامات باشد. کودک معصوم در این ایجاد این تصییقات چه نقشی داشته است؟
استدلال هایی از این دست که به دلیل مشکلات معلم و مدرسه، تنبیه بدنی اجتناب ناپذیر است، ممکن است این شبهه نادرست را ایجادکند که گویا معلمان انتقام ناکامی های خود را از دانش آموزان می گیرند. چنین برداشتی به اعتبار معلمان لطمه می زند، معلمان به خاطر جایگاه و نقش تربیتی و سازنده ای که دارند باید خشونت در مدرسه را به طور مطلق و بدون قید و شرط محکوم کنند و به این محکومیت پای بند باشند. محکوم کردن مشروط خشونت، و بیان هرگونه اما و اگر و شرط، باعث تداوم آن می شود. به قول شاعر: “کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم” و در شغل معلمی چیزی بدتر از خشونت وجود ندارد. می توان آموزگار یک مدرسه کپری بود اما به روی دانش آموزان لبخند زد. می توان با حقوق کم مهربان بود. می توان در یک سیستم نا مناسب درست کارکرد و سیستم را اصلاح کرد. همواره به یاد داشته باشیم که دانش آموزان در ایجاد این شرایط هیچ نقشی نداشته اند.