در ماه های اخیر به صورت فزاینده ای شاهد اخبار اعدام های در ملأ عام در نقاط مختلف ایران بوده و هستیم. هر روزه فیلم های تکان دهنده ای از صحنه های اعدام های خیابانی که با دوربین های تلفن همراه تماشاچیان گرفته شده است در سایت های گوناگون اینترنتی برای دیدن در دسترس همگان قرار می گیرد. صحنه های زنان و مردانی که حتی تلاشی برای زنده ماندن نمی کنند و مانند عروسک های کهنه ای با طناب های محکم به میله های آهنین جرثقیل هایی که کار اصلی اشان جابه جا کردن اجسام سنگین بوده و نه پیکر انسان ها، آویزان می شوند. بعضی ها خوش شانس ترند و زودتر جان می دهند و برخی دیرتر. بیچاره زن ها که در مورد دار زده شدن هم بار بی عدالتی جنسیتی را به دوش می کشند، با داشتن روسری و چادر بر سر و به دور گردن، سخت تر جان می دهند.
این مجرمانی که بر بالای دار می روند عمدتا قاتل، قاچاقچی یا متجاوز هستند. همه بر این اذعان داریم که همه این جرایم بس نکوهیده است و مرتکبان هرکدام از این اعمال باید پس از طی مراحل قانونی به مجازات خود برسند. اما پرسشی که در این میان مطرح می باشد این است که آیا این اعدام های خیابانی که برای ایجاد رعب و وحشت در دل دیگران و ترساندن مردم از عقوبت ارتکاب به جرم بدین شکل علنی و هراساننده اجرا می شود، کوچکترین تأثیری در کاهش جرم و جنایت در ایران داشته یا برعکس، خشونت را در سطح جامعه بیش از پیش عادی و روزمره کرده است؟ آنانی که به عنوان تماشاچی برای دیدن صحنه اعدام در گذرگاه ها چند دقیقه ای مکث می کنند تا شاهد بی جان شدن بدنی در بالای جرالثقیل باشند، به راستی به راه راست هدایت می شوند؟
بر اساس ماده 6 کنوانسیون بین المللی حقوق سیاسی و مدنی که در سال 1975 ایران نیز آن را مورد تصویب قرار داده است: “در کشورهایی که مجازات اعدام لغو نشده است، حکم مرگ فقط باید برای جدی ترین جنایات صادر شود.” ماده 7 همین کنوانسیون نیز اعلام می کند: “هیچ کس نباید در معرض شکنجه یا رفتار تحقیر آمیز و غیر انسانی و ترذیلی قرار گیرد.” مطابق عرف بین المللی، جدی ترین جنایات معمولا شامل جنایاتی از نوع آدم کشی یا قتل عمد است که جان انسان یا انسان های دیگری در اثر آن جنایت مستقیما و با قصد قبلی مورد تعرض قرار گرفته است. اما آنچه در ایران امروز می گذرد، حاکی از آن است که مجازات اعدام برای انواع و اقسام دیگر جرایم نیز انجام می پذیرد و بو این ترتیب جان تعداد زیادی انسان هر روزه با طناب های دار ستانده می شود.
آنچه مسلم به نظر می رسد، این است که به نمایش گذاردن مجازات های خشن و اجرای بی حد و حصر آن، نه تنها کمکی به کم شدن میزان جرم و جنایت در جامعه نمی کند، بلکه خشونت را در سطح قانونی به مردم می نمایاند و قبح آن را از بین می برد. نتیجه آن می شود که اعتماد مردم از عادلانه بودن دستگاه قضایی کشور، نحوه صدور احکام، سیستم های نظارتی قانونی و مسئولین اجرای احکام روزبه روز کمتر می شود. حریم حرمت ها در جامعه بیش از پیش دریده می شود و مرگ به صورت پدیده ای روزمره و خیابانی خود می نمایاند. این وضعیت نه تنها از نظر حقوق بشری و بین المللی بسیار نگران کننده است، بلکه از دیدگاه نظم عمومی و حقوق شهروندی نیز زیان های جبران ناپذیری را بر پیکره و روح جامعه وارد می کند.