صحنه

نویسنده
پیام رهنما

نگاهی به نمایش درس

در جست و جوی بی معنایی در کوچه های تکرار…

 

“درس” عنوان نمایشنامه ای است از اوژن یونسکو، نویسنده شهیر فرانسوی که این روزها به کارگردانی داریوش مهرجویی درخانه هنرمندان ایران بر روی صحنه است. مهرجویی پس از سال ها درخشش درعرصه سینما این بار با همکاری خانواده تئاتر دست به کارگردانی این متن زده است. نگاهی داریم به…

نویسنده: اوژن یونسکو/

کارگردان:داریوش مهرجویی/

بازیگران: امیر جعفری. نادرسلیمانی. طناز طبابایی/

اجرا: سالن ایرانشهر خانه هنرمندان ایران/اسفندماه1389

 

 

درس یک نمایشنامه ی تک پرده ای است درباره ی خطرات تلقین و تحمیل عقیده. تئاتری عبث از زبان سرشار از تکرار کلمات.

دختری دانشجو به خانه ی پرفسوری می رود و تقاضا دارد که پرفسور  به او درس خصوصی بدهد تا وی بتواند امتحان دکترای کامل  را با موفقیت بگذراند. وقتی که مراسم تعلیم شروع می شود پرفسور ضعیف و متواضع تدریجا قوی و مغرور  می گردد و در روشهای خود خشن و خود رای. کلفتش به او هشدار می دهد که ارام باشد. پس از تدریس حساب و ترکیب عجیبی از مسائل علمی با ریاضیات استدالی و ذهنی، پرفسور به این عقیده می رسد که شاگردش برای امتحان دکترای ناقص را با موفقیت بگذراند.

ضمنا غلیرغم اخطارهای مکرر کلفتش، وی وارد بحث فیلولوژی(واژه شناسی)می گردد. کاربه خودنمائی درباره ی زبان اسپانیائی جدید می کشد و علیرغم اعتراض شاگرد به بی مورد بودن این بحث با حدت تمام به ان ادامه می دهد. وقتیکه شاگرد به اظهار نظر همراه با شکایت از درد دندان، ادامه می دهد پرفسور از کوره در می رود. درنهایت استاد با ضربات چاقو دانشجو را می کشد و در صندلیش می لمد. کلفت بار دیگر بر صحنه ظاهر می شود و شکایت کنان اعلام می دارد این شاگرد چهلمین قربانی ان روز است. به نظر کلفت، حساب به فیلولوژی به جنایت منجر می شود. در حالیکه به پرفسور زخم زبان می زند، بازو بندی با ارم صلیب شکسته به بازو می بندند تا جسدها را سر به نیست کنند. وقتیکه پرده پایین می افتد زنگ در به صدا در می اید و کلفت دانشجوی جدیدی را به اتاق پرفسور راهنمائی می کند.

درس از آن دست نمایشنامه هایی است که به عدم ارتباط و برقراری یک رابطه مفهومی بین انسان ها دلالت می کند. گویی این عدم ارتباط، نتیجه ای جز یک جریان تراژیک دربر نداشته باشد که عایدی آن فقط خندیدن است. مردم به تماشای یک تراژدی از وضعیت روزگار خود می نشینند و به جای متأثر شدن از حال و هوای آن، کنشی برعکس از خود آشکار می سازند.

همه دعوت شده اند به خندیدن درباره مصائب و بدبختی های روزگار خود که از آن به کمدی تراژیک تعبیر و تفسیر می شود. درس، روایت معلم و شاگردی است که سرانجام معلم به ضرب چاقو شاگردش را به قتل می رساند. درست همان طور که یونسکو به ضرب پوچی (معنا باختگی) زبان را می کشد.

 

 

یونسکو در نمایشنامه “درس” سراغ یکی از نشانه‌های این گونه تئاتری یعنی معناگریزی رفته است. او در این نمایش معناگریزی را در ابعاد مختلف زندگی انسانی به بحث می‌نشیند. از نقدی که بر تاریخ علم گرفته شروع می‌کند تا به بی‌هویتی ارتباط میان انسان‌ها می‌رسد. بحث او در تاریخ علم، بحثی گسترده است که این نوشتار قصد ورود به آن را ندارد. نمایشنامه درس بر پایه گفتار بی‌وقفه شکل می‌گیرد و آنچه متن قصد دارد بیان کند از این میان شکل می‌گیرد.

 یونسکو از به کار گرفتن پیج و تاب‌های زبان لذت می‌برد و در نمایشنامه‌هایش بازی با کلمات، استفاده نادرست از کلمات، سوال و جواب‌هی ضد و نقیض، متن‌های مملو از واژه‌های گوناگون و بی‌سرو ته را دوست می‌داشت و حتی درکارگردانی آثار خود  بازیگرانش را تشویق می‌کرد که هرگاه چیزی بر خلاف متن اصلی به ذهنشان می‌رسد ادا کنند.

او اطمینان داشت خندانیدن تماشاچی با توسّل به این‌گونه روش‌ها، نه تنها عکس‌العمل‌های گوناگون را به دنبال می‌آورد بلکه ضمیر ناخودآگاه تماشاچی را نیز بیدار می‌کند . به این ترتیب می‌خواست فراگیر بون “اصول کلاسیک” را یادآور شود و معتقد بود که جنبه‌های کلاسیک باید ماورای هر گونه نوآوری باشند و یا به عبارت دیگر نوآوری باید با اصول کلاسیک عجین باشند.

 

 

اجرا موقعیتی مضحک و در عین حال دردآور و تراژدی را پیش روی مخاطب می گذارد که در آن جهانی پر از تضادها و بیهودگی ها به تصویر کشیده می شود و این بیهوده گی نه به معنای پوچی، بلکه به معنای مضحک بودن موقعیت عبث و مسخ شده زندگی انسان ماشین زده امروزی است. گرچه در این نمایش با مسئله ای به نام قتل روبرو هستیم اما در واقع مرگ شاگرد و موضوع قتل کوچکترین اهمیتی ندارد. آنچه در این نمایشنامه مهم می نماید هجوم واژه های مبتذل و عقاید کهنه به زندگی معاصر است و اهمیت این نکته آنجا آشکار می شود که استاد، عاقبت تحت هجوم همین واژه ها و جنون عاید شده از آن، شاگرد را به قتل می رساند. عدم ارتباط میان گفتار و کردار، فروپاشی تناقضات، غلو و بکار گیری پوچی  سطح گرا، مخالفت با اهداف تربیتی - اخلاقی رایج  از طریق استفاده از بازی بی هدف، حذف هر نوع منطق رفتاری از طریق بکارگیری زنده ی آکسیونهای مکانیکی و تکراری فیزیکی از جمله امتیازات اجرای مهرجویی در وفاداری کامل وی به اثر یونسکو است. کارگردان تلاش می کند تا با ارائه شکلی فانتزی از این نمایش به تماشاگران عناصر سرگرمی آن ها را تامین و سپس به کارکردهای زبان وفضای نمایشنامه بپردازد. اوبا انتخاب امیر جعفری به عنوان استاد بخش عمده ای از درون مایه های اصلی و فرعی متن را به مخاطب ارائه می دهد. جعفری که خود از بازیگران خوب تئاتر است در شیوه ی بازی خود به اسلوبی کنش مندانه رسیده که دربرابر هررویداد فرضی عکس العمل مناسب را ترسیم و انتقال می دهد.