رئیس‌جمهوری که در بحران زنده است ‏

نویسنده
آزاده میررضی

» یک سال با‎ ‎احمدی‌نژاد

ahmadinejad899.jpg
آخرین سال ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد در حالی به پایان می‌رسد که او تقریبا هیچ روزی از چهار فصل ‏‏1387 را بدون بحران سپری نکرد. تنها تفاوت او با رئیس‌جمهور پیشین اصلاح‌طلب که هر 9 روز را با یک ‏بحران سپری کرد، در اینجا بود که در اکثر این بحران‌ها، یک پای ماجرا خود احمدی‌نژاد بود.‏

رئیس‌جمهور فعلی ایران که به زعم برخی تحلیلگران، هویت خود را در “زیست در بحران” تداوم می‌بخشد، در ‏سه سال آغاز کار خود نشان داد بیش از آنکه به دست و پنجه نرم کردن با بحران‌های ساخته شده از بیرون دولت ‏متمایل باشد، به دست و پا زدن در بحران‌هایی خو گرفته که خود یا دولتمردانش آنها را پدید آورده‌اند.‏

وی علاوه بر آنکه در عرصه سیاست خارجی با پررنگ کردن مسائلی همچون هولوکاست و محو اسرائیل، ‏دیپلماسی بحران‌زا را برگزید، در حوزه‌های اقتصاد و برنامه‌ریزی هم با انحلال سازمان مدیریت، تدوین ‏بودجه‌های انبساطی، گشاده‌دستی در سفرهای استانی و خالی کردن حساب ذخیره ارزی، به استقبال بحران‌هایی ‏رفت که با دست خود آنها را پدید آورده بود.‏

شروع سال 87 با وعده یک انقلاب اقتصادی در سخنان نوروزی‌ احمدی نژاد همراه بود‎.‎‏ اما این وعده که در آغاز ‏تابستان به طرح تحول اقتصادی و در پایان پاییز به لایحه هدفمند کردن یارانه‌ها تبدیل شد، در آخرین ماه از سال ‏‏87 روابط دولت را با مجلس اصولگرا به حدی بحرانی کرد که نامه‌نگاری علنی رؤسای دو قوه به یکدیگر با ‏لحنی بسیار تند و بی‌سابقه، رویه‌ی آشکار و گلایه رئیس‌جمهور از مجلس پیش رهبر، سویه‌ی پنهان این بحران ‏بود.‏
اما این تنها بحران احمدی‌نژاد در سال 87 نبود.‏

دولت احمدی‌نژاد فروردین ماه را با یک زلزله در کابینه آغاز کرد. مطبوعات در هفته دوم سال 87 از تغییر ‏همزمان وزیر کشور و وزیر اقتصاد خبر دادند و سخنگوی دولت که این خبر را “دروغ سیزده” خواند، تنها چند ‏روز بعد مجبور شد عذر بدتر از گناه بیاورد و از در دسترس نبودن تلفنی رئیس‌جمهور سخن بگوید.‏

این زلزله اما پس‌لرزه‌هایی به مراتب تکان‌دهنده‌تر برای دولت نهم داشت؛ پس‌لرزه‌هایی از نوع افشاگری‌های ‏دانش‌جعفری و پورمحمدی علیه رئیس دولت، که رسانه‌های حامی رئیس‌جمهور تا مدت‌ها با آن دست به گریبان ‏بودند.‏

اما حتی اگر در این بحران، احمدی‌نژاد را دارای نقش اول ندانیم، در ماجرای بحرانی دیگری که در همین زمان ‏بروز کرد، احمدی‌نژاد اولین آتش‌بیار معرکه بود.‏

سخنرانی جنجالی رئیس دولت نهم در قم نه تنها همانند گذشته باندهای مافیایی و دستهای پنهان را به اخلال در ‏امور کشور متهم کرد، بلکه این بار بخش‌هایی از دولت از جمله اداره مالیات، اداره ثبت، بانک‌های دولتی و بانک ‏مرکزی را نیز عامل کارشکنی و سنگ‌اندازی در راه دولت معرفی کرد.‏

این اتهام‌پراکنی‌های رئیس‌جمهور، واکنش چندین مقام دولتی را به دنبال داشت و تا مدت‌ها ادعاهای احمدی‌نژاد را ‏موضوع دعواهای رسانه‌ای قرار داد. حتی اگر سایت‌های اصولگرا درست نقل کرده باشند، رهبر هم درباره ‏سخنان قم به احمدی‌نژاد انتقاد کرده و سخنان وی را سیاه‌نمایی علیه نظام دانسته است.‏

دستور رئیس‌جمهور برای تخلف از قانون بودجه و کاهش تعداد ردیف‌های بودجه که خلاف مصوبه صریح مجلس ‏بود، بحران جدیدی را برای دولت ایجاد کرد که ابتدا با گلایه رئیس مجلس هفتم آغاز شد و سپس با پافشاری ‏لجوجانه دولت، کار را به گزارش جنجالی دیوان محاسبات درباره تخلف دولت و شکایت رئیس مجلس به رهبر ‏کشاند.‏

در پایان فصل بهار، دولتمردان سفره‌ای جدید از جنس بحران را در برابر خود گشودند: واردات غیرقانونی بنزین. ‏این سرفصل جدید بحرانی، از اعتراف مسئولان وزارت نفت به تمام شدن بودجه بنزین و احضار وزیر نفت به ‏مجلس آغاز شد و با پیگیری موضوع در دیوان محاسبات ادامه یافت، تا به گزارش جنجالی دیوان درباره گم شدن ‏دست‌کم یک میلیارد دلار رسید که تکذیب احمدی‌نژاد، اتهام‌زنی او به دیوان محاسبات و درخواست پاسخگویی ‏مسئولان این نهاد نظارتی را در پی داشت.‏

احضار وزیر نفت به مجلس و اعتراف او به انجام واردات غیرقانونی بنزین به دستور رئیس‌جمهور بی‌پاسخ ماندن ‏چهار درخواست وزیر از رئیس‌جمهور برای کسب اجازه از مجلس، تاکید مجلس بر ممانعت از هرگونه واردات ‏غیرقانونی بنزین و در نهایت افشای دستور کتبی احمدی‌نژاد برای واردات بنزین در هفته آخر سال، نشان داد که ‏پرونده این بحران نیز همچنان مفتوح است و به احتمال زیاد در سال 88 باز هم زنده خواهد شد.‏

در آغاز تابستان همین سال، بحران‌های پیش پای دولت نهم وارد فاز جدیدی شد و رسوایی اخلاقی معاون فرهنگی ‏دانشگاه دولتی زنجان که با حمایت وزیر علوم از وی، مجموعه‌ی دولت را درگیر ماجرا کرد، به زنجیره‌ای از ‏اعتراضات و افشاگری‌های جدید در خصوص رسوایی‌های اخلاقی دیگری منجر شد که در بعضی از آنها برخی ‏مدیران دولتی نیز در مظان اتهام بودند.‏

تعلل رئیس‌جمهور در معرفی وزیر اقتصاد که تا انقضای مهلت قانونی طول کشید، دیگر بحران دولت‌ساخته‌ای بود ‏که در میانه تابستان، بار دیگر دولت احمدی‌نژاد را در معرض بحران قرار داد و رهبر نظام را به پادرمیانی و ‏حل مشکلی که احمدی‌نژاد بدون هیچ دلیلی موجهی ایجاد کرده بود، واداشت و باعث صدور یک حکم حکومتی برای ‏حل بحرانی شد که احمدی‌نژاد یک‌تنه و بدون هیچ علتی پدید آورده بود.‏

اما هنوز وزیر اقتصاد معرفی نشده، احمدی‌نژاد وعده رسیدن به مقام اول اقتصاد جهان را داد تا نشان دهد که در ‏اغراق و خوش‌بینی، هیچ حدی وجود ندارد. او با این وعده، پروژه جمع‌آوری اطلاعات مالی دهها میلیون ایرانی ‏را آغاز کرد که تاکنون هیچ فایده‌ای از آن عاید مردم نشده است.‏

احمدی‌نژاد حتی به مهلت حکم حکومتی هم بی‌اعتنایی کرد تا نشان دهد که تنفس در فضای بحرانی را چقدر بر ‏آرامش ترجیح می‌دهد. او سه وزیر کشور، اقتصاد و راه را بالاخره معرفی کرد، اما بحران را پایان نداد؛ چرا که ‏در گام اول، وزیر کشور او دروغگو از آب درآمد.‏

داستان این وزیر کشور و رای اعتماد و استیضاح او، بحرانی سه ماهه را پدید آورد که تبعات آن هنوز هم بخشی ‏از وقت دولتمردان احمدی‌نژاد و منتقدان آنها را پر می‌کند. اما این اولین بحرانی بود که در آنها مجلس هشتم نیز پا ‏به پای دولت حرکت کرد و همراه با دولت ولی به موازات آن، در راستای تداوم بحران تلاش کرد.‏

اصرار مشایی، معاون احمدی‌نژاد، بر اظهاراتش در حمایت از مردم اسراییل خوراک بحران دیگری را برای ‏تابستان دولت فراهم کرد که تا آستانه احضار رئیس‌جمهور به مجلس پیش رفت و باز با پادرمیانی رهبر خاتمه ‏یافت.‏

پاییز را احمدی‌نژاد با بحرانی آغاز کرد که در سی سال گذشته بی‌سابقه بود: چالشی مالیاتی که برای اولین بار پس ‏از انقلاب اسلامی، بازار تهران و چند شهر بزرگ ایران را به تعطیلی کشاند. تعجیل دولت و بی‌تدبیری‌اش به ‏سادگی یک قانون معمولی را به یک بحران جدی اجتماعی و اقتصادی تبدیل کرد و آن قانون را همزمان با روابط ‏بازار و دولت، یک‌باره با چالش روبه‌رو کرد.‏

این بحران اما بلافاصله پیوند خورد با اوج‌گیری دوباره تورم که مستقیما ناشی از عملکرد اقتصادی دولت ‏احمدی‌نژاد در سال‌های 85 و 86 بود و در نیمه اول سال 87 تیم اقتصادی را در بحرانی بی‌وقفه نگه داشت؛ ‏بحرانی که دست‌کم سه عضو کابینه قربانی آن شدند.‏

احمدی‌نژاد اما در یکی از روزهای پاییز همین سال، افزایش تورم را انکار کرد و ضمن آنکه ادعا کرد نرخ تورم ‏رو به نزول است، در این راستا فرمول‌های بانک مرکزی را که گویا هنوز به قدر کافی دستکاری نشده بودند، زیر ‏سؤال برد.‏

البته ظاهرا این مشکل در نهمین ماه از سال 87 حل شد، چرا که مردم شاهد بودند بانک مرکزی در اوج گرانی‌ها ‏از کاهش تورم سخن می‌گوید و گزارش‌هایی از شاخص قیمت‌ها می‌دهد که مشخص نیست ارتباط آن با قیمت ‏واقعی محصولات مصرفی مردم چیست.‏

احمدی‌نژاد در آذر ماه که مجلس منتظر لایحه بودجه بود، برگه‌ای را برای رئیس مجلس فکس کرد که لاریجانی با ‏خواندن آن متوجه شد منظور احمدی‌نژاد از ارسال این جدول یک صفحه‌ای، گزارش عملکرد برنامه چهارم توسعه ‏است؛ گزارشی که چند ماه بود نمایندگان برای دریافت آن تذکر می‌دادند و از دولت گلایه می‌کردند.‏

این بحران‌سازی جدید را ناظران سیاسی به منزله‌ی شکل جدیدی از واکنش رئیس دولت نهم به مجلس ارزیابی ‏کردند که تنها چند روز قبل وزیر کشور را به اتهام دروغگویی از سمت خود برکنار کرده بود.‏

استیضاح وزیر جهاد کشاورزی، دیگر بحرانی بود که در ابتدا هیات رئیسه مجلس نگذاشت پیش پای دولت قرار ‏گیرد، اما دروغگویی وزیر درباره جلسه‌اش با نمایندگان، دولت را از بهره‌گیری چند هفته‌ای از این بحران هم ‏محروم نکرد تا آنکه در نهایت زور هیات رئیسه بر قدرت بحران‌سازی وزیر احمدی‌نژاد چربید و او از استیضاح ‏خلاصی یافت.‏

واردات گاز به بهای گران، شاید از معدود تلاش‌های دولت برای جلوگیری از بروز یک بحران بود که خود به ‏بحرانی تازه علیه احمدی‌نژاد مبدل شد. دولت می‌خواست جلوی قطع گاز در آخرین زمستان قبل از انتخابات ‏ریاست‌جمهوری را بگیرد، اما متهم شد که منابع ملی را برای منافع جناحی حراج کرده است. این اتهام را نیز فقط ‏اصلاح‌طلبان و منتقدان دولت نگفتند، بلکه بسیجیان نیز در این ماجرا علیه دولت احمدی‌نژاد موضع گرفتند.‏

در دو ماه بهمن و اسفند هم بحران‌ها رنگ و بوی بودجه‌ای گرفت و لوایح دوقلوی هدفمند کردن یارانه‌ها و بودجه ‏‏88 زنجیره‌ای از بحران‌ها را برای دولتمردان دست و پا کرد، تا آخرین روزهای سال هم ادامه یافت و به ‏رویارویی رسانه‌ای رئیس مجلس و رئیس‌جمهور در هفته پایانی سال منتهی شد تا احمدی‌نژاد با نوعی زیست ‏بحرانی تمام‌عیار دولتش را به سال 88 وارد کند.‏

رئیس دولت نهم که در سخنرانی روز 22 بهمن خود نشان داد چهار سال اخیر را با سی سال عمر انقلاب قابل ‏مقایسه می‌داند، پیش از این هم با نفی دوران‌های مختلف مدیریتی در سه دهه‌ی گذشته، و بخصوص انتقادهای ‏آشکار و گزنده از دو دولت قبل و شانزده سال گذشته، بارها بهترین سال‌های پس از انقلاب را به چالش کشیده بود؛ ‏سال‌هایی که رهبر جمهوری اسلامی از آنها با افتخار یاد می‌کند.‏

رهبر شاید این بار هم در پیام نوروزی خود به سه دهه‌ی گذشته‌ی انقلاب افتخار کند، اما تقریبا تردیدی نیست که ‏احمدی‌نژاد بلافاصله پس از رهبر، از افتخارات چهار سال ریاست‌جمهوری خود و شاید مقایسه‌ی آن با ناکامی‌های ‏قبلی‌ها سخن خواهد گفت.‏

اما آیا تضمینی هست که او در همین نطق نوروزی، بحران جدیدی را نخواهد آفرید؟