ده سال پیش به کشور ترکیه رفت تا از طریق کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل به کشوری امن منتقل شود، حالا اما پیش از رسیدن به جای امن در ترکیه به خاک سپرده شده است؛ کسی که در دوران پناهجویی، مجموعه فعالان حقوق بشر (هرانا) را تاسیس کرد و به عنوان عضو بنیانگذار، مسئول هماهنگی و سردبیر وب سایت این مجموعه به انتشار اخبار نقض حقوق بشر در ایران پرداخت.
پیکر بی جان سیدجمال حسینی که به اسم اسفندیار بهارمس شناخته می شود ۱۵ مرداد ماه در خانه اش پیدا شد. خانواده و دوستان اش، مرگ او را مشکوک خوانده اند و پلیس ترکیه عنوان کرده که یا سکته مغزی بوده و یا مسمومیت. تاکنون پلیس نظری قطعی درباره علت مرگ این فعال حقوق بشر ارائه نداده اما بهناز حسینی، خواهد سید جمال حسینی در مصاحبه با “روز” می گوید که خانواده او شکایت کرده و خواهان روشن شدن علت مرگ برادرشان هستند.
او خطاب به سازمان های حقوق بشری می گوید: من می خواهم صدای من به گوش این افراد برسد که برادر من به شما پناه آورده بود، پناهجو بود، دنبال امنیت بود.۱۰ سال اینجا او را معطل نگه داشتند، حالا که او رفته احساس مسئولیت کنید و با کسانی مثل برادر من چنین نکنید.
بهروز جاوید تهرانی، فعال حقوق بشر و از دوستان و همکاران سیدجمال حسینی هم که جزو سه نفری بود که جسد او را دیده در مصاحبه با “روز” چنین توضیح می دهد:جسد را دیدم که از بینی اش خون امده بود. دم در هم خون ریخته بود، من نتوانستم توی اتاق بمانم اما دوستان گفتند که جلوی تلویزیون هم خون ریخته بود. پرستاران گفتند مرگ مشکوک است و زنگ زدند پلیس جنایی آمد. رفتند که بیاورند پایین بعد گفتند ما نمی توانیم و شما کمک کنید. دو تن از دوستان رفتند و آوردند پایین. پلیس هم گفته ضربه ای وارد نشده اما یامسمومیت یا سکته مغزی است، فعلا هم هیچ جواب قطعی نداده اند.
خانم حسینی درباره درگذشت برادرتان چه فکر می کنید؟
حرف های ضد ونقیض زیاد است. من شخصا نمی توانم قبول کنم که به مرگ طبیعی فوت شده. چون جوان بود، ۳۲ سالش بود و هیچ مریضی نداشت. مشکل خاصی نداشت، فقط کمردرد بود که آن هم به خاطر نشستن طولانی مدت بود. یعنی اینطور نبود که منجر به سکته مغزی شود. برای ما جای سئوال است و پذیرش آن هم خیلی سخت است. شواهدی هم هست که اصلا به مرگ طبیعی نمی خورد.
چه شواهدی؟
پلیس شواهد را از ما کتمان کرد ولی دوستانش از نزدیک دیده بودند. خونی که در سه نقطه از منزل ریخته شده بود. کنار میز کار و جلوی تلویزیون و سمت در. پلیس ترکیه به ما گفت این خون ها موقع جابجایی ریخته شده اما دوستانش گفتند قبل از جابجایی وجود داشت و دیده اند.
پلیس علت مرگ را چه عنوان کرده؟
پلیس ترکیه اولا که بررسی دقیقی نکرده فقط کامپیوتر و گوشی موبایل جمال را برده. جسد را هم برده و گفته اند دو علت وجود دارد یا سکته مغزی کرده یا مسموم شده. پرسیدیم این خونی که از بینی و گوش ایشان ریخته شده چی؟ گفتند سکته مغزی طوری است که چون هوا گرم است و جسد هم نزدیک ۲۰ ساعت مانده بود از بینی و گوش خون آمده. من به شخصه چنین مساله ای را قبول نکردم. درباره خون ریخته شده هم به ما گفتند موقع جابجایی خون ریخته شده که این هم غیرممکن است. چون جسد برادرم را بغل میز کارش پیدا کرده بودند و خونی که ریخته شده بود فاصله خیلی زیادی با جایی که جسد بوده دارد. این برای ما جای سئوال است که چرا باید دروغ بگویند که خونی وجود نداشته و در اثر جابجایی خون ریخته شده. بعد از ۲۰ ساعت خون خشک و لخته شده بوده، دوستانش دیده بودند، موقع جابجایی دوستانش حضور داشتند یعنی ابتدا از آنها خواسته شده بود بروند بیرون و بعد از ده دقیقه گفته بودند که بیایید جابجا کنید ما روی پتو گذاشتیم و نتوانستیم جابجا کنیم. دوستان برادرم او را در حضور پلیس جابجا کرده بودند، اگر همان موقع خون می ریخت که به این سرعت خون خشک و لخته نمی شد. مشخص بوده که خون از شب قبل ریخته شده اما اینکه چیست ما هنوز نمی دانیم.
پزشکی قانونی چطور؟ کالبدشکافی صورت گرفته چه نتیجه ای داشته؟ به شما گفته اند؟
ما اصرار داریم از مدارکی که پزشکی قانونی آنکارا دارد یک نسخه داشته باشیم. عکس یا هر چیز دیگری که خودمان هم به دکترهای دیگری نشان دهیم و ببینیم علت مرگ چی بوده اما گفتند نه، نمی شود، اگر از طرف دادستان نوشهیرچنین مجوزی صادر شود می توانیم در اختیار شما قرار دهیم. در هر صورت ما تلاش می کنیم بفهمیم علت مرگ واقعا چی بوده. هر چه بیشتر می گذرد به این بیشتر می رسیم که احتمال اینکه مرگ طبیعی باشد کم است. اما پزشکی قانونی هنوزهیچ جوابی، حتی گزارش اولیه را به ما نداده اند. کلی گریه کردیم، خواهش کردیم، التماس کردیم که بگویید علت چی بوده؟ گفتند چون قضیه مشکوک است ۳ الی ۴ ماه طول می کشد تا مشخص شود.
گویا برادرتان در آخرین پست فیسبوکی اش از نفس تنگی نوشته و اینکه حالش خوب نبوده. گفتید بیماری نداشته قضیه این پست چه بود؟ پی گیری کرده اید؟
به خاطر مصرف زیاد سیگار شاید بوده. نمی دانم. اما این هم که منجر به سکته مغزی نمی شود. برای ما خونی که سه نقطه خانه ریخته جای سئوال دارد و می خواهیم مشخص شود. ممکن است آن مسافت را دویده و سرش گیج رفته یا نفس تنگی گرفته اما آثار خون باید مشخص شود. پذیرش این برای من سخت است که برادرم به مرگ طبیعی فوت کرده باشد.
خود شما به چه چیزی مشکوک هستید؟
من به استناد صحبت های دوستانش مشکوک هستم، آنها بیشتر از ما با برادرم در ارتباط بودند، با او زندگی کرده بودند و با او مراوده داشتند. برادرم مریضی خاصی نداشت. همسرش هم که ۲۴ ساعته با او در ارتباط و تماس بود چیز خاصی ندیده بوده. یکی دروغ پلیس ترکیه که می گوید هنگام جابجایی خون ریخته شده و یکی هم خونی که از گوش او ریخته برای ما جای سئوال است. خون جلوی در خانه، جلوی میز تلویزیون و جلوی میز کارش ریخته شده، خب کسی که راه می تواند برود حتما می تواند به کسی، دوستی زنگ بزند و کمک بگیرد و بگوید.
یعنی در واقع شما فکر می کنیدایشان به قتل رسیده اند؟
من مشکوک به این هستم که مرگ طبیعی نبوده این را هم نمی گویم که به قتل رسیده اما باید جواب درستی به ما بدهند.
توی این مدت با توجه به اینکه در ترکیه پناهجو بود و فعالیت های حقوق بشری داشت آیا مشکلی برای او پیش آمده بود؟ مثلا تهدید از سوی نیروهای امنیتی یا هر چیز دیگری؟
بله سال ۸۸ و ۸۹ تهدید شده بود. بعد از آن از شهری که در آن بود بالاجبار به شهر دیگری منتقل شده بود، به استناد صحبت های دوستانش در این شهر هم اخیرا تهدید شده بود.
با شما درباره این تهدیدات حرف زده بود که از جانب چه کسانی است و… ؟
با ما درباره تهدید ۸۸ و ۸۹ حرف زده بود اما دوستانش می گویند ۴ ماه پیش هم تهدید شده بود و…
برادر شما در وان ساکن بود که منتقل شده به نوشهیر. برخی نوشته بودند که به دلیل زلزله وان به این شهر منتقل شده.
نه. برادر من قبل از زلزله وان به خاطر تهدیدها مجبور به تغییر شهر شده بود. وقتی زلزله شد ما می گفتیم خدا را شکر او وان نیست و خوب شد زودتر رفته بود. خیلی قبل تر از زلزله، یعنی حدودا ۵ تا ۶ ماهی بود که رفته بود.
آقای حسینی خیلی طولانی در ترکیه بود برای انتقال به کشور سوم.اطلاع دارید چرا اینقدر طول کشید؟
خودش زیاد حرف نمی زد و نمی گفت اما کشور کانادا پرونده اش را عقب انداخته بود. حتی خودش به افراد شناخته شده حقوق بشری هم مراجعه کرده بوده که کمک کنند. گفته بودند قضیه پناهندگی به ما ربطی ندارد. خود یو ان هم جواب مشخصی نمی داد. چون دیگر پرونده را فرستاده بود کانادا. حتی ازدواج هم که کرده بود و خانم اش هم مقیم کانادا بود باز هم سنگ اندازی کرده بودند و کارش همین طور بلاتکلیف مانده بود.ما از کوتاهی مسئولان پناهدگی و سهل انگاری دولت کانادا خیلی ناراحت هستیم. برادر من اینجا پناهجو بودباید امنیت او را تضمین می کردند. با اینکه برادر من تهدید به مرگ شده بود و اینجا هم فعالیت حقوق بشری داشت اما نادیده گرفته شد. من می خواهم صدای من برسد به گوش این افراد که برادر من به شما پناه آورده بود، پناهجو بود، دنبال امنیت بود و ۱۰ سال اینجا او را معطل نگه داشتند.حالا هم که او رفت احساس مسئولیت کنید و با کسانی مثل برادر من که اینجا هستند این چنین نکنید.