افول کوچ نشینی در ایران

نویسنده

‏‏ilbakhtiar.jpg

علی اکبر دارینی

همزمان با وزش بادهای سرد در پایان فصل تابستان، عشایر بختیاری کوله بار خود را برای آغاز سفری ‏طولانی می بندند. زنان و کودکان سوار بر اسب ها و مردان با پای پیاده در حالی که توشه خود را در ‏خورجین ها جا داده اند، به مقصد مناطق گرمتر در جنوب غربی ایران رهسپار می شوند. ‏

در آوریل و زمانی که گرمای کویر طاقت فرسا می شود، آنها همین مسیر را در جهت عکس می پیمایند. ‏سفری به طول 100 مایل که از رودهای خروشان و سنگلاخ ها می گذرد تا در مناطق کوهستانی، چراگاه ‏های سرسبزی را در اختیار گوسفندان و بزهایشان قرار دهد. ‏

حسن کولی سلیمانی در منزلش که سیاه چادری از جنس پوست بز است گفت: “تا زمانی که تاریخ به یاد می ‏آورد، این شیوه زندگی ما بوده است. ما به این روش زندگی عادت کرده ایم.” ‏

سلیمانی و خانواده اش هر زمستان در دشت بزرگان ساکن می شوند. اینجا منطقه ای در حومه شهر شوشتر از ‏استان نفت خیز خوزستان است. ‏

ایران صاحب یکی از بزرگترین جمعیت های عشایری دنیاست. بر اساس آمار سازمان امور عشایر، تعداد ‏آنها در این کشور 70 میلیون نفری برابر با ‏‎1/5‎‏ میلیون نفر تخمین زده می شود. ‏

‎ ‎افول کوچ نشینی‎ ‎

کارشناسان معتقدند این سبک از زندگی به تدریج رو به نابودی می رود.‏

محققی به نام علیقلی محمودی بختیاری گفت: “زندگی کوچ نشینی در آستانه نابودی است. اگر این وضعیت ‏ادامه پیدا کند، طرف 20 سال آینده هیچ کوچ نشین دیگری در ایران وجود نخواهد داشت.“‏

بختیاری، یک استاد بازنشسته زبان شناسی و ادبیات فارسی، گفت: “برای آنها زمین های آباد و منابع آبی ‏ناچیزی باقیمانده است. به زودی زندگی کوچ نشینی به افسانه ها می پیوندد.“‏

تخمین عددی از کاهش جمعیت آن ها کار مشکلی است. داده های دولتی نشان می دهد ظرف یک قرن گذشته ‏‏000/200 نفر از جمعیت عشایر کاسته شده است. اما بختیاری معتقد است این آمار دقیق نیست. او می گوید ‏در طول سال های گذشته، افزایش جاذبه های شهرنشینی برخی از کوچ نشینان را به خود جذب کرده است. از ‏سوی دیگر با سر برآوردن کارخانجات، جاده ها و شهرهای در حال گسترش نیز، مراتع قابل استفاده برای ‏گوسفندان و بزها ی آنها از میان رفته است. ‏

این تغییر در شیوه زندگی به خوبی در روستای ابید دیده می شود. در اینجا تعدادی از افراد ایل بختیاری – که ‏سلیمانی نیز به آنها تعلق دارد- در خانه های خشتی و آجری در حاشیه کویر سکونت کرده اند. ‏

بختیاری ها که زبان فارسی را با لهجه لری گویش می کنند، یکی از دو طایفه اصلی کوچ نشینان در ایران ‏هستند. دسته دوم را ایل قشقایی تشکیل می دهد که گویش ترکی دارند. ‏

سلیمانی ها در 25 مایلی ابید اردو زده اند. در آنجا 6 چادر وجود دارد که توسط بستگان و خانواده های آنها ‏اشغال شده است. این منطقه تپه ای، مراتع گله های بزو گوسفندان را در خود جا داده است. ‏

همسر سلیمانی، گلبانو نام دارد و چادرشان را پارسال قبل از سفر به شمال بافته است. در زمانی که سلیمانی ‏مشغول گفتگو است، گلبانو که مادر 3 فرزند است، مشغول پخت نان در یک کوره کوچک آجری است. کمی ‏آنطرف تر هم یک دیگ پر از گوشت، سیب زمینی، لوبیا، نخود و گوجه فرنگی در آب بر روی اجاقی از ‏آتش روباز در حال جوشیدن است. ‏

پسر بزرگترو نوجوانشان هم بیرون چادر مشغول بازی است و بوسیله یک نی دست ساز، از چهارپایان ‏مراقبت می کند. دخترشان هم بلقیس نام دارد و مشغول بافتن یک ژاکت پشمی برای برادر بزرگتر است. ‏برادر 4 ساله او هم بیرون مشغول بازی است. ‏

بلقیس یک پیراهن رنگارنگ بلند بر تن و یک روسری نارنجی به سر داشت. این پوشش محلی بختیاری ‏هاست. ‏

دخترک با اشاره به لباسش گفت: “این نمادی از هویت فرهنگی ماست.” پدرش یک کلاه گرد مشکی، یک ‏شلوار گشاد مشکی و یک کت بلند شیری رنگ به تن داشت که توسط زنش بافته شده اند. ‏

شهر نشینی بعضی کوچ نشین ها‏

اما سلیمانی مشاهده می کند که شیوه پیشینیان او رو به زوال است. برخی از بستگان او از کوچ نشینی دست ‏برداشته اند و راهی شهرها شده اند. ‏

او می گوید: “بعضی ها که برای تحصیل رفته اند، هرگز برنگشتند. شاید آنها پول کافی برای زندگی در شهر ‏داشته اند. ما چنین موقعیتی نداریم.“‏

اکتشافات نفت و گاز در نزدیکی شوشتر و مسجد سلیمان، مراتع و علفزارهای آنها را به خود اختصاص داده ‏است.


دولت توجه کمی به گروه های کوچ نشین دارد. با این حال برنامه ای را تحت عنوان “مدارس چادری” برای ‏ابراز اطمینان از تحصیل کودکان آنها آغاز کرده است. هرچند دولت مستقیماً آنها را برای سکونت ثابت در ‏جایی تشویق نمی کند، اما درنتیجه بسیاری از پروژه های صنعتی، زمین ها و مراتع آنها از دست رفته است.


سلیمانی می گوید او هرگز قصد ترک زندگی متحرک خود را ندارد. او می گوید: “این سرنوشت ما بوده که ‏زندگی ای با شیوه مهاجرتی را دنبال کنیم. من شخصاً به آن افتخار می کنم. من دوست ندارم در خانه ای ‏زندگی کنم که روی سر آن سقف وجود دارد. این به من احساس خفگی می دهد.“‏

منبع: کرونیکل – 20 ژانویه ‏