از اینجا

نویسنده

به یاد دکتر پرویز ناتل خانلری

محمود خوشنام

بیست سال از مرگ فرهنگمرد نام آور ایران، پرویز ناتل خانلری می‌گذرد. مردی که به قول نادر نادر پور “نه تنها در میان هم نسلان خود، بلکه در میان استادان بسیار دان اندک نویسش نیز همانندی نیافته است…… در تاریخ هفت قرن اخیر ادب ایران کسی را که همانند خانلری آثاری بدین فراوانی و سودمندی در زمینه‌های مختلف پدید آورده باشد، نمی‌توان یافت.”

 

 

“بی همانندی دیگر ذهن و اندیشه نوگرایانه او بود، با آن که در اساس به فرهنگ کهن ایران تکیه داشت. عمده‌ترین قلمرو پژوهش‌های او “زبان فارسی” و تاریخ فرهنگ ایران بود. وقتی که رساله “وزن شعر فارسی” او در سال ۱۳۲۷ انتشار یافت، نکته‌ها و ظرائفی که در آن مطرح شده بود، برای ادیبان زمانه عجیب و غریب جلوه می‌کرد. عده‌ای از خواندن و نزدیک شدن به آن پرهیز می‌کردند چون با شیوه هزار ساله زبان شناسی مغایرت داشت و از نظر ادیبان نوعی بدعت و ارتداد تلقی می‌شد تا رفته رفته با جر و بحث بسیار از خر شیطان پائین آمدند و رساله او را به عنوان ماده درسی در برنامه آموزشی دانشکده‌‌های ادبیات جای دادند. وزن شعر فارسی با آن که شصت و دو سال از تاریخ انتشار آن می‌گذرد، هنوز اعتبار مرجعیت خود را از دست نداده است.

درباره پرویز ناتل خانلری، کوشش‌های فرهنگی، شعر و نثر و تالیفات ارزنده‌اش بسیار گفته‌اند و کما بیش همگان از آن آگاهند. چیزی که شاید همگان ندانند توجه و علاقه خانلری جوان به موسیقی است که برخی از ناقدان گرایش بعدی او را به پژوهش در وزن شعر فارسی، ناشی از همین علاقه می‌دانند.

روح‌الله خالقی موسیقیدان معروف در جلد دوم سرگذشت موسیقی ایران به دوستی و همکاری خود با خانلری در دوره مدرسه دارالفنون اشاره کرده است. او و خانلری هر دو ادبیات می‌خوانده‌اند. دست کم هفته‌ای یک شب را با هم بوده‌اند تا به تدریج گرفتاری‌های زندگی از هم دورشان ساخته است.

خالقی می‌افزاید: “خانلری از همان موقع ذوق شعر داشت و به سبکی نو و ممتاز شعر می‌سرود…. چند آهنگ هم در همان دوره تحصیل ساختم که وی اشعارش را گفت….”

خالقی بعد متن این دو ترانه را که “نغمه نوروزی” و “ نو بهار” نام دارد، به نقل آورده است. خانلری نیز بعدها به رابطه دوستی خود با خالقی اشاره کرده و گفته است: “اولین دفعه بود که شعر گونه‌ای از من در ورقه‌ای چاپ می‌شد که آن را به دست تماشاچیان می‌دادند.”

“حسینعلی ملاح” موسیقی شناس، در مجله ایران شناسی (سال سوم شماره دو) می‌نویسد همین آشنائی و همکاری با خالقی “سبب بیداری ذوق” موسیقی در خانلری ‌شد و “مدتی به نواختن ویولن پرداخت.”

بعد ولی ویولن را ترک کرد و تصمیم گرفت درباره “آهنگ کلام” مطالعه کند و “عناصر سازنده لحن” را در لفظ مورد بررسی قرار دهد.”

در واقع به نوعی دیگر خود را با موسیقی درگیر کرد. شاید به همین دلیل هم بود که برای رساله دکترای خود موضوع “وزن شعر فارسی” را انتخاب کرد. بعدها به پاریس هم که رفت در رشته “فونتیک” (آوا شناسی) به مطالعات خود ادامه داد و رساله‌ای هم در آن جا با عنوان “فونتیک زبان فارسی” فراهم آورد.

در واقع خانلری اهمیت و ارزش والای موسیقی شعر را دریافته بود که همه جاذبه شعر فارسی از آن بر می‌آید. این جاذبه پنهان آن چنان است که گاه کسانی را که زبان فارسی نمی‌دانند و آن را می‌شوند نیز، زیر تاثیر می‌گیرد.

“ملاح” از زبان خانلری، خاطره‌ای را از دوره تحصیل در انستیتوی فونتیک پاریس به نقل آورده که سخت خواندنی است: وقتی خانلری در پایان یکی از خطابه‌های خود، غزلی از حافظ را به فارسی می‌خواند، یکی از استادان کنسرواتوار پاریس نزد او می‌آید و یک کپی از نت آن چه را که خوانده می‌طلبد. تصور می‌کرده خانلری یک آواز یا ترانه ایرانی خوانده است. وقتی متوجه می‌شود که تنها خواندن غزلی از حافظ بوده شگفت زده می‌شود و می‌گوید: مگر می‌شود زبانی تا این حد آهنگین باشد؟!

 

نقل از بی بی سی