کریستوف بوابوویه
این برای جمهوری اسلامی موضوع تلخی است. روز ۳۱ اکتبر یک کشتی از مبدأ ایران در لاگوس توقف کرد. گمرک نیجریه یک کنترل سطحی انجام داد و محموله جالب توجهی را کشف کرد: ۱۳ کانتینر با مهر “پشم شیشه” و “حاوی سنگ” از انواع جنگ افزار، ازجمله موشک انداز و خمپاره، اشباع شده بود. مقصد: “کاخ ریاست جمهوری، کانیلای، گامبیا”. کانیلای نام روستایی است که یحیی جامع، رییس جمهور گامبیا، در آن متولد شده.
پس از انتشار این خبر، عبدالله واد، رییس جمهور سنگال از خشم سرخ شد. شک او دیگر برطرف شده بود. این تسلیحات قرار بوده به دست شورشیان کازامانس، منطقه ای در جنوب سنگال، برسد. رییس جمهور سنگال از تهران می خواهد در این مورد توضیح دهد. روز ۱۳ دسامبر منوچهر متکی، وزیر خارجه سابق جمهوری اسلامی، به داکار رفت تا شرایط را آرام کند. او این طور وانمود کرد که این تسلیحات توسط یک شرکت خصوصی ارسال شده است.
مادیکه نیانگ، همتای سنگالی او، در این رابطه به او گفت: “سخت می توان باور کرد که چنین مسأله ای در کشور سازماندهی شده ای مثل کشور شما اتفاق بیفتد.” در همین زمان، متکی به این دلیل که نتوانسته بود شرایط را آن طور که باید مرتب کند، از سوی محمود احمدی نژاد از منصب خود برکنار شد. رییس دیپلماسی سنگال در این مورد می گوید: “این واقعاً یک حرکت غیردوستانه است.” از فردای آن روز، واد سفیر خود در تهران را فراخواند. یکی از دیپلمات های سنگالی در مورد این اقدام می گوید: “این به خوبی نشان می دهد که واد بسیار عصبانی است.”
یک بازی دوجانبه
مطمئناً سنگال تنها شریک آفریقایی جمهوری اسلامی نیست. گامبیا، مالی، نیجریه، جیبوتی، کنیا، اوگاندا، زیمبابوه، جزایر کومور… و بسیاری کشورهای دیگر که محمود احمدی نژاد طی دو سال اخیر به آنها مسافرت کرده. هر بار مقامات ایرانی پیشنهاد کمک های اقتصادی در ازای حمایت از سیاست اتمی شان می کنند. ولی سنگال بیشتر از یک شریک محسوب می شد؛ سنگال دوست ایران بود؛ حداقل این چیزی بود که عبدالله واد تا امسال بر زبان می آورد. در ماه نوامبر ۲۰۰۹ احمدی نژاد در زمان دیدارش از داکار با همان شور و حرارت همیشگی اش گفت: “اگر کسی از من بپرسد که آیا یک بمب اتمی در زیرزمین مخفی کرده ام، من نمی توانم ثابت کنم که مخفی نکرده ام. آن کسی که متهم می کند باید ثابت کند. در مورد ایران، تاکنون نتوانسته اند هیچ چیز را ثابت کنند.”
ولی در پشت صحنه مسایل قدری پیچیده ترند. واد از سال ۲۰۰۶ در بدگمانی بسر می برد. یکی از دیپلمات های داکار در این رابطه می گوید: “در آن زمان، ما به کمک سرویس های اطلاعاتی یکی از کشورهای دوست دریافتیم که تسلیحات ایرانی به گامبیا تحویل شده اند. شیخ تیدیان گادیو، وزیر خارجه ما، سفیر ایران را فراخواند. او برای ما افسانه سرایی کرد و گفت که این یک سری تسلیحات سبک برای تجهیز پلیس گامبیا بوده. ما از پیامدهای احتمالی این اقدام به او هشدار دادیم. و او به ما قول داد که دیگر چنین مسأله ای اتفاق نخواهد افتاد…” امروز خشم عبدالله واد به شریکی شباهت دارد که گویی به او خیانت شده…
به واقع چرا سران ایرانی چنین بازی دوجانبه ای را پیش گرفته اند؟ و چرا حاضرند برای انجام این اقدام، یکی از پل های مهم خود در آفریقای غربی را ازدست بدهند؟ در تهران چندین حلقه قدرت وجود دارد. سپاه پاسداران که در زمینه قاچاق جنگ افزار بسیار فعال است، به واقع یک دیپلماسی موازی با حکومت دارد. منوچهر متکی دیگر تحمل چنین وضعیتی را نداشت. و شاید سقوط او از همین جا ناشی شده باشد. به ویژه اینکه حکومت جمهوری اسلامی انتظار نداشت واد چنین واکنشی نشان دهد. یکی از خبرگزاری های نزدیک به حکومت با آرام جلوه دادن شرایط می نویسد: “سنگال متحمل فشارهای بسیاری از سوی اسراییل و غربی ها شده تا از ما فاصله بگیرد.” در داکار یک دیپلمات به آرامی می گوید: “این که مأموران گمرک نیجریه کانتینرها را باز کرده اند یک اتفاق نیست. این کشتی از زمانی که ایران را ترک کرد، از سوی نیروهای اطلاعاتی آمریکایی تعقیب می شد.”
منبع: ژون آفریک، ۴ ژانویه ۲۰۱۱