ایشان ربطی به آن اژه ای ندارد‏

نویسنده
مازیار رادمنش

» در باره جواد اژه ای

حذف مدیران قدیمی‎ ‎در دولت نهم همچنان ادامه دارد. این در حالی است که دولت نهم در آستانه پایان کار خود است و ‏کمتر از شش ماه دیگر دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری برگزار خواهد شد. در تازه ترین تغییرات، حجت الاسلام ‏جواد اژه ای رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد) هفته گذشته در آستانه تعطیلات محرم از سوی ‏وزیر آموزش و پرورش برکنار شد. جواد اژه ای که بیش از بیست سال در مرکز مذکور به کار پرداخته بود، بنا بر ‏سیاست های اتخاذ شده از سوی وزیری کنار گذاشته شد که خود تا چندی پیش در مرز استیضاح بود. خبرگزاری ها ‏شنبه 21 دی ماه گزارش دادند که علت این تغییر را، اشتباه “سمپاد” در طرح‏‎ ‎تعدادی از سوالات آزمون مدارس ‏استعدادهای درخشان که در اسفند ماه سال گذشته برگزار شده، دانستند. ‏

گفته شد سئوالات مذکور منجر به اعتراض برخی والدین و در نهایت عنوان این موضوع در سازمان بازرسی کل ‏کشور شد که این سازمان نیز رای به محکومیت سازمان استعدادهای درخشان داد‏‎.‎‏ هرچند احمد مرادی، مدیر روابط ‏عمومی وزارت آموزش و پرورش علت این تغییر را سیاست های وزارت آموزش و پرورش دانست و گفت که جایگاه ‏دیگری در آموزش و پرورش برای آقای اژه ای در نظر گرفته شده است، اما محافل سیاسی محافظه کار، این اقدام را ‏حذف مدیران قدیمی که در دولت نهم مسبوق به سابقه است، عنوان کردند. وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد که ‏محمد اعتمادی، جایگزین حجت ‌الاسلام جواد اژه‌ ای در این سمت شده است‏‎.‎

‎ ‎جواد اژه ای کیست؟‎ ‎

جواد اژه ای، پنجم فروردین ماه 1327 در اصفهان متولد شد. وی در یک خانواده روحانی در اصفهان بزرگ شد.‏‎ ‎هرچند خانواده اش روحانی بودند، اما در میان آنان “بهشت اجباری نبود”، و فرزندان در تصمیمات خود آزادی عمل ‏داشتند. پــــدر او آیت الله علی محمد اژه ای از مجتهدین بزرگ اصفهان بود که در تربیت وی و دو برادر دیگرش علی ‏اکبر و مهدی نقش مؤثر داشت. وی فرزند اول خانواده است و سه برادر و یک خواهر دیگر نیز دارد که دو برادرش در ‏جنگ شهید شده اند. محل تولد و زندگی اولیه اش در خیابان هاتف اصفهان بوده که به همراه پدربزرگ و عمویش در ‏یک خانه زندگی می کردند. جواد اژه ای می گوید: “از این وسایل رایج امروزی در خانه نداشتیم. زندگی معمول مردم ‏هم همین طور بود. ما حتی فلاسک یخ هم نداشتیم‎.‎‏” زمانی که 5-6 ساله بود، به خیابان کمالی نقل مکان کردند و در آنجا ‏به مکتبخانه رفت. بچه شیطانی بوده و آنچنان که خود می گوید: “شاید هم به خاطر این که در خانه زیاد شیطانی ‏می کردم مادرم مرا همراه پدر[به مسجد] می فرستاد تا کمتر اذیت کنم.” او برای بار نخست در آنجا معلمی را تجربه ‏کرد. معلم مکتب تشخیص داد که جواد به یکی دیگر از دانش آموزان که از قضا تنبل نیز بود، الفبای کودکان را یاد ‏بدهد، اما شاگرد درس را نمی توانست به درستی جواب دهد و به همین علت جواد برای اولین بار تنبیه شد.‏

به دلیل نقل مکان دوباره مکتب اش را عوض می کند. چندی نمی گذرد که دوباره مجبور به اسباب کشی می شوند، این ‏بار وی می تواند بجای مکتب به مدرسه برود. به مدرسه گلبهار می رود و پس از گذراندن آزمونی در کلاس سوم ‏ابتدایی مشغول به تحصیل می شود و تا سیکل در همان مدرسه به تحصیلات اش ادامه می دهد. جواد اژه ای درباره ‏مدرسه، دوران تحصیل و فعالیت هایش می گوید: “این دبستان ناظم ارزشمندی داشت به نام آقای میرشفیعی و یک مدیر ‏جدی به نام آقای سیدهاشم عدنانی که هر دو سه ماه یک بار به مدرسه سر می زد. این آقای عدنانی جبر و حساب ‏می دانست چرا که بچه ها به او می گفتند: هاشم جبری! مدرسه ما ملی بود. ابتدایی و سیکل یک را در این مدرسه ‏گذراندم. آن موقع سطح درسی و نمره ها مثل امروز نبود.‏‎ ‎خیلی از دبیرهای ما، حداکثر نمره شان 14 یا 15 بود. مثلاً ‏ما 6 نفر بودیم در یک کلاس 60 نفره. حداکثر در جمع نمرات سه نمره با هم اختلاف داشتیم ولی معدلمان 15 - 14 ‏بیشتر نمی شد. مثل حالا معدل ها پفکی نبود. مثلاً دبیر تاریخ جغرافی داشتیم که دو تا 14 می داد و یک 13، هیچ گونه ‏امکانات کمک آموزشی هم در خانه نداشتیم…. در مدرسه ششم ابتدایی که بودم اقدام به تاسیس یک کتابخانه کردم. کتابخانه ‏که نه، گنجه ای در دفتر مدرسه بود که کتابهایمان را از خانه و جاهای دیگر آوردیم و اهدا کردیم. تا آن زمان که من ‏بودم این کتابخانه 700 جلد کتاب داشت. در موقع زنگ تفریح در دفتر مدرسه کتابها را امانت می دادم و پس ‏می گرفتم‎.‎‏”

اژه ای پس از گذراندن سیکل اول به دلیل تاثیراتی که واقعه 15 خرداد بر وی گذاشته بود، به طلبگی روی آورد، اما ‏همچون برادرانش بصورت متفرقه به دروس دبیرستانی برای اخذ دیپلم نیز ادامه داد. آنطور که خود گفته است با دیدن ‏آیت الله خمینی در مراسم تشییع جنازه آیت الله بروجردی در قم تصمیم می گیرد که طلبه شود، اما این موضوع برایش ‏دردسر می شود. خیلی از افراد فامیل تصمیم می گیرند تا او را از این تصمیم بازدارند، اما پدرش او را مخیر بر زندگی ‏آینده اش دانسته و انتخاب را بر عهده جواد می گذارد. وی درباره آن دوران می گوید: “ می گفتند آخوندی که نفعی ‏ندارد. بدبخت می شوی. اگر بگیر بگیر هم بشود که دیگر هیچ.‏‎ ‎بعضی ها که می خواستند اذیت کنند می گفتند جواد ‏دیگر نمی خواهد درس بخواند که می رود آخوند شود. به خاطر همین تصمیم گرفتم متفرقه شرکت کنم‎.‎‏” او سرانجام ‏تصمیم خود را می گیرد و برای تحصیل به حوزه می رود. ‏

جواد پس از شروع طلبگی در مجموع برای سه سال دبیرستان 6 - 5 ماه وقت می گذارد و کنکور می دهد. وی در سال ‏‏1346 در رشته الهیات دانشگاه اصفهان پذیرفته می شود، همزمان کانون علمی تربیتی جهان اسلام در اصفهان افتتاح ‏شده و وی از لحظه افتتاح تا زمان بسته شدن [1352] با این کانون همکاری می کند. در دانشگاه هم تقریباً جزو چند ‏نفری بود که کارهای انجمن اسلامی را اداره می کردند. دوره های قبل از او، مثل آقای خاتمی [سیدمحمد] که ورودی ‏سال 44 بودند، نیز فعالیت هایی را شروع کرده بودند، که جواد و دوستانش آنها را ادامه دادند؛ جشن گرفتن اعیاد ‏مذهبی، راه اندازی تظاهرات و… از جمله اقدامات جواد اژه ای و دوستانش بود. وی در مورد دیگر فعالیت هایش در ‏دانشگاه می گوید: “در دانشگاه هم سعی می کردم وجهه طلبگی را حفظ کنم. در جلسات تشکل ها هم شرکت می کردیم. ‏شب شعر، نقد ادبی ها و… آن موقع چندان جالب نبود که یک روحانی در این جلسات ادبی شرکت کند‏‎.‎‏” جواد اژه ای ‏لیسانس خود را در سال 1350 از دانشگاه اصفهان اخذ می کند. ‏

او در مورد زندگی اش در دوران تحصیل در دانشگاه می گوید: “برای این که پول توجیبی داشته باشم در ساعت اول ‏صبح تدریس می کردم. خیلی هم به من ظلم می شد. چون ساعتی ۳ تومان می گرفتم درحالی که نرخ معمول ۱۰ تومان ‏بود. بعد می رفتم درس طلبگی می خواندم. بعد خانه، استراحت کوتاه و سپس دانشگاه. عصرها می رفتم چاپخانه و ‏کتابی از استادانم را تصحیح می کردم و بعد هم کانون جهان اسلام تا آخر شب و بعد خانه و دوباره بحث برادران‏‎.‎‏” ‏

وی از معدود روحانیونی است که خدمت سربازی را انجام داده، اژه ای در این باره می گوید: “سال 44 ارتش طرحی ‏را برای مهار دانشجویان پیشنهاد کرد که شش ماه آموزش مقدماتی در طول چهار سال تحصیل دانشجویان گنجانده شود. ‏یعنی 100 ساعت کلاس و دو اردوی تابستانی. دو سه طلبه ای که قبل از ما بودند مثل آقای خاتمی و.‏‎.. ‎نرفتند و به ‏صورت عادی سربازی را گذراندند. من که رفتم درخواست ثبت نام کردم تا چهار ماه نمی پذیرفتند. تعجب می کردند ‏یک طلبه خودش آمده آموزش حین تحصیل نظامی‎.‎‏ هدف طرح [مهار دانشجویان] این بود که با این ثبت نام دانشجویان ‏از اول تحصیل نظامی می شدند و اگر کسی تخلفی می کرد می توانستند او را در دادگاه نظامی محاکمه کنند.‏‎ ‎بعد هم ‏پشیمان شدند و لغو کردند. چون این طرح اثری نکرد و ارتش را هم به هم ریخته بود. بعد از دانشگاه خودم را معرفی ‏کردم گفتند برو سپاه دین، چون قبول نکردم به جای سپاه بهداشت فرستادندم پیاده و روز معرفی با همان عبا و عمامه ‏ریشم را تراشیدند. بعد از طی دوره آموزشی در مرکز صفر یک فرح آباد به خرم آباد رفتم‎.‎‏” ‏

از این پس به دلیل محل خدمت تمام ارتباطات جواد اژه ای با اساتید و دوستان حوزه مانند بهشتی و مطهری و هاشمی ‏نژاد قطع می شود، به همین علت او تلاش می کند تا محل خدمت اش را به تهران تغییر دهد، سرانجام موفق شده و به ‏تهران منتقل می شود. بعد از سربازی در سال 1352 در امتحان فوق لیسانس رشته روان شناسی شرکت می کند و رتبه ‏دوم را کسب می کند، همزمان در کنکور استخدام آموزش و پرورش هم شرکت می کند که آنجا رتبه اول را به دست می ‏آورد، اما فعالیت هایش مخل ادامه تحصیل و کار او می شود. پیش از سربازی به همراه برادرش علی اکبر تصمیم می ‏گیرد نشریه “فرصت در غروب” را منتشر کند. به دلیل استقبال پس از چاپ شماره سوم نشریه، اداره اطلاعات ‏اصفهان به آن ها می گوید “این نشریه است و باید مجوز بگیرید.” به هرحال با ادامه شماره 4 به بعد انتشاراتی را ‏راه اندازی کرده و نشریه را تحت عنوان انتشارات فرصت در غروب تا هفت، هشت شماره ادامه می دهند. اما همین ‏فعالیت ها برای ادامه تحصیل او کمی دردسرساز شد. خود وی در این باره می گوید: “…رفتم دانشکده ادبیات گروه ‏روان شناسی. گفتند اصلاً امسال کسی را قبول نمی کنیم. چون امکانات نداریم. عصبانی شدم گفتم نتایج کنکور دوسال یک ‏بارتان را هم اعلام نمی کنید؟ آبدارچی آن جا گفت: حاج آقا دعوا سر شماست. معلوم شد رتبه دوم را کسب کرده ام. ‏کنکور دانشکده ادبیات برای فوق لیسانس دوسال یک بار و با گزینش حدود دو نفر برگزار می شد با مدیر گروه خانم ‏دکتر راسخ که تازه آمده بود، دعوا کردم و آمدم بیرون.” برای کار نیز او به مشکل بر می خورد، این بار اما ماجرای ‏گزینش است! “فردایش رفتم اداره آموزش و پرورش برای جایابی. اولین نفر صدایم زدند. گفتم: کجا می توانم بروم؟ ‏گفتند: “عجب شیر!” گفتم: اگر آخر شده بودم کجا می توانستم بروم؟ گفتند: باز هم عجب شیر! تهران و مراکز استان ها ‏حق وزیر و مدیران کل است. خداحافظی کردم. گفتند: مگر نمی خواهی استخدام شوی؟ گفتم: مگر دیوانه ام؟! توی ‏راهرو بودم که دومرتبه صدایم زدند. برگشتم. مسئول ذی ربط گفت: این خانم واسطه شما شده اند. من هم چون این خانم ‏را خیلی دوست دارم، حرفش را گوش می دهم. از سهمیه خودم به شما می دهم. گفتم: ایشان را به جا نمی آورم. آن آقا ‏گفت: ایشان دیروز در گروه روان شناسی دانشکده ادبیات تهران بوده است و از دعوای شما با مدیر گروه خیلی کیف ‏کرده و امروز هم که به راحتی گفتید می روم اصفهان، واسطه شد جایی نزدیک اصفهان را به شما بدهم‎.‎‏” او شهرضا را ‏انتخاب می کند و بدلیل اینکه مرد مجردی بود تقاضا می کند تا در دبیرستان های پسرانه مشغول تعلیم دادن شود.

‎ ‎سفر به هامبورگ‎ ‎

جواد اژه ای تدریس در مدارس را آغاز می کند. “من از سال 1346 در دبیرستان تدریس می‌کردم. پیشنهادی دادم که ‏برای دانش‌آموزان حفظ آیات قرآن لازم نیست. دبیر دینی نباید بچه‌ها را مجبور به حفظ آیات قرآنی کند. مقداری هم ‏دلهره داشتم. رابطة ما با آقای بهشتی در آن سال‌ها، رابطه استاد و دانشجو بود. ایشان، پیشنهاد را پذیرفت و در سال ‏‏1352 این کار تحقق یافت‎.‎‏” وقتی حسینیه ارشاد در تهران بسته شد، یعنی در حدود سال 53، جواد اژه ای و دوستانش ‏در کانون نیز مجبور می شوند، کارهایشان را در مسجد امام و به صورت مخفی انجام دهند. نوروز 53 که با پسرخاله ‏معروف مادری اش یعنی آیت الله بهشتی دیدار می کند، به دلیل سختی های کار و هدر رفتن نیروها از وی مشاوره می ‏خواهد. بهشتی در پاسخ وی سه پیشنهاد مطرح می کند؛ دو مورد آن مربوط به کارهایی در داخل کشور بود، یکی هم ‏رفتن به هامبورگ. اژه ای مورد سوم را می پسندد. مقدمات سفر را فراهم می کند، اما مادرش مانع می شود، به این ‏علت که او نباید مجرد از کشور خارج شود. او به دستور مادر گردن می نهد… “بعد از تصمیمم به رفتن، مادر به ‏خواستگاری رفت. عقد ساده ای برگزار کردیم‎. ‎اولین صیغه عقد را من خودم برای خودم خواندم. طرف عروس هم، ‏آقای بهشتی بودند. عقد کردیم و رفتیم هامبورگ‎.‎‏” وی با ملوک بهشتی [فوق لیسانس زبان شناسی، مدیر گروه پژوهشی ‏مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران] فرزند آیت الله بهشتی ازدواج می کند. حاصل این ازدواج شش دختر است که ‏همگی آنها یا فارغ التحصیل دانشگاه هستند و یا دانشجو. ‏

وی پس از رفتن به هامبورگ به دلیل اختلاف سیاسی با آقای شبستری، از آیت الله بهشتی تقاضا می کند که هامبورگ ‏را ترک کند. “ نامه نوشتم که نمی خواهم هامبورگ بمانم در فکر رفتن به انگلیس بودم که پذیرش اتریش آمد. سال بعد ‏ازدواج کردیم و به اتفاق همسرم عازم اتریش شدیم‎.‎‏” جواد اژه ای به اتفاق همسرش ملوک بهشتی به وین می روند تا ‏تحصیلات خود در رشته روانشناسی را ادامه دهد. پس از آن بیشتر در اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا ‏فعالیت می کند و در مدتی که در اروپا زندگی می کند در تمامی نشست ها و سمینارهای فرهنگی شرکت می کند. در ‏سالهای پایانی دهه 50 دکترای روانشناسی تجربی خود را از دانشگاه وین اخذ می نماید و سپس به ایران باز می گردد‏‎.‎‏ ‏جواد اژه ای پس از انقلاب در کنار آیت الله بهشتی مشغول به کار در شورای انقلاب می شود، اما در 7 تیر سال 60 ‏دچار حادثه می شود؛ در جریان انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، برادرش علی اکبر و آیت الله بهشتی کشته می ‏شوند. وی در این باره می گوید: “… برادر من روز شش تیر آمده بود از حزب استعفا بدهد. آقای بهشتی به او گفت: ‏امشب را در بحث ما شرکت کن، شاید نظرت عوض شود‎.‎‏… بعد از شهادت شهید بهشتی من از خودم بدم آمده بود. ‏بیشتر کسانی که برای تسلیت می‌آمدند، ضربه‌ای به آقای بهشتی وارد کرده بودند. گفتم: خدایا! این حالت را از ما بگیر. ‏به ‌طور حتم شهید بهشتی راضی نیست ما این‌گونه برخورد کنیم‎.‎‏” ‏

او سپس ریاست سازمان بهزیستی را بر عهده می گیرد و بعد از آن، در سمت معاونت فرهنگی-اجتماعی نخست وزیر ‏وقت یعنی میرحسین موسوی مشغول به کار می شود که در همین فاصله یعنی در سال 1366 طرح تشکیل سازمان ‏استعدادهای درخشان را به دولت ارائه می دهد. قبل از تشکیل این سازمان، از بدو پیروزی انقلاب فقط دو مرکز ‏آموزش تیزهوشی در تهران وجود داشت که تحت پوشش دفتر کودکان استثنایی فعالیت می کردند و در ‏سال 66 جمعاً 802 دانش آموز داشتند.[این دو مرکز فرزانگان و علامه حلی تهران بودند] که هر لحظه امکان انحلال ‏و ادغام این دو مرکز در مراکز عادی نیز وجود داشت‎.‎‏ هیأت امنای این سازمان در سال 1366 با درخواست اژه ای با ‏حکم نخست وزیر منصوب شدند‎.‎‏ در طول سال تحصیلی 67-66 براساس جمع بندی هیأت امنای سازمان، به درخواست ‏معاون فرهنگی اجتماعی نخست وزیر، [دکتر اژه ای]، از نخست وزیر و با حمایت ریاست جمهوری وقت و رهبر ‏انقلاب آیت الله خامنه ای، با تصویب ماده واحده ای در شورای عالی انقلاب فرهنگی جایگاه مستحکم تری پیدا کرد‎.‎‏ ‏براساس این مصوبه، وزیر آموزش و پرورش رئیس هیأت امنای سازمان و دکتر اژه ای علاوه بر عضویت علمی ‏هیأت امنا، به ریاست سازمان انتخاب شدند‎.‎‏ در سال 67 هیأت وزیران اساسنامه سازمان پرورش استعدادهای درخشان ‏را تصویب کرد و در مهرماه 67، دو هزار و 500 دانش آموز در هجده مرکز آموزشی مشغول تحصیل بودند‎.‎‏ ‏

اژه ای معتقد است که نظام پتانسیل آن را دارد که نخبگان را در خود حفظ کند، اما به دلیل برخی تنگ نظری ها و ‏کمبود فرصت ها که اغلب ربطی نیز به دولت ها ندارد، در آن موفق نبوده است. او معتقد است باید جوانان را آزاد ‏گذاشت تا خود انتخاب کنند، هرچند که باید محیط را نیز آماده کرد. وی فرار مغزها را قبول ندارد و آن را نوعی ‏جابجایی قلمداد می کند و در رابطه با آن می گوید: “نماندن به نوعی فرار نیست‎.‎‏ من فرار را قبول ندارم. این یک ‏جابه جایی است‎.‎‏ این جابه جایی در کل دنیا صورت می گیرد. از اروپا به آمریکای شمالی. از کانادا که ما ضریب ‏رسوب و ماندگاری بالایی در آن جا داریم باز به آمریکا‎.‎‏” ‏

او معتقد است باید این ظرفیت ها را نظام ایجاد کند، هرچند که نسبت به آن خوشبین نبود. جواد اژه ای اهل مصاحبه ‏نیست و نیازی به انعکاس فعالیت های مجموعه تحت مدیریتش ندیده و نمی بیند، به همین علت در رسانه ها نیز ظاهر ‏نشده است. اهل جنجال و سیاست بازی نیست و بر همین اساس “محسنی اژه ای” که هیچ نسبتی با او ندارد در اذهان ‏عامه مردم، آشناتر به نظر می رسد و هر کجا نامی از “اژه ای” به میان می آید همه “محسنی اژه ای” را به یاد ‏می آورند؛ هرچند که او در کابینه های مختلف مشاغلی چون وزارت، معاون و مشاور فرهنگی رئیس جمهور در ‏تمامی دوره ها، نمایندگی و مشاورت رهبری در امور دانشجویان خارج و داخل را برعهده داشته، اما اژه ای یک ‏عنوانش را بر همه دیگر عناوین ترجیح می داد و آن رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان است.

‎ ‎علت برکناری؛ اشتباه در سئوالات آزمون سمپاد‎ ‎

مرحله اول آزمون استعدادهای درخشان در اسفند 86 در حالی برگزار شد که تعدادی از سئوالات و کلیدهای این آزمون ‏اشتباه بود و با اعتراض اولیاء دانش‌آموزان مواجه شد. اما برخلاف انتظار و با توجه به ابهاماتی که در آزمون مرحله ‏اول وجود داشت مرحله دوم این آزمون نیز در 20 اردیبهشت سال جاری برگزار شد و دیوان عدالت اداری به دلیل ‏اعتراض اولیاء دانش‌آموزان و همچنین تأیید نادرست بودن برخی از سئوالات اعلام نتایج مرحله دوم را متوقف کرد‎.‎‏ به ‏دنبال این مشکلات نیز نتایج مرحله دوم آزمون استعدادهای درخشان به رغم وجود ابهام و اشکالات فراوان در سئوالات ‏مرحله اول این آزمون در 12 تیرماه اعلام شد و اسامی پذیرفته‌شدگان بر روی پایگاه اینترنتی سازمان استعدادهای ‏درخشان قرار گرفت. سمپاد به دنبال بررسی پرونده در دیوان عدالت اداری با تعدادی از خانواده‌های معترضان در ‏سراسر کشور تماس گرفت و از آنها دعوت کرد تا ساعت ‏‎10 ‎صبح‌ سه‌شنبه 28 خرداد در مکانهای مشخص شده [در ‏تهران] حاضر شوند. سپس سمپاد تنها برای عده‌ای از معترضان آزمونی در 4 حوزه در تهران برگزار کرد که ‏سئوالات این آزمون مشابه سئوالات مرحله دوم آزمون بود و بسیاری از دانش‌آموزان این سئوالات را از قبل دیده بودند ‏و به دنبال آن نیز جمعی از والدین دوباره به این اقدام سمپاد اعتراض کردند‎.‎‏ با وجود اینکه تنها یک روز به آغاز سال ‏تحصیلی در مهر سال جاری مانده بود پاسخ درست و روشنی از سوی مسئولان آموزش و پرورش نسبت به این ‏اقدامات سازمان استعدادهای درخشان داده نشد و والدین این دسته از دانش آموزان که به شهرهای مختلفی تعلق داشتند ‏همچنان درگیر این موضوع بین نهادهای مربوطه همچون سازمان بازرسی کل کشور، دیوان عدالت اداری و وزارت ‏آموزش و پرورش هستند‎.‎‏ ‏

اواخر شهریور ماه سال جاری، والدین این 42 دانش آموز نیز دست به اعتصاب روبروی ساختمان سازمان استعدادهای ‏درخشان زدند. پس از آنکه اژه ای اعلام کرد که در آزمون هیچ خطایی وجود نداشته و رأی سازمان بازرسی نیز مورد ‏پذیرش نیست، شاکیان آزمون های مدارس استعدادهای درخشان، اعتراض خود را در مجامع جهانی همچون یونیسف، ‏یونسکو و سازمان ملل متحد مطرح کردند. اژه ای در حالی از عدم وجود خطا در آزمون ورودی تیزهوشان می گفت ‏که معاون عملکرد و ارزیابی این وزارتخانه عنوان کرد “من خطای مشاهده شده در آزمون را قبول دارم و حتی از ‏مسئولان سازمان استعدادهای درخشان خواسته ام که برای دانش آموزان مستعد باقی مانده افزایش سهمیه درنظر گیرند” ‏اما این سخن از سوی معاون آموزش و نوآوری پذیرفته نشد. این موضوع از سوی خبرگزاری مهر به عنوان علت ‏برکناری دکتر اژه ای اعلام شد.‏

‎ ‎سمپاد چیست؟‎ ‎

سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان که به صورت مخفف، “سمپاد” نیز خوانده می شود، طبق اساسنامه، وظیفه ‏‏”شناسایی و پرورش استعدادهای درخشان کشور را در سطوح مختلف تحصیلی” بر عهده دارد و وابسته به وزارت ‏آموزش و پرورش است‎.‎

این سازمان در سال 1366 تشکیل شد و میرحسین موسوی نخست وزیر وقت، جواد اژه ای به ریاست آن منصوب شد. ‏خود وی در این باره می گوید: “من در سال 1364 احساس کردم که آموزش و پرورش امکان ارایه حداقل نیازهای ‏آموزش عمومی به دانش آموزان را ندارد. با تاسیس سمپاد می خواستیم بچه های مستعد را از زیر دست و پا خارج ‏کنیم‎.‎‏” این سازمان زیر نظر هیات امنایی اداره می شود که در ابتدا، اعضای آن عبارت بودند از وزیر آموزش و ‏پرورش، وزیر فرهنگ و آموزش عالی، رئیس سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی، مدیرعامل صدا و سیما، معاون ‏نخست وزیر و رئیس برنامه و بودجه، رئیس بنیاد مستضعفان و جانبازان و سه شخصیت علمی کشور شامل دکترحسن ‏‏‌حبیبی، حجت‌الاسلام دکتر احمد احمدی و حجت الاسلام دکتر جواد اژه‌ای‎. ‎‏ پس از صدوراحکام هیئت امنای سازمان ‏توسط نخست‌وزیر، اولین‌ مراکز آن در سال 1366 در همدان‌ و کرمان‌ گشایش‌ یافت‌ که مراکز پسرانه، “علامه حلی” و ‏دخترانه، “ فرزانگان” نام گرفت‎.‎‏ طبق آخرین آمار مربوط به چهار سال پیش، تعداد 99 مرکز راهنمایی و 98 ‏دبیرستان تحت پوشش این سازمان است‎.‎

‎ ‎مشاغل قبلی‎ ‎

عضو اتحادیه انجمن های اسلامی رئیس سازمان بهزیستی مشاور فرهنگی- اجتماعی نخست وزیر و روسای جمهور عضو شورای نمایندگی رهبری در دانشگاه‌های داخل رئیس سازمان استعدادهای درخشان از سال 66 تا 21 دی ماه سال 1387‏