نسل جدید کم تر از داریوش رادپور دیده یا شنیده است، شاید به این خاطر که نزدیک به سی سال پیش، ترک دیار کرده و مثل اردشیر محصص عنوان “طلایه دار کارتون روشنفکرانه ی ایران” را هم یدک نمی کشد تا لا اقل در وصف اش مقاله ها بنویسند و در ویژه نامه ها یادش کنند، مدت ها است که نمایشگاهی هم در زادگاهش نداشته یا نخواسته که داشته باشد اما کافی است به آرشیو نشریاتی مانند “تماشا” دسترسی داشته باشیم و نگاهی به مجموعه آثار “رادپور” بیندازیم تا دیگر، این نام از خاطرمان نرود و خود به خود به فهرست خدایگان اُلمپ ذهن مان بپیوندد.
درباره ی داریوش رادپور
بندبازی بر لبه چاه
داریوش رادپور متولد 1324، فارغ التحصیل رشته ی سینما از آکادمی هنرهای زیبای رُم، سالها در ایران به عنوان فیلمبردار خبری و مستند با رادیو و تلویزیون همکاری کرد و به عنوان کارتونیست و کاریکاتوریست در مطبوعات و مؤسسات انتشاراتی داخلی به فعالیت پرداخت. تأثیرِ تحصیلاتِ آکادمیکِ او در کشوری اروپایی را می توان به خوبی در آثارش دید: رادپور در دهه ی پنجاه بسیار “اروپایی” کار می کرد. شاید این جمله در ذهن اکثر ما که درد هویت ملی داریم به غرب زدگی تعبیر شود اما اشتباه نکنید، منظورم تلقی او از کارتون و کاریکاتور به عنوان یک هنر والای بصری است. در دورانی که نوعی سهل انگاری تکنیکی و شلخته گی بصری در آثار غالب بزرگان بدنه ی کارتون ایران- بی آنکه بخواهم منکر ارزش های والای شان شوم- به چشم می خورد و کاریکاتوربه غلط، نوعی بازی تصویری بی اعتنا به اصول زیبائی شناسانه معرفی می شد - متآسفانه هنوز هم گاهی چنین است - رادپور، با وسواس و دقتِ کارتونیست هایی مثل “راخ”، “ میهائسکو”، “هولاند” و “استدمن”، هر خط را بر کاغذ نقش می زد و هر جزء را کنار سایر اجزاء می نشاند تا “طراحی” و “گرافیک” را اهمیتی همپای “ایده” داده باشد.
باید بابت این کمال گرایی تصویری و اصالتی که رادپور به طراحی و گرافیک می داد ممنون او باشیم چرا که به کارتون ایرانی اعتباری هنری بخشید و زمینه ی ظهور هنرمندانی مانند توکا نیستانی و حسن کریم زاده را در نسل های بعدی فراهم کرد.
آراستگی فرم آثار رادپور را اکثراً محتوایی به واقع – نه به ظاهر- اندیشمندانه و تآمل برانگیز کامل می کرد. البته او هیچ گاه برای مخاطب عام کار نمی کرد اما نخبه گرایی او از تفکری مدرنیستی نشأت می گرفت و نَه تمایل به روشنفکرنمایی. یکی از آثار قدیمی و معروف او را هنوز تازه تر و تأثیرگذارتر از بسیاری از کارتون های تفکرمَدار امروزی می دانم: مردی تعادل خود را روی بندی حفظ می کند که با دستان خود، بالای چاهی ژرف نگه داشته است. وصف حال دیروز و امروز ما.
داریوش رادپور سال 1359 به ایتالیا رفت، به تدریس در انستیتوی طراحی اروپا پرداخت و به این ترتیب زندگی بر زمینی محکم تر را بر این بندبازی دائم بر دهانه ی چاه ترجیح داد. از آن پس آثارش تنها زینت بخش نشریات اروپایی و امریکایی مانند لاریپوبلیکا، دیلی امریکن، دیلی نیوز، مانیفستو، ایل جورناله، لا استامپا و ایدئاتسیونه بوده اند. آثار متأخر او همچنان محکم و قدرتمند هستند هرچند به نظرم گاهی رنگ بر آثارش خوب نمی نشیند یا لا اقل نتیجه ی کار با کمال گرافیکی آثار سیاه و سفیدش برابری نمی کند و ایده ها طراوت دوران اوج او را در دهه ی پنجاه ندارند. با این حال او همچنان از بزرگترین ها و افتخار کارتون ایران است.